هفت نکته به بهانه‌‌ی یک عکس

مرتضی کاظمیان
مرتضی کاظمیان

در میان گزارش خبرگزاری‌های داخل ایران از مراسم تشییع پیکر ۱۷۵ شهید غواص، عکسی بیش از دیگر تصاویر برای نگارنده جذاب و معنادار بود: عکس سوگواری و ابراز مهر و همدلی سه زن با تابوت شهدا. این سه، سه پوشش متمایز داشتند: یکی با حجاب استاندارد و ایده‌آل جمهوری اسلامی (چادر و روسری)، دیگری با حجاب مرسوم در ادارات (مانتو و مقنعه‌ی تیره)، و سومی پوششی که آشکارا اجباری است، و هرچند رواج دارد اما پیوسته مورد شماتت و مواخذه‌ی دستگاه‌های انتظامی و قضایی است (شالی رنگی).

نگارنده نتوانست از کنار این عکس پرمعنا، بی‌درنگی در حد این مکتوب، عبور کند. نکته‌های زیر ـ بی‌اولویت ـ در مورد عکس مزبور قابل اشاره‌اند:

۱. جامعه‌ی ایران به‌قدر لازم از جهت فرهنگی و مذهبی، متکثر و گونه‌گون است. اقتدارگرایی به نام دین، می‌کوشد قرائت سخت‌گیرانه و مداراگریز، و ایدئولوژی غیررحمانی خود را با بهره جستن از ابزارهای سرکوب و امکانات سخت‌افزاری قدرت، بر این تنوع تحمیل کند.

۲. اکثریت مردم ایران میان ارزش‌های اصیل دینی و انسانی و ملی با آنچه مورد ادعای کانون مرکزی قدرت و اقتدارگرایان حاکم است، فاصله‌گذاری می‌کند، و البته از سوء‌استفاده‌ی حکومت از این ارزش‌ها در رنج است و تن به “ابزار” شدن نمی‌دهد. این‌چنین، همدلی با ۱۷۵ غواص و شهدای جنگ تحمیلی در شبکه‌های اجتماعی آنلاین و مجازی، محسوس است، اما ـ بنا بر گزارش‌های میدانی از مراسم تشییع ـ حضور “غیرخودی”ها و شهروندان منتقد وضع مستقر، در برنامه چندان مشهود نیست.

۳. استبداد دینی تنها هرجا که به سود خویش بداند و مصالح‌اش ایجاب کند، از خود گشودگی نشان می‌دهد. اوج آن، هنگامه‌های انتخاباتی یا راهپیمایی‌ها و مراسم مناسبتی (مانند سالروز ۲۲ بهمن) است. تنها در این مقاطع است که می‌توان دختران و زنانی را که در قرائت رسمی/حکومتی، “بدحجاب” توصیف می‌شوند، در امنیت تحرک دید. و فراتر، حتی حضور متفاوت شماری از این “غیرخودی”های ایدئولوژی حاکم، از رسانه‌ی رسمی و بازوهای تبلیغاتی و رسانه‌ای حکومت گزارش و منتشر می‌شود (چنان‌که عکس مورد استناد این یادداشت را خبرگزاری وابسته به سپاه، “فارس” منتشر کرده است).

۴. جمهوری اسلامی اگرچه به‌مثابه‌ی نظامی ایدئولوژیک خود را تعریف کرده، اما به‌قدر لازم ویژگی‌های عمل‌گرایانه از خود بروز داده و رویکردهای مصلحت‌اندیشانه و واقع‌گرایانه در پیش گرفته است. مهم‌ترین دلیل برای این ادعا، “مجمع تشخیص مصلحت نظام” است. نهادی که به فرمان رهبر انقلاب تأسیس شد و هدف از اقامه‌ی آن، درواقع حل چالش ایدئولوژی و واقعیت‌های سخت مدیریت بود.

۵. کشاکش و منازعه میان دو ویژگی پیش گفته (ایدئولوژیک بودن حاکمیت و اتخاذ رویکردهای عمل‌گرایانه در آن)، به‌معنای تداوم تناقض در ایران امروز و نیز جمهوری اسلامی است. چنان‌که تلاش برای حل و فصل بحران اتمی، خود در میانه‌ی این نزاع، دچار حواشی و موانع ویژه می‌شود. از سویی تبعات هولناک تحریم‌ها توسط حاکمان لمس می‌شوند، و از سویی سایه‌ی سنگین جزم‌های ایدئولوژیک، بر ذهن و جان اقتدارگرایان سنگینی می‌کند. و این مستقل از وجوه سودجویانه و تمامیت‌خواهانه‌ی موضوع است.

۶. مسابقه‌ی والیبال ایران و آمریکا ـ در چهارچوب لیگ جهانی، یکی از محل‌های بروز بحران پیش گفته است. از یک‌طرف حکومت ـ به‌خاطر تهدید نهاد مرجع جهانی ـ به فدراسیون بین‌المللی والیبال قول حضور زنان را داده، و از سویی ـ به‌خاطر تهدید تندروها ـ مانع حضور بانوان در استادیوم (سالن مسابقه) می‌شود.

حاکمیت در برابر فشار خارجی، “نرمش قهرمانانه” بروز می‌دهد (ظاهرا قرار است تنها شماری از بستگان بازیکنان و تماشاگران خارجی و عوامل اجرایی و خبرنگاران زن با کارت مخصوص اجازه‌ی ورود به محل مسابقه و تماشای آن را داشته باشند)، اما هم‌زمان و همسو با افراطی‌های داخلی، در برابر باز کردن درهای استادیوم‌های ورزشی به روی زنان، لجاجت و سخت‌گیری وتنگ‌نظری اقتدارگرایانه و ایدئولوژیک بروز می‌دهد.

۷. گونه‌گونی و تنوع فرهنگی و مذهبی در ایران، می‌تواند مقوم وضع دموکراتیک و مولفه‌ای مهم برای تحقق منافع ملی باشد. چنان‌که این وضع، پشتوانه‌ای برای جنبش دموکراسی‌خواهی محسوب می‌شود. یکی از ویژگی‌های جنبش سبز نیز فراگیری آن و عدم نگاه ایدولوژیک رهبران به حامیان و همراهان آن است. از “ندا”یی که رأی نداده بود و غیرمذهبی بود تا “هاله”ای که رأی داده بود و قرآن‌پژوهی می‌کرد، در جنبش سبز رنگین‌کمانی از باورها و عقاید و آیین‌ها، حضور داشته و دارد. رنگین‌کمانی که در سپهر عمومی و به عزم تحقق انتخابات آزاد و سالم و عادلانه و رعایت حقوق بشر، مجتمع شده است.

تمامیت‌خواهی اما از آن رو که نسبتی با تکثر ندارد، این ویژگی انسانی جامعه را نادیده می‌گیرد و می‌کوشد که با بازوهای سخت‌افزاری‌اش در مقام یکدست‌سازی بر‌آید. اکثریت تحول‌طلب جامعه اما مبتنی بر آگاهی و پویایی و جوانی و پتانسیل و زنده بودنش، به قدر لازم مقاومت کرده و مطالبات خود را با بهره جستن از منافذ و کریدورهای در دسترس، تعقیب می‌کند.