مشکل ایران روحانیون است

نویسنده

» تحلیل نیویورک تایمز از شرایط داخلی

جمهوری اسلامی یک رئیس‌جمهور جدید دارد: او لبخند می‌زند و وعده اعتدال داده است. کسانی که در دهه گذشته تلاش‌های سختی کرده‌اند تا با ایران بر سر برنامه هسته‌ای به توافق برسند به این موضوع خوش‌بین هستند

مهم است که به یاد داشته باشیم، دیپلمات‌های آمریکایی که با ایران طرف هستند خیلی از ماهیت این کشور اسلامی سر در نمی‌آورند. آمریکا عادت دارد با حاکمان عرب فرصت‌طلب طرف شود نه روحانیونی که ایدئولوژی‌شان را جدی می‌گیرند. گهگاه مردانی منطقی در این کشور قدرت می‌گیرند، اما مصلحت‌گرایی آنان توسط ایدئولوژی بنیادین کشور بی‌اثر می‌شود. هنوز مشخص نیست روحانی بتواند از سد موانعی که بر سر راه مقام‌های پیشین وی بود عبور کند.

جهان عرب شاهد حاکمان بسیاری بوده است که عطش آن‌ها برای قدرت با زبان ایدئولوژیکی که خیلی هم به آن اعتقاد نداشتند نمود پیدا می‌کرد. جمال عبدالناصر از سوسیالیسم عربی می‌گفت، در حالیکه عصاره برنامه او باشکوه جلوه دادن مصر و معرفی خودش به عنوان قدرتمندترین فرد منطقه بود. صدام حسین و هر دو اسد‌ (سوریه) زیر پرچم بعث رژیم‌های خونخوار خود را توجیه می‌کردند.

با توجه به تعهد ایدئولوژیک ضعیف این دیکتاتورها، ثابت شده که مسیر استراتژیک آن ها انعطاف‌پذیر بوده است. تمام این حاکمان تمایل داشتند، اگر به نفعشان باشد، با آمریکا رابطه داشته باشند.

اما انقلاب ایران رژیمی را روی کار آورد که با بقیه نظام های خاورمیانه مدرن فرق داشت. ماموریت جمهوری اسلامی این است که منطقه را پاک و برای نیروهای خیر آماده کنند. ایران به رغم تمام هزینه‌ها و سختی‌ها، برعلیه کسانی که آن ها را نیروهای شر می‌داند، خصوصا آمریکا و متحدانش، اقدام کرده است. این رژیم خود را مسئول هدایت توده‌ها به سمت عدالت و رستگاری می‌داند. ضدامپریالیسم و ضدصهیونیسم سنگ بنای اعتقاد آنهاست.

با این وجود هیچ کشوری نمی‌تواند صرفا بر پایه ایدئولوژی دوام آورد. ایران باید به اقتصاد خود رسیدگی می‌کرد، با خواسته‌های منطقه‌ای طرف می‌شد و حتی با دشمنان چانه‌زنی کند. جوانان و طبقه متوسط ایران وقتی فرصت یافتند به کسی رای دادند که وعده رهایی به آن‌ها می‌داد. بخش‌هایی از این حکومت دینی تلاش کرده است تیزی‌های اعتقادی را تا حدی نرم کنند و به خواسته مردم برای یک زندگی معمولی پاسخ دهند. روسای جمهوری ایران، از رفسنجانی گرفته تا خاتمی، امید داشتند توازنی را در زندگی جامعه برقرار کنند ولی همه آنها در کامل کردن این حلقه با شکست مواجه شدند.

حالا روحانی وارد می‌شود. او آخرین سیاستمداری است که باید عمل برقراری توازن بسیار سخت را آزمایش کند. متاسفانه ابتکارها و برنامه‌های او باید در چارچوب ایدئولوژی رژیم باشد.

یکی از تراژدی‌های جمهوری اسلامی این است که مصلحت‌گرایی اغلب از نهاد‌هایی منبعث می‌شود که نسبت به مراکزقدرت غیرمنتخب، از قدرت کمتری برخوردار هستند. رهبر ایران و سپاهش کماکان ارزش‌های مقاومت را جار می‌زنند و نسبت به کسانی که با شور و اشتیاق آنها همراه نیستند بدگمان هستند. اقتصاد ترک‌ خورده و نارضایتی مردم ممکن است خامنه‌ای را تسلیم انتخاب روحانی کرده باشد، اما او همچنان مانعی بر سر راه رئیس‌جمهوری است.

ممکن است جمهوری اسلامی به رادیکالی دهه 1980 نباشد، اما کشوری هم نیست که حاکمانش مردانی ساده باشند که خود را در لباس روحانی پوشانده‌ باشند.

در ماه‌های آینده روحانی تلاش خواهد کرد قدم‌هایی را برای رفع مشکلات اقتصادی و حل مسئله هسته‌ای بردارد و باید از این اقدامات استقبال کرد. اما پشت همه این‌ها هنوز رهبر و متحدانش قرار دارند که برای توجیه ایدئولوژی خود به یک دشمن آمریکایی نیاز دارند.

 

منبع: نیویورک تایمز - 15 اوت