سخنان جدید فرمانده کل سپاه پاسداران، بهقدر لازم در هفتهی اخیر برجسته شد. دیدگاههای سردار محمدعلی جعفری در مورد چگونگی مناسبات تهران و دمشق، و نیز در خصوص انتخابات آتی و اصلاحطلبان، دو محور مهمی بودند که مورد ارزیابی ناظران قرار گرفتند. اما در متن اظهارات عالیترین مقام سپاه پاسداران، وجه دیگری نیز وجود داشت که به نظر میرسد چندان مورد تأمل قرار نگرفته یا برجسته نشده است؛ اینکه سردار جعفری به شکل محسوسی در سخنان اخیر خود، “واقعبینانه” و “محافظهکارانه” و با رعایت ملاحظات مشدد در مورد خطر وقوع جنگ سخن میگوید.
به باور نگارنده، در ارزیابی عمومی اظهارات جدید فرمانده کل سپاه، و در کنار تمام “تهدید”های ظاهری و ابراز قدرت و جلوهگریهای نظامی وی، رگههای برجسته و شواهد بارزی از “هراس صاحبان قدرت در ایران از درگیر شدن در یک جنگ” و “ورود به نزاع بس پرهزینه” خودنمایی میکند. امری که البته مذموم نیست و اگر واجد مولفههایی از واقعبینی سیاسی باشد، یا حتی از محاسبات سودجویانه و اقتدارگرایانهی تمامیتخواهان حاکم ناشی شود، ارزشمند است؛ باارزش است چرا که ایران و ایرانیان را در “فاجعه”ای جدید اسیر نمیکند.
مروری بر شواهد نگاه
در نشست خبری اخیر فرمانده کل سپاه پاسداران، وی هرچند مکرر بر قدرت نظامی و توان برخورد نیروهای نظامی سپاه تاکید میکند و ازجمله میگوید: “هرگونه اقدام نظامی علیه توان هستهای ایران تبعات و پیامدهای خسارتبار و نگرانکنندهای را برای متجاوزان به همراه دارد”، “آمادگی بسیار خوبی در مقابله با تهدیدات نرمافزاری در مجموعه سپاه وجود دارد”، و “سپاه با فراهم نمودن زمینهها و ارتقاء ساختاری خود آمادگی خود را برای مقابله با هر نوع تهدید ایجاد کرده است”؛ اما همزمان و در پاسخ به سئوالی در خصوص اقدامات پیشدستانهی جمهوری اسلامی در صورت اطلاع از اقدام نظامی علیه ایران، میگوید: “جمهوری اسلامی ایران با توجه به ظرفیتها و توانی که نسبت به استمرار هر نوع جنگی دارد و همچنین عقبه و دنبالهای که ایران در جهان دارد اقدام پیشدستانه را مجاز ندانسته و نیازی به آن ندارد.”
سردار جعفری همچنین میافزاید: “امروز آمادگیهای ما به حدی است که از توانمندی بالایی به لحاظ سرعت و شدت در پاسخگویی برخوردار بوده و دشمنان از این قابلیتها اطلاع داشته که خود تاثیر بازدارندگی مطلوبی را ایجاد میکند.”
وی در بخش دیگری از اظهارات خود با اشاره به توافقنامههای امنیتی میان تهران و دمشق، عملی شدن این توافقنامه را “وابسته به شرایط” میداند و میگوید: “اینکه الان به طور قطع بتوان گفت چنانچه حمله نظامی علیه سوریه انجام بگیرد ایران دست به اقدام نظامی در حمایت از سوریه خواهد زد مشخص نیست.”
فرمانده کل سپاه حتی در همین نشست، اگرچه به شکل غیرمستقیم و مستقیم بر مساعدت نظامی ـ امنیتی جمهوری اسلامی به رژیم سرکوبگر اسد، مهر تأیید میزند اما در پاسخ به این پرسش که “با توجه به اتفاقاتی که در سوریه در حال رخ دادن است آیا نیازی به حضور نظامی در این کشور هست؟” میگوید: “با وجود حضور بیش از ۵۰ هزار نیروی مردمی سوریه در کنار ارتش این کشور و دفاع و ایستادگی آنان در برابر هجمهای که با حمایت کشورهای منطقهای و فرامنطقهای در حال وقوع است ما بعید میدانیم با این ظرفیت قابل توجه و حمایت مردمی نیازی به حضور در این کشور باشد.”
عالیترین مقام نظامی سپاه پاسداران ایران که یکی از نزدیکترین افراد به آیتالله خامنهای و مورد وثوق اوست، در سخنان خود مکرر به “آمادگی نظامی جمهوری اسلامی” و نقش “بازدارنده”ی این آمادگی ارجاع میدهد و جابهجا از کلیدواژهی “بازدارندگی” استفاده میکند.
بهعنوان شاهد، او تصریح میکند: “وجود پایگاهها و نیروهای نظامی مختلف آمریکا در منطقه که در تیررس توان موشکی و سایر توانمندیهای سپاه است و همچنین حمایتی که مسلمانان منطقه و جهان از انقلاب اسلامی و ایران دارند آنها را به بازدارندگی میرساند.” وی همچنین در جایی دیگر نیز هشدار میدهد: “در صورت بروز هرگونه درگیری میان ایران و اسرائیل مسلمانان زیادی در اقصی نقاط جهان با احساس تکلیف آرام نخواهند نشست و به وظیفهی خود در خصوص مبارزه با کفر عمل خواهند کرد.”
به بیان دیگر، هرچند او به شکل غیرمستقیم به تلآویو و واشنگتن پیغام میدهد که گروههای شبهنظامی و نظامی همسو با تهران و زیرمجموعهی جمهوری اسلامی آمادگی دارند که بهمثابهی تهدید ایفای نقش کنند، اما همزمان میکوشد کلام خود را کنترل کند: “اقدام نظامی علیه توان هستهای ایران پیامدها و تبعات خسارتبار و نگرانکنندهای را برای اسرائیل و آمریکا به همراه دارد. هر چند بخشی از این تهدیدات جنبه عملیات روانی را دارد اما بعید است با مشکلاتی که غرب با آن روبروست همچنین امکانات و فرصتهایی که در اختیار جمهوری اسلامی است چنین تهدیدی عملی شود.”
به دیگر سخن، فرمانده کل سپاه، از یکسو تهدید میکند، از سویی بر توان و مولفههای بازدارندهی جمهوری اسلامی تاکید مینماید، و از سوی دیگر، به گونهای تلویحی “ابراز امیدواری” میکند منازعهای رخ ندهد و از وقوع جنگ، دوری معنادار میجوید.
عضو شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی حتی فراموش نمیکند که در عین اشاره به حمایت تهران از اسد و حکومت سرکوبگرش، تصریح کند که “هرگونه اقدام مداخلهجویانه نظامی در سوریه را محکوم میکنیم.”
ارزیابی از منظر سوم
چنانکه در شواهد مورد اشاره آمد، بهنظر میرسد که کلیت صاحبان قدرت سختافزاری در جمهوری اسلامی، به دلایل گوناگون، تمایلی به درگیر شدن در یک جنگ نشان نمیدهند. این ارزیابی و مدعا، البته به معنای فقدان رگههای منازعهجو در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی و در طبقه مسلط، نیست (نگارنده در یادداشتی دیگر، تفاوتها را تبیین و تمایزها را توصیف کرده است).
“طبقه جدید” مسلط در بلوک قدرت جمهوری اسلامی الزاما ـ و تنها ـ از نظامیان و نیروهای امنیتی و اقتدارگرایان سیاسی سامان نیافته است؛ بخشی از اقتدارگرایان حاکم بهدلیل پیوستگیهای دیرینهی ایشان با حاکمیت و دولت رانتی، درگیر زندگی اقتصادی ـ تجاری در دهکدهی جهانی شدهاند. اینان، تنها در بخش غیرنظامی حاکم حضور ندارند؛ بلکه بخش مهمی از نیروهای امنیتی ـ نظامی در جمهوری اسلامی نیز بهدلیل همین دست فعالیتهایش ناگزیر از مراودات اقتصادی و تجاری کلان شده است. تحقیقات هستهای، ساختن موشکهای جدید و دوربرد، مجهز ساختن پیوستهی نیروهای امنیتی و اطلاعاتی و نظامی و انتظامی و شبهنظامی جمهوری اسلامی، “تاجران نظامی” یا “نظامیان تاجر”ی را در بلوک قدرت شکل داده است؛ کسانی که مستقل از باورهای سیاسی و دیدگاههای ایدئولوژیکشان، “منافع” غریب و غیرقابل تصوری از واسطهگری در خرید تجهیزات و تکنولوژی عایدشان میشود. اینان، در کنار رگههای واقعبین سیاسی حاضر در جریان اقتدارگرا، بخشی از واقعیت بلوک قدرت در جمهوی اسلامی هستند.
اینگونه، تمامیتخواهان حاکم (رهبر جمهوری اسلامی و جریان امنیتی ـ نظامی ـ رانتی همسو و گرداگرد وی)، حداکثر تلاش خود را مبذول میکنند که با افزایش سرکوب مخالفان و منتقدان و انسداد سیاسی و تهدید رقبا و دگراندیشان در داخل، و همزمان اعطای امتیازهای گوناگون به غرب ـ به هدایت و زعامت واشنگتن ـ بر طول عمر جمهوری اسلامی و ادامهی کامگیری خود از قدرت و ثروت در متن دولت رانتی و ایدئولوژیک، بیافزایند. این افزایش طول عمر البته به آنان اجازه خواهد داد که در حوزهی فنآوری اتمی، پا به حوزههایی بگذارند که از زاویهی “بازدارندگی” مورد تاکید سردار جعفری، به قدر لازم، گرانبهاست.
اینکه غرب در تعامل و روند مزبور، به تمامیتخواهان حاکم در جمهوری اسلامی، چه میزان “وقت” خواهد داد، همان وجه حیاتی و مولفهی غیر قابل اغماض دیگر است.
سردار جعفری (بخوانید رهبر جمهوری اسلامی و جریان امنیتی ـ نظامی ـ رانتی مسلط در حاکمیت جمهوری اسلامی) به قدر لازم در مورد توان نظامی کنونی رژیم سیاسی، واقعبین است و از بحران مشروعیت و شکاف ملت ـ دولت در ایران خبر دارد؛ او ـ دستکم در کوتاه مدت ـ از وقوع منازعه، پرهیز میکند و آشکارا از جنگ میگریزد. وی “واقعبینی” پیشه میکند و میکوشد همچنان از زمان در اختیار برای افزایش توان “بازدارنده” نظامی جمهوری اسلامی، سود جوید. مشکل اصلی اما آنجا رخ مینمایاند که دیرزمانی است “بازدارندگی” از عرصهی نظامی و امنیتی سختافزاری، به حوزهی نرمافزاری و انسانی (جامعه مدنی) تغییر موضع داده است. میزان دموکراتیک بودن نظامهای سیاسی، پشتوانهی مردمی، و توسعه انسانی و پایدار، مولفههایی هستند که بیش از موشک و تسلیحات هستهای از هر جنگ و تهاجمی، پیشگیری میکنند و بهمثابهی مهمترین عوامل بازدارنده، ظاهر میشوند. مولفههایی که ـ با کمال تأسف ـ از کودتای انتخاباتی ۱۳۸۸ بدین سو، یکسره از ذهن و چشم حاکمان اقتدارگرا در ایران، به کنار گذاشته شده است.