صد نماینده مجلس…. می دانم که درست حدس زدید، همان صد نماینده ای که هر روز علیه دولت استیضاح می کنند، همان صد نماینده ای که دلواپس اند و هی خط قرمز نشان می دهند، همان صد نماینده ای که احمدی نژاد را هشت سال نشاندند روی سرشان و حلواحلوا کردند، همان صد نماینده ای که بعد از هشت ماه دولت روحانی، او را انداختند زیر پای شان و آرزو می کنند حلوای او را بخورند، همان صد نماینده که ده تاشان می خواستند خاتمی ممنوع البیان و ممنوع الهمه چیز شود، همان صد نماینده که میلیارد میلیارد از دولت احمدی نژاد وام گرفتند یا از مرتضوی هدیه گرفتند یا بدهی بانکی دارند، همان صد نماینده که راست افراطی شده بودند برای رفتن به برزیل که خودشان بروند سالسا ببینند و راهی جهنم شوند و تماشاگران ایرانی را وسط آفتاب داغ برزیل مجبور به حفظ پوشش اسلامی و غیره کنند، همان صد نماینده ای که از برزیل نرسیده دارند ثبت نام می کنند که بروند غزه چون “ اندوه لبنان کشته است آنها را” و دوست دارند بروند بیروت از بیوه زنان و یتیمان دیدار کنند و حالی هم از انقلابیگری ببرند و سفری هم به خارج کرده باشند، همان صد نماینده، که ته شان همان ده نماینده است که هر کدام با 5 درصد رای مردم تهران انتخاب شدند و حالا صاحب خانه ملت اند، دیروز طی شکایتی « از طرز کار هیات رئیسه مجلس در نحوه اعلام سئوالات و استیضاح ها» شکایت کردند. گاهی اوقات از حمید رسائی که اینجا هم سخنگوی این صد نفر بود لجم می گیرد. یعنی حتی یک روز نمی شود که این آدم دلواپسی اش را نسبت به خطر ایجاد ثبات در ایران و صلح در جهان نشان ندهد. تا حالا 14 نماینده داوطلب شدند که بروند برزیل، من مطمئنم افرادی مثل حسینیان و رسائی و کوچک زاده و کریمی قدوسی قطعا نمی روند، برزیل که نیست اسلام در آن به خطر افتاده باشد، لبنان است. و ممکن است خطر هم داشته باشد. بالاخره خط نگهدار خط قرمز آقا برای دولت باید باشند. یعنی چه می شد، چه اتفاقی می افتاد اگر این کلنل لیاخوف را پیدا می کردیم و می فرستادیم این امر خطیر به توپ بستن مجلس را در بهترین موقعیت تاریخی انجام دهد.
هاشمی و روحانی کافر شدند
خوشم می آید که طرف نمی گوید اشتباه می کنی، یا بگوید منحرف شدی، یا بگوید چقده گناه کردی، یا بگوید روحانی بداخلاق و نادرست اندیش است، اصلا و ابدا، همین طوری از بیخ ریشه طرف را می کند. آیت الله مصباح یزدی عالم و فقیه و تاجر شکر و مسافر دائمی آرژانتین و مشتری ماهانه بیمارستان های انگلیس و میلیاردر رانت خوار موسسه در راه حق تا انواع موسسات فقهی تجاری سیاسی فرهنگی، تلویحا « روحانی و هاشمی را جزو کافران قلمداد کرد» و آنها را غیر قابل هدایت خواند. به جان عزیزتان اگر دوره قرون وسطی بود و این آقای مصباح پاپ کلیسای واتیکان دوره تفتیش عقاید بود، الآن تمام مردم ایتالیا و فرانسه و اسپانیا را وسط خیابان باربکیو می کرد. صریحا و بدون هیچ پرده پوشی و ناراحتی گفته که « این ها نمی خواهند به اسلام برسند، اینها می خواهند به پیشرفت و رفاه و این چیزها برسند، آن هم فقط برای مردم، نه برای خدا.» یعنی دقیقا آن حرفی که ما می خواهیم به عنوان خصلت مثبت روحانی بگوئیم را به عنوان جرم او می گوید. البته من از این صداقتش خوشم می آید، بالاخره کفش وکلاه کرده و دارد می رود با پاسبان محل کارش را بکند، حرفش را راحت می زند. شوخی ندارد که.
جاسوسان، قاچاقچیان و ولایت فقیه
مجلس چهار نعل در حال تاختن است. بعد از هشت سال که خفه مان گرفته بودند و صدایی از آنها برنمی آید، الآن از صبح تا شب در حال تلاش و کوشش جانفرسایی هستند تا بتوانند کشور و سیاست و اقتصاد و فرهنگ کشور را نابود کنند، حتی دو دقیقه هم فرصت نمی دهند که کشور و دولت موجود و ملت نفسی تازه کنند. حالت این مجلس شبیه بیمار سرطانی است که خبر مرگش را داده اند، به همین دلیل هر کسی بالای سرش بیاید به او بدوبیراه می گوید، از اینکه بزودی خواهد مرد و دیگران زنده اند، ناراحت می شود و همین می شود که هر لحظه بیتابی می کند. یعنی این حمید رسائی خودش می داند که یک سال دیگر مردم تهران فرش قرمز که هیچ، خرسک درب داغان قم هم زیر پایش پهن نمی کنند. تمام نگرانی این آقایان همین است که اگر یک سال بگذرد، ایران با غرب صلح کند، احتمال جنگ از بین برود، شرایط کشور متعادل شود، در منطقه تروریسم ضعیف شود، مردم امیدوار شوند، خطر زلزله و سیل و وبا نباشد، این نمایندگان مجلس دکان شان تخته می شود و قبل از هر چیز باید بدهی بانکی شان را بدهند و بروند لای دست مصباح یزدی و مموت احمدی نژاد. در همین وضع همزمان با تلاش جانکاه مجلس برای زمین زدن دولت، مقابله با صلح ایران و غرب، تلاش برای لطمه زدن به فرهنگ کشور، یک هفته است که مجلس در حال تدوین قانون احزاب است. اول تصویب کردند که اعضای احزاب باید ا لتزام عملی به ولایت فقیه داشته باشند. بعد هم تصویب کردند که “ جاسوسان حسب تشخیص مرجع ذی صلاح از حق تاسیس حزب یا عضویت در آن محرومند.” این ماده قانونی به نظر طبیعی می رسد و بدیهی است که یک جاسوس نتواند عضو حزب شود، بخصوص اینکه اگر کسی جاسوس باشد، طبعا باید او را دستگیر و زندانی کرد، یعنی چه که جاسوس عضو حزب شود، ولی مشکل این نیست. مشکل این است که در کشور ما همه جاسوس اند، از خاتمی و موسوی که جاسوس غرب اند، تا روحانی که جاسوس انگلیس است، تا من و مسعود بهنود که جاسوسان اسرائیل هستیم، تا همه روزنامه نگاران ایرانی که مادرزاد جاسوس شناخته می شوند و تقریبا همه روشنفکران، اصلاح طلبان، استادان دانشگاه، دانشجویان و بقیه هر کدام به نحوی جاسوس تلقی می شوند. یعنی اگر تصویب شود که مخالفان نباید حزب تشکیل دهند، بیش از این محدود کننده است تا بگویند جاسوسان نباید حزب تشکیل دهند. از طرفی تصویب کردند که قاچاقچیان و مجرمان هم حق تشکیل حزب و عضویت ندارند. این طوری باشد که حکومتی ها هم نمی توانند وارد حزب شوند. این طوری باشد اصلا چه کسی قرار است برود توی حزب؟
نگرانی از کاربری زمین کشاورزی
خیلی از منتقدین سینمایی کارگردانان ناکام هستند، به همین دلیل هم مسعود فراستی سالها به همه فیلمسازان بد و بیراه گفته است. طرف یک عمر دوست داشته که کارگردان بشود و این اتفاق به هر دلیل نیافتاده، حالا همه مشکلات ناتوانی خودش را با نقد هایش سر کارگردانان خالی می کند. خیلی از مترجمین رمان نویس های ناکام هستند، مثل مرحوم ذبیح الله منصوری که به نظرم اگر رمان نویس می شد حتما بازار رمان پرفروش ایران را ایجاد می کرد. خیلی از روسای جمهور رهبران ناکام هستند، مثل همین احمدی نژاد که یحتمل یک عمر خواب دیده بود که رهبر جهان اسلام و بعد رهبر پابرهنگان و گرسنگان می شود، همین فرمان را بگیرید و بروید؛ معلمانی که استاد دانشگاه ناکام شده اند، یا خبرنگارانی که نویسنده ناکام هستند. معمولا قاعده این است که آدم آرزوی چیزی که بزرگتر از وضعیتش است دارد، ولی تکلیف ما با این رهبر معظم معلوم نیست. این رهبر جمهوری اسلامی یک رئیس جمهور ناکام است. همه اش تقصیر میرحسین موسوی است که وقتی او رئیس جمهور بود، اجازه دخالت در هیچ کاری را به او نمی داد. در نتیجه باعث شد که وقتی خامنه ای رهبر شد، هنوز عقده ریاست جمهوری دارد. بگو مرد حسابی! رهبر کشور که بخشنامه ماده 44 نباید برای وزارتخانه ها صادر کند. رهبر کشور که نباید تعداد سانتریفیوژ و نحوه کارکردن آن را برای مذاکرات اتمی بگوید. اصلا معلوم نیست این آقای رهبر چرا عقده کارهای اجرایی دارد. دیروز در دیدار با دولت نیم ساعت درباره تغییر کاربری زمینهای کشاورزی و نابودی آنها ابراز نگرانی کرده است. یکهو فردا دیدی خودش بیل انداخت روی دوشش و رفت برای کشت بهاره سال بعد سرزمین. ما را ببین. همه دنیا رهبر دارند، ما هم رهبر داریم. البته ما که نداریم، ولی آنهایی که دارند را عرض کردم.
میلیاردر پابرهنه
دفتر احمدی نژاد از اینکه شبکه سی ان ان ترکیه نام او را جزو سیاستمداران ثروتمند اعلام کرده، و این خبر در بعضی وب سایت های ایرانی بازنشر شده، از وبسایت های ایرانی شکایت کرد. این خبر می گوید که احمدی نژاد 5 میلیون دلار ثروت دارد. البته 5 میلیون دلار پول خورد و خرده دزدی احمدی نژاد و باندش در هشت سال گذشته است. فقط 16 هزار برابر همین رقم 5 میلیون دلار پول در دوره احمدی نژاد غیب شده و حداقل 4 هزار برابر همین پول فقط احمدی نژاد و معاونینش به بانک بدهکارند، ولی از اینها مهم تر و بسیار مهم تر ضرری است که احمدی نژاد به اقتصاد ایران زده، این ضرر 140 هزار برابر 5 میلیون دلار است. احمدی نژاد با حضورش به عنوان رئیس جمهور روزی 25 میلیون دلار به اقتصاد ایران لطمه زده است. اگر ثروت احمدی نژاد 5 میلیون دلار بود که ما باید جایزه پاک ترین مرد دولت نهم و دهم را به او می دادیم، کاش این طور بود. کسی باور نمی کند اگر بگوئید یک رئیس جمهور یا پادشاه یا هر کسی در همه عمرش 86 میلیارد پول فروش نفت را غیب کرده که بخش اعظم آن توسط دولتش دزدیده شده است. مشکل این نیست که این حقیقت دارد یا نه، مشکل این است که این حقیقت را کسی نمی تواند باور کند.