سنجش وعده هایی که سیاستمداران می دهند یکی از پدیده های تازه ای ست که در سیر تحول دموکراسی در جهان رخ داده است. روش ”وعده سنجی” در شبکه های اجتماعی و در رسانه هایی دنبال می شود که به عنوان رسانه های شهروندی شناخته می شوند، و گزارش دقیقی از قول هایی که سیاستمداران در رقابت های انتخاباتی می دهند و شیوه دنبال کردن آن به طور منظم و روزمره داده می شود.
دلیل این توجه آن است که تا پیش از این، وعده های انتخاباتی به عنوان وعده هایی بر سر زبان ها می افتاد که قرار بود فقط رای مردم را جلب کند و معمولا پس از انتخابات توسط برنده ها به فراموشی سپرده می شد; اما در این رویکرد جدید شهروندان می خواهند سیاستمداران را مجبور کنند حرف های معتبر بزنند و وعده های خود را فراموش نکنند.
نمونه فارسی این قول سنجی را می توان در سایت روحانی سنج یا روحانی متر دید که با حمایت یک بنیاد کانادایی در هنگام انتخابات ریاست جمهوری در ایران راه اندازی شد. بنا بر شمارش نسبتا دقیق این سایت ۷۳ وعده انتخاباتی از سوی آقای روحانی مطرح شده است. این نخستین باری است که وعده های سیاستمداران در ایران شمرده و میزان تحقق آن بررسی می شود. بر اساس این گزارش بیش از نیمی از وعده های آقای روحانی هنوز وارد مرحله پیگیری نشده و تقریبا ۸ وعده تقریبا شده است. صرف نظر از این گزارش، ناظران حقوق بشر می گویند وعده های حقوق بشری آقای روحانی اجرا نشده و ناظران اقتصادی نیز می گویند وعده های اقتصادی آقای روحانی به صورت ناقص اجرا شده است.
اکبر هاشمی رفسنجانی، رییس مجمع تشخیص مصلحت، در ارزیابی ای که پس از شکست انتخاباتی در خبرگان رهبری به دست داده دلایل ناتوانی آقای روحانی را برشمرده است. در این ارزیابی آقای هاشمی رفسنجانی از نوع مطرح شدن وعده ها توسط حسن روحانی،رییس جمهوری اسلامی انتقاد کرده است و اینکه دولت بگوید وعده ها را فراموش نکرده ایم،ناکافی دانسته است. آقای هاشمی رفسنجانی گفته است: ”تا کی قرار است روی سیاستهای اشتباه پیش برویم؟ در تریبون هم وعدههایی داده میشود و هنوز میگویند به وعدهها پایبندیم. اینکه بگویند یادمان نمیرود که چه گفتهایم، ولی عمل نشود در دراز مدت برای دولت خوب نیست. الان بخش عمده گروههای سیاسی نگران هستند. اشکال کار این بود که وقتی آقای روحانی وعده میداد، وعده مشروط نمیداد و میگفت که این کار را میکند. میدانست ابزاری که باید این کارها را انجام دهد، در دست دولت نیست.”
در بخشی دیگر از این ارزیابی، آقای هاشمی رفسنجانی به دو دلیل اصلی اجرا نشدن این وعده ها اشاره می کند: “واقعاً دولت دستبسته است. برای مذاکراتی که رهبری راضی است از مذاکرهکنندگان تجلیل، تعریف و حمایت میکند، میبینید چه کار میکنند. در مسائل امنیتی عدهای میخواهند خردهشیشه در نان مردم بریزند و چیزهایی میگویند. اگر مردم بدانند و قبول کنند که دولت میخواهد به وعدههایش عمل کند و ابزارش را ندارد، این اشکالات وارد نمیشود. دولت میخواهد همه کارها را با جدیت انجام دهد، اما خودشان هم اشکالاتی دارند، ولی عمدتا وعدههایی داده که الان عملاً قابل اجرا نیست. اگر سال آینده این تحریمها ادامه داشته باشد، سال بسیار مشکلی است. مگر اینکه انشاءالله به جایی برسد و راهها بازتر باشد.”
به این ترتیب آقای هاشمی رفسنجانی که از تغییر رویه دستگاه های امنیتی و جناح های سیاسی تندرو نزدیک به علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی برای کاهش نقض حقوق شهروندی و حقوق بشر و تحقق فضای باز فرهنگی و اجتماعی و سیاسی ناامید شده است تنها راه ممکن برای فراهم آمدن شرایط بهتر برای اجرای حداقل بخشی از وعده های روحانی را رسیدن به توافق در مذاکرات هسته ای و رسیدن به دورنمایی برای برداشتن تحریم ها می بیند.
معنای سخن هاشمی رفسنجانی این است که آقای خامنه ای فقط در یک زمینه و آن هم رسیدن به توافق در مذاکرات اتمی ممکن است برای فراهم آمدن شرایط لازم برای تحقق وعده های روحانی از خود نرمشی نشان دهد.
با توجه به اینکه رسیدن به توافق در مذاکرات بر سر برنامه اتمی ربطی به خواست مردم ندارد و بر مبنای میزان توان زورآزمایی با امریکا صورت می گیرد، می توان گفت آقای خامنه ای حاضر نشده است در برابر رای مردم از خود نرمش نشان دهد اما ممکن است در برابر زور امریکا از خود نرمش نشان دهد. اتخاذ چنین سیاستی از سوی رهبر جمهوری اسلامی زمینه را برای پذیرش عمومی این باور فراهم می کند که مردم به جای واقع بینی رهبران جمهوری اسلامی باید روی توان سیاسی و نظامی و اقتصادی امریکا برای تغییر رویه در ایران حساب کنند. اما اگر آقای خامنه ای بخواهد نشان دهد که در برابر امریکا کوتاه نمی آید و ضرورتی در رسیدن به توافق نمی بیند آنگاه باید انتظار داشت که سال مشکل تری پیش روی مردم ایران باشد.
سال نو، یعنی سالی که امید به تحقق حداقل بخشی از وعده های روحانی، نزدیک به دو سال پس از بر سر کار آمدن او، می تواند جای خود را به وحشت دوباره برای بازگشت فضای جنگ و شرایط سخت تر اقتصادی و سرکوب بیشتر دهد.
ظاهرا این توصیف مولانا در مثنوی نتیجه امید و اعتماد مردم به روحانیت حاکم بر ایران است:
از قضا سرکنگبین صفرا فزود
روغن بادام خشکی مینمود
از هلیله قبض شد اطلاق رفت
آب آتش را مدد شد همچو نفت