نمایش “آدم آدم است” از آثار مشهور برتولت برشت را شکوفه ماسوری درتهران به صحنه برده است. مشکل سانسوریکی از دلایل کارگردان این کار برای بازنویسی مجددآن جهت اجرای عمومی است. هنرروز درشماره گذشته خود نگاهی داشت به این نمایش. این هفته حرف های کارگردان نمایش را می خوانید.
سانسور، مجوزاجرای عمومی تئاتر
خانم ماسوری، به نظر می رسد که دربه اجرای نمایش هایی از این دست علاقه فراوانی دارید. علت انتخاب این نمایش برای اجرا هم فقط علاقه شما به تئاترهای اپیک است؟
بله. من از علاقمندان این نوع نمایش هستم. اساسا من به نمایش های برتولد برشت عشق می ورزم. این دومین اثر من از برشت است که درتهران به صحنه می رود. در واقع فضای این نمایش وپیام کلی آن به عنوان دورکن اساسی مدتها ذهن مرا برای این اجرا ی مشغول خود کرده بود تا اینکه امسال موفق به اجرای آن شدم.
در متن اصلی دخل وتصرفهایی از طرف گروه مجری شکل گرفته است که اگرفردی به نمایشنامه ان دسترسی داشته ومطالعه کند به خوبی متوجه اش می شود. لزوم آن چه بود؟
ببینید هرجامعه ای برای خود مقررات و محدودیتهای خاص خودرادارد که عبورازآنها برای هرکسی درهر مقامی ممکن است دردسر سازوغیرقابل هضم باشد. درایران هم مثل تمام نقاط دنیا این خط قرمزها وجوددارد. به هرحال درنمایش نامه مسائلی مطرح می شود که عنوان آن ممکن بود که سوال برانگیز باشد یا حتی سبب به اجرا نرسیدن نمایش شود. ضمن اینکه درمساله ترجمه هم متن دچار پیچیدگی هایی بود که به ناچار ترجیح داده شد مجدد بازنویسی شود.
مثلا درنمایشنامه برشت چه مسائلی طرح شده است که منافات با عقاید یا مردم ایران است؟آیا این ها فقط متوجه جامعه است یا اینکه منظور کلی شما نقد سیاستهای حکومتی است؟
نمی دانم. به هرحال گمان می کنم که هردو اینها به نوعی مکمل یکدیگر هستند. جامعه وحکومت تشکیل دهنده هم هستند وخط قرمزها را همانها تشکیل می دهند.
بنابراین برای جلوگیری از سانسور که مدتی است فشارهای آن نیززیاد شده مجبور به بازنویسی شدید؟
بله. یکی از دلایلم آن بود.
پس از بازبینی کارتان مشکل ممیزی پیش نیامد؟
به هرحال فارغ از محتوا و مفهوم مسائلی هم درشکل اجرا وجود دارد که به دنبال آن تذکراتی را هم پیش می کشد.
در مورد اضافه کردن قطعات ایرانی درنمایش مانند موسیقی ودیالوگهای مختص ایرانیان، مخصوصا میان پرده ها توضیح می دهید؟
درمطالعاتی که برشیوه ی اجرای نمایش های برشت داشتم متوجه شدم که “میان پرده ها” رکن اساسی نمایش های برشت است. در سبک اپیک هیچ لزومی ندارد که میان پردهها با محتوا و مضمون نمایش در ارتباط باشند. من میتوانستم به جای این میانپردهها قطعه موسیقی پخش کنم. میان پردهها در حقیقت وظیفه ایجاد فاصله میان مخاطب و پردههای مختلف نمایش را دارد. در این نمایش ما تلاش کردیم از ملودیها، شعرها و داستانهایی استفاده کنیم که به نوعی در نوستالژی تماشاگران وجود داشته باشد. اشعار و ملودیهایی که در میان پردهها به کار گرفتهایم با ادبیات و زبان فارسی روایت میشود، اما به لحاظ جهانی بودن، به نوعی این اشعار، نوستالژی کودک هستند، منتها در شرایط دخل و تصرف قرار گرفته و فقط تداعیگر دوران کودکی نیستند. به نظر من لزومی ندارد که عیناً منطبق با نمایشنامه باشد. میانپردهها میتواند ماهیتی جدا داشته باشد، اما با وجود این در میان پردههای نمایش”آدم، آدم است” پیوندهایی هم وجود دارد.
به نظرتان دراستفاده ازان درشکلی که برای اجرای خود برگزیدید موفق عمل کردید؟
سوالی است که باید از مخاطبی چون شما پرسیده شود.
نظرمن این است که به دلیل همسان نبودن محتوای میان پرده ها با فکر اصلی نمایش نامه وکشاندیدن اندیشه مخاطب به ناکجاآباد ضربه جبران ناپذیری برپیکر اجرا وارد آمده است.
منطق اجرای نمایش های برشت درنهایت دسترسی به تفکری است که قابل انتقال به تماشاگر باشد . این پدید نمی اید مگر آنکه لحظاتی از نمایش، تماشاگرخودرابا طرفند های مختلف از همذات پنداری به شکل گسترده نمایشتان بر حذر داری. تلاش من این بود که آن اتفاق لازم به نحو ساده ای بیفتدوبه نظرم افتاد.
اما مگر می شود این طرفند ها با هر شیوه ای از شکل دل بخواه وبدون منطق به وجود بیاید؟
تلاش کردیم در راستای شیوه اپیک نوآوری ایجاد کنیم. تحلیل جدیدی در نمایش وارد نکردهایم و در مفهوم و مضمون نمایش هم دست نبردهایم.
برشت از ارتباط با مخاطب در سطح یک مسابقه ورزشی حرف میزند. اما این ارتباط را از راه فاصلهگذاری صحیح میداند. آن چه برشت تحت عنوان تئاتر اپیک و فاصلهگذاری مطرح میکند، در دوره سلطه واقعگرایی استانیسلاوسکی نوعی آشناییزدایی از تکنیکهای تئاتری محسوب میشد. اما آنچه امروزه بر صحنه اجرای “آدم، آدم است” دیده میشود، رایجترین روش فعلی در تئاتر ما برای جلب مخاطب محسوب میشود.
به نظر من تعداد مبناهایی که باعث شناخت شیوه روایی یا اپیک شود، محدود است. در حقیقت در این راستا تنها یکسری دانش تئوریک وجود دارد و لزوماً قرار نیست این شیوه نعل به نعل در صحنه اجرا شود. ما هم در اجرای نمایش “آدم، آدم است” تلاش کردیم تا کاربردهای آن شیوه را استخراج کرده و در اجرا به کار بگیریم. همچنین سرگرمی، علاوه بر انتقال تمام مفاهیم مورد نظر، یکی دیگر از ویژگیهای آثار برشت است که ما هم در اجرا این مورد را مد نظر قرار دادیم. به نظر من به لحاظ اجرایی، مستندات زیادی وجود ندارد و در نتیجه دانش تئوریک، ما را ملزم به ایجاد نوآوری میکند.
برخی وقایع در نمایشنامه چنان به سرعت رخ میدهد که هیچ توجیه روانشناسانهای برای آن نمیتوان متصور بود. چرا؟
به واقع برشت هم همین منظوررا دنبال می کند. او قصد دارد مخاطب را ازفرط ناممکن بودن توجیه روانشناسی وقایع، ازهمذات پنداری بازدارد. به عنوان مثال استحاله انسان درنمایشنامه “آدم آدم است” با نمایشنامه “کرگدن” مقایسه کنید. استحاله انسانی ضعیف به یک جلاد باهویتی دیگرامری کاملا ممکن است اما استحاله انسان به کرگدن دردنیایی واقعی ودرتناسب دنیای درام امری کاملا تمثیلی است.
استقبال از نمایشتان چگونه بود؟آیا آن طوری که تصور می کردید از این نمایش دیدن شد؟
به هرحال من اعتقاد دارم قبل ازهر اتفاقی برای موفقیت عمومی یک نمایش تبلیغات فراوان بسیار مفید وموثر است. چیزی که درمورد این نمایش من به صور نسبی ودست وپاشکسته روی داد. درنهایت فکرمی کنم که بهتر ازاینها می شد این نمایش را پوشش خبری داد.
فکرمی کنید اغلب تماشاگران برای اسم برشت به سالن شما آمدند یا اینکه مساله دیگری هم دخیل بود؟
برشت از هنرمندان بزرگ دنیای درام وادبیات است که تماشای آثار او درهرجایی از دنیا وبرای هرفردی که اورا می شناسد می تواند جالب وغنیمت باشد. ازدلایل اصلی حضورتماشاگران نام ونشان برشت بود اما نه همه علت.
برای اجراهای بعدی اتان باز هم به سراغ برشت می روید؟
همانظور که گفتم تفکرات این شخص وجنس نوشتاری وفضای نمایش او از دغدغه های اصلی من درزندگی ام است. مطمئن باشد اگرروزی باشد که نمایشی از او کارنکرده باشم اما ردپای این نمایش نامه نویس آلمانی را درجایی ازاجرایم می بینید.