این هفته ابتدا گزارش همکارمان از تهران درباره نمایشگاه عکس فریبا مصطفوی با موضوع “فرم و فضا در عکاسی از دیدگاه یک طراح صنعتی” را داریم و آنگاه پای صحبت های فریبا مصطفوی عکاس و نادر جلال هنرمند مجمسه ساز می نشنیم که با وجود فعالیت در رشته های مختلف دردهایی یکسان دارند و با مشکلاتی مشابه دست به گریبان…
سایه بندی های طبیعی در قاب دوربین
نمایشگاه عکس فریبا مصطفوی با موضوع “فرم و فضا در عکاسی از دیدگاه یک طراح صنعتی” چند روزی است که در گالری کمال الدین بهزاد برگزار شده است.در این نمایشگاه 25 فریم عکس از ساختمان های شهری با زوایای مختلف به نمایش در آمده که هر یک از آنها دارای ابعاد و معانی متفاوتی هستند.
کسب اطلاعات دقیق و صحیح از منابع و آفریده های انسانی همیشه مورد علاقه انسان بوده است و امروزه علاقمندان به وسیله فناوری های نوین و استفاده از عکس و تصاویر در کنار سایر منابع می توانند به اهداف خود در این زمینه دست یابند..
فریبا مصطفوی از نگاه یک عکاس در این نمایشگاه به صورت کاملا تخصصی مبحث عکاسی صنعتی را مورد بررسی و پژوهش قرار داده و از منابع ارزشمندی برای نیل به هدف خود بهره گرفته است.
فریبا مصطفوی متولد سال 1345 از تهران است. حدود 10 سال است در رشته عکاسی فعالیت می کند و در عکس های خود قبل از به تصویر کشیدن هر موضوعی، مقدمه و سوژه ای را مطرح و بنا بر اهداف مقدمه، عکس خود را ثبت می کند.
از ویژگی های عکس های موجود وی در نمایشگاه ثبت فوری جزییات سطح ساختمان ها توسط دوربین های عکاسی به فاصله کانونی عدسی، ارتفاع پرواز، دیاگرام بسته، فیلترهای رنگی، فیلم های با حساسیت های پایین مکانیکی و دیجیتالی و انرژی الکترومغناطسیتی است. درکار با دوربین های عکاسی دو شکل متفاوت مورد استفاده قرار گرفته است. دوربین های معمولی عکاسی و دوربین های تخصصی عکاسی در فضا. قابلیت های ارائه خدمات هر یک از دوربین ها در شکار لحظات و مانور عکاس بر سوژه کمک شایان توجهی داشته است.به طور مثال شکل واضح آن را می توان در مقایسه دو عکس از ساختمان های شهری و بناهای تاریخی موجود در نمایشگاه مطالعه کرد.
مصطفوی در ارائه عکس های خود از تکنیک های متفاوتی سود جسته است.قطعه ساختن و پازل بندی چند عکس در کنار یکدیگر و ایجاد فرم و فضای متفاوت از خود برداشت های جدیدی را به مخاطب ارائه می دهد.عکاس با ارائه این نوع از کار سعی بر چند بعدی ساختن آثار خود دارد و به این ترتیب شکل خلاقانه ای را پیش روی قرار می دهد.
مهم ترین نکته در اغلب عکس های حاضر در نمایشگاه استفاده مناسب از سایه و منبع تابش نور است. چیزی که در همه عکس ها به عنوان نور طبیعی خورشید به ثبت رسیده وبافت های طبیعت شهری را به شکل مستند اما چند وجهی نشان می دهد.به طور مثال در یک فریم زیبا سایه بلند برج میلاد را بر سرتاسر جاده ها و بزرگراههای شهر می بینیم. نمایی که برای شکار آن بهترین زاویه از یک زمان طلایی در طول روز استفاده شده است.
گفت و گو با فریبا مصطفوی
بیان متفاوت شهری
در چه جشنواره هایی شرکت داشته اید؟
قلم معلم، رشد، دانشجویی، فرهنگ ایران زمین، گفتگوی تمدن ها، کودک، دوسالانه عکس ایران، لوکزامبورگ، مورستل فرانسه، لیتوانی، استانبول ترکیه، بیش از بیت نمایشگاه گروهی و…
در عکس هایتان چه هدفی را دنبال می کنید؟
تا به حال بیشتر دنبال دغدغه های انسانی بودم اما در این نمایشگاه سعی بر ارائه عکس هایی داشته ام که نوعی بیان دیگر به زندگی شهری داشته باشد.البته هنوز درحال مطالعه هستم و آماتور اما سعی می کنم جدی تر باشم.
این عکس ها حاصل چه مدتی از دوران جمع آوری است؟
اصلا وقت خاصی را برای خودم تعیین نکردم اما درمورد آنها مطالعه زیادی داشته ام.شاید از اولین عکس تا آخرین آنها برای این نمایشگاه یک سالی وقت گذاشتم و البته نکات تجربی بسیاری را آموختم.
برای ثبت عکس ها از چه امکاناتی بهره بردید؟
اغلب دوربین های متنوعی را به کار بردم و تنوع کاری در لنزها و انتخاب سوژه ها.
در مجموع چند دوربین برای این عکس ها استفاده شد؟
از سه نوع دوربین.البته یک سری عکس ها به دلیل کیفیت نامطلوب در اینجا ارائه نشد.
مهم ترین نکته در عکاسی برای شما چیست؟
هر لحظه مهمی برایم اهمیت دارد و سعی می کنم در بهترین موقع آن را شکار کنم.البته برای عکس هایی که در این نمایشگاه ها می بینید سوژه از قبل انتخاب و طراحی شده بود.
به نظر می آید علاوه بر ساختمان های شهری خودمان از کشورهای دیگر هم عکس دارید؟
بله.آن عکس ها مربوط به کشورهای آسیایی است.در سفرهایم به مالزی و ترکیه چندین عکس هم از ساختمان ها گرفتم.به نظرم موقعیت خوبی بود.
آیا طراحی صنعتی دغدغه اصلی شما است؟
بخشی از علایق اصلی من است و به نظرم درآن می توان روی سوژه هایی کار کرد که تا به حال اتفاق نیفتاده.و یا کمتر اشاره شده است.
من به عنوان کسی که مدت 20 سال در این رشته بدون هیچ ادعایی مشغول به کار بودم از مسئولین محترم خواهش میکنم اجازه بدهند ما هنرمندان به کار خود مشغول باشیم. ما دیگر قید حمایت را زدهایم!
این حرف آخر نادر جلال هنرمند برجسته مجسمه و سفال کشورمان است که ترجیح داده در یکی از غربی ترین محله های تهران بی هیچ حمایتی، و با تحمل دردها و ناملایمتی ها فقط به اعتلای هنر خویش بپردازد. درد مشترکی که گریبان گیر اکثریت هنرمندان کشور ماست…
مصاحبه با نادر جلال مجسمهساز
قید حمایت را زدهایم!
امیرمسعود کریمی
پیدا کردنش سخت بود هیچ وقت فکر نمیکردم جهت یافتن کارگاه “نادر جلال” این هنرمند برجسته مجسمه و سفال این قدر باید پرسجو کنم. از فرهنگسرای منطقه گرفته تا اهالی محل و… نهایتاً در یکی از غربیترین محلههای تهران وقتی که آرام و تنها مشغول کار در کارگاهش بود ایشان را ملاقات کردم. صدای موسیقی سنتی و تماشای مجسمههایی که در گوشه کنار کارگاه قرار گرفتهبود حال و هوای غریبی را برا ما خلق کرد. وقتی با چهره محجوب این هنرمند آذری زبان برخورد کردم و به گفت و گو نشستیم چیزی که نمایان بود درد و ناملایمتیهایی بود که ما و مسئولین با هنر در این چند ساله داشتیم. به همین خاطر اولین چیزی که به ذهنم خطور کرد این بود که جای پرسیدن سولات کلیشهای یک گپ خودمانی در زمینه هنر و مشکلات هنرمندان در ایران بزنیم که در آخر هم از این کار هم لذت بردیم و هم برای هنر ایران دلمان سوخت. در زیر خلاصهای از این گفتگو را جهت اطلاع شما عزیزان به تحریر مینگاریم:
لطفا خودتان را برای آشنایی خوانندگان محترم معرفی کنید.
اینجانب نادر جلال متولد 1348 در استان آذربایجان غربی شهرستان خوی هستم، که حدود 25 سال در این شهر زندگی کردم و پس از اخذ دیپلم و گذراندن دوران خدمت به دانشگاه این شهر رفتم ولی پس از قبولی در دانشگاه در شهر تهران در رشته مجسمهسازی به این شهر نقل مکان کردم، ولی متأسفانه بنا به دلالیلی که هنوز هم برای من روشن و واضح نیست در امتحان عملی نمره قبولی را نگرفتم. پس از آن تصمیم گرفتم که در این تهران بمانم و با تلاش خودم خیلی چیزها را ثابت کنم.
چه چیزی باعث شده این رشته هنری را ادامه دهید؟
من از زمان کوکی به هنر علاقه داشتم و به صورت غیر حرفهای کار میکردم و چندین بار در دوران سنی مخلف در رشته نقاشی و طراحی مقام آوردم و با وجود ضعف این رشته در شهر ما، من زمان زیادی را صرف یاد گرفتن اصول طراحی میکردم. زمانی میشد تا دیر وقت مشغول طراحی و نقاشی بودم. یک روز به طور اتفاقی با گل کارکردم و علاقهام نسبت به خلق یک اثر به صورت حجم افزایش پیدا کرد و از آن زمان تا کنون در حدود 20 سال است که مشغول کار هستم.
آیا کسی هم در خانواده شما درزمینه هنر و کارهای هنری فعالیت دارد؟
به صورت حرفهای خیر
شما چه تفاوتهایی بین نقاشی و موسیقی با کار سفال و حجم میبینید؟
تفاوت فاحشی وجود ندارد. میتوان گفت هنر یکی است و هنرمند هم یکی. معمولاً هنر زاییده یک فکر خلاق است. ولی کار حجم و مجسمه به علت 3 بعدی بودن، ظرافت خاص خود را میطلبد. برای ساختن مجسمه باید سعی کرد تمام زوایای یک کار را طوری که باعث احساس لذت در بینده شود در نظرگرفت. سفالگری هم جزو هنرهای صنایع دستی است ولی چون مواد اولیه جهت ساخت یکی است، این شبهه به وجود میآید که کار سفال و مجسمه یکی است ولی سفال را فقط میتوان با خاک رس درست کرد اما کار مجسمه با انواع مواد اولیه مثل گل و چوب و آهن و بتن و… قابل اجرا میباشد. ضمناً مجمسهسازی جزوء هفت هنر است.
یک جمله معرف هست که «هنر نزد ایرانیان است و بس». شما چه نظری دارید؟ آیا این یک مقدار خودخواهانه نیست؟ مگر در کشوری نظیر ایتالیا و یونان، نقاشان و مجسمهسازان برجسته نداریم؟
نمیتوان گفت خودخواهانه است ولی از یک جهت درست است و از یک جهت اشتباه. درست است برای اینکه مردم ایران با هنر آشنایی کامل دارند. مثلاً صنایع دستی جزو هنرهای بومی و سنتی ایران است. حدود 90% هنرهای صنایع دستی در ایران کار میشود، حالا به تناسب محیطی و منطقهای شدت و نوع فعالیت متفاوت است و اشتباه است. برای اینکه هنر محدود به ایران نیست و هرکس تلاش کند استعداد خود را پرورش دهد، میتواند خالق یک اثر هنری باشد. ولی متأسفانه خیلی از ما به سادگی از کنار استعدادهای خود میگذریم.
در حال حاضر بیشتر استادان ما در زمینه هنر به غیر از موسیقی دارای سنین بالایی هستند. آیا این به هرچه سریعتر از بین رفتن هنر در ایران کمک نمیکند؟
بله 100%. موسیقی هنر سادهای نیست ولی استقبال از آن زیاد است و این بخاطر بازده سریع این هنر است. یک هنرجوی موسیقی پس از 2 یا 3 سال کار، شاید تمام مراحل کار را فرانگرفتهباشد ولی میتواند تدریس بکند. در این میان ازدیاد مراکز موسیقی در ایران بخصوص تهران باعث شده که موسیقی بیشتر در چشم مردم باشد. خود موسیقی هم به خاطر جذابیتهای اولیه کمک زیادی به جذب هنرجو میکند ولی در خیلی از هنرهای دیگر زمان زیادی طول میکشد که یک هنرجو تمامی زیر و بم کار را یاد بگیرد و خود این مسئله باعث میشود که استقبال از اینگونه هنرها کمرنگ شود. هنر مجسمهسازی مهجور است، در این میان در گوشه قرارگرفته، خیلی از مردم عادی این گمان را دارند که این هنر برای سالهای پیش است.
شما فکر میکند علت عدم پیشرفت مجسمهسازی در ایران چیست؟
یک مجسمهساز باید دید کافی به زوایای یک حجم داشتهباشد. وقتی یک مجسمه در میدانی نصب میشود باید تمام کسانی که دور این میدان هستند و زاویه دید مختلف دارند از دیدن اثر لذت ببرند. به اعتقاد من آموزش و تقویت سبک رئال کمک زیادی میتواند به این موضوع بکند ولی متأسفانه به خاطر محدودیتهای کشور ما در سبک رئال، کاملاً این سبک حمایت نمیشود. این موضوع باعث شد که سبک مدرن جایگزین رئال شود ولی با توجه به عدم ارتباط حسی لازم ایرانیان از این سبک یک خلع این میان به وجود آمدهاست. به اعتقاد من، ما شناخت کافی از سبک مدرن نداریم و این باعث شده که خلاقیت کم شود و برعکس تقلید افزایش پیدا کند.
یکی دیگر از مشکلات مجسمهسازی نداشتن پشتوانهی درآمدزایی است که باعث شده این هنر کم کم به جای خلق اثر هنری به ایجاد نیاز بازار تبدیل شدهباشد. یعنی اکثر کارها بازاری شده، البته نمیتوان ایراد گرفت. پیشنیار خلق اثر ذهن کاملاً باز و بدون دغدغه است که امروز متأسفانه امکان تحقق این موضوع سخت شدهاست.
یکی دیگر از مشکلات عدم توجه آموزش و پروش به زنگ هنر است. معمولاً در مدارس از زنگ هنر بعنوان زنگ تفریح و ورزش یاد میشود و یا از ساعات اختصاص یافته به هنر برای دروس دیگر استفاده میشود.
یکی دیگر از مشکلات مجاز بودن تمامی متقاضیان رشته هنر بدون توجه به رشته تحصیلی جهت شرکت در کنکور دانشگاه میباشد. به نظر من حداقل باید امتیازی برای کسانی که در هنرستان، مقطع متوسطه را میگذراند قایل شوند.
یکی دیگر از مشکلات هم این است که کسی که هنر را بصورت آکادمیک فرا میگیرد نمیتواند بازده موفقی داشتهباشد و باید عقبهی کار عملی را داشتهباشد و خیلی چیزاها که شاید ساعتهای زیادی لازم است در این خصوص بحث و گفتگو شود.
ما شاهد تلاش و تبلیغات سازمان صنایع دستی جهت افزایش علاقه در زمینه هنرهای دستی هستیم ولی متاسفانه تغییر اساسی در این خصوص مشاهده نشده. شما فکر میکنید ایراد کار کجاست؟
ایراد کار شاید مدیریت نامناسب و ناکارآمد است. چون اکثر مدیران ارشد ما اطلاعات کافی در زمینهی هنر ندارند. در حال حاضر انجمن مجمسمهسازان متولی مجسمهسازی است که در این سالهای اخیر اقدامات و فعالیتهای خوبی انجام دادهاست ولی یکی از بزرگترین مشکلات مجسمهسازی نداشتن زیرساخت مناسب و عدم فرهنگسازی است. خانوادههای ما فرزندان خود را بیشتر به یادگیری موسیقی تشویق میکنند. کسی که دنبال مجمسهسازی میرود بیشتر به خاطر علاقه شخصی است و کم پیش میآید که خانواده فرزند خود را تشویق به فراگرفتن این هنر بکند. برای فراگیری هنری مثل مجمسهسازی زمان زیادی صرف میشود و خود این موضوع باعث کاهش علاقه میشود.
در ایران نمایشگاههای زیادی در طول سال برگزارمیشود. آیا این نمایشگاهها کمکی به این موضوع میکند؟
مهمترین تبلیغ برای هر هنری نمایشگاه است که متأسفانه در ایران بیشتر اینگونه نمایشگاهها، به صورت خودجوش و با هزینههای شخصی هنرمند برگزار میشود که با توجه به هزینه زیاد و سنگین، تعداد کمی نمایشگاه در ایران برگزار میشود. همچنین تعداد نمایشگاههایی که از طرف سازمان برگزار میشود محدود است و متأسفانه به علت نامعلومی از همه هنرمندان دعوت به عمل نمیآید. با افزایش تعداد نمایشگاههای برون مرزی ما میتوانیم ذهنیت و هنر خود و کشورمان را به دنیا نشان دهیم ولی متأسفانه دعوت از هنرمندان ما بصورت سلیقهای انجام میشود و تنها هنرمندانی که مورد حمایت و لطف مسئولین قراردارند همواره به این نمایشگاهها دعوت میشوند.
در حال حاضر شما اگر به یک مغازه صنایع دستی سری بزنید شاهد فروش انواع محصولات چینی و هندی هستید. آیا فروش محصولات صنایع دستی ما هم در بیرون مرزها اینقدر پیشرفت دارد؟!
فکر میکنید رادیو و تلوزیون و دیگر رسانهها چه کمکی میتوانند انجام دهند؟
خب رادیو و تلویزیون اصلیترین و مهمترین وسیله جهت تبلیغات و اطلاعرسانی است ولی به اعتقاد من از این رسانه بیشتر هنرمندان سینما هستند که بهره میبرند. مردم ما اطلاعات کافی در مورد مثلاً فلان هنرپیشه را دارند، از تاریخ تولد گرفته تا غذای مورد علاقه و…. ولی چند نفر هستند که میتوانند پنچ استاد نقاشی و یا مجسمهسازی معاصر را نام ببرند.
شما تا کنون چند برنامه درخصوص معرفی یک نقاش و یا خطاط و… دیده اید؟! نه اینکه کار هنرمندان سینما و تئاتر ما ضعیف است، نه! مشکل اینست که از این رسانهها همه هنرمندان به یک میزان نمیتوانند جهت نشان دادن هنر خود استفاده نمایند.
آیا ما نشریه و مجله تخصوصی در خصوص هنرهای تجمسی و صنایع دستی داریم؟
وجود دارد ولی بصورت خیلی اندک.
در این چند ساله بازار رقابتی آموزش، عمدتاً بین نقاشی و موسیقی بودهاست که در زمینه موسیقی، سازهای غربی طرفداران بیشتر داشته. آیا این باعث کمرنگ شدن مابقی هنرها نمیشود؟
مطمئن باشید صد در صد تأثیرگذار هست. قبلاً بحث شد. ما باید تبلیغات و فرهنگسازی نماییم ولی یک نکتهای هم قبل ذکر است که در این آموزشگاهها یادگیری فنون یک هنر، کامل تدریس نمیشود. مثلاً در کلاس نقاشی در طول مدت ترم، دو سه نقاشی کشیده میشود که هفتاد ـ هشتاد درصد آن را استاد کلاس، نقاشی میکند.
مجمسهسازی یک سری قواعد و اصول خاص خود را دارد که افراد پس از فراگیری آن میتواند شروع به کار نمایند. ولی اکثر کسانی که برای یادگیری میآیند اولین چیزی که میپرسند اینکه چقدر طول میکشه من این کار رو بسازم؟ و یا چقدر میگیرید این مجمسه را به من یاد بدهید؟ در صورتی که باید جهت خلق هر اثر هنری قواعد و اصول آن را فراگرفت.
به نظر شما به چه هنرهایی در ایران بهای کمتری داده میشود و در حال از بین رفتن است؟
اکثر رشتههای هنری این مشکل را دارند، یکی کمتر و یکی بیشتر. به هنر این مملکت خیلی اهمیت داده نمیشود که این باعث تأسف است.
آیا این طرح کارآفرینان کمکی به افزایش علاقه بین جوانهای ما کردهاست؟
اصول کار و روش اخذ شده کاملاً منطقی و درست است ولی وقتی یک پله جلو میرویم سرآغاز شروع مشکلات است.
چرا فکر میکنید مشکلات جدید شروع میشود؟
ببینید ما یک کار را شروع میکنیم و نه ابزار مناسب و نه مکان مناسب در اختیار میگذاریم ونه حتی زحمت رسیدگی و سرکشی به خودمان میدهیم. مثلاً در همین طرح کارآفرینان از طرف یکی از مناطق تهران مکانی جهت ایجاد کارگاه در اختیار اینجانب قرار گرفت ولی متأسفانه نه از امکانات مناسب برخودار بود و نه ما در این مدت شاهد مسئولی بودم که کار ما را مورد ارزیابی و بازدید قراردهد یا اصلاً ببیند ما در این کارگاه چه کاری انجام میدهیم.
من در یکی از زندانهای کشورمان مدت چند سال آموزش سفال و مجسمه میدادم ولی در این مدت هیچ یک از مسئولین این زندان نیامد یک سؤالی در مورد کار ما بپرسد که ما در این کارگاه چه کار میکنیم! فقط هر وقت بازدیدی بود ما با مسئولین این زندان آشنا میشدیم.
از هنر و هنرمند به عنوان سیاهی لشکر استفاده میشود. هر زمان نیاز باشد کسی در این خانه را میزند وگرنه زمانی که خبری از بازدید و…. نیست هنرمندی هم نیست.
اگر شما جای رئیس سازمان صنایع دستی بودید اولین کاری که انجام میدادید چه بود؟
کار را به کاردان واگذار میکردم. وسلام.
ما چندین اثر شما و بقیه دوستان هنرمند را در ایستگاه مترو دیدهایم. با توجه به کار قشنگ مسئولین، ولی شما فکر نمیکنید که نصب این آثار در مکانهای شلوغی که اکثر مراجعین زمان اندکی را در آنجا صرف میکنند فقط جنبهی زیباسازی محل را دارد و تأثیری بر مردم ندارد؟
ببنید من با این موضوع که نصب این آثار فقط صرف زیباسازی دارد مخالف هستم. هنر باید نزدیک مردم باشد. نصب این گونه آثار این نزدیکی را بین مردم عادی و هنرمند بوجود میآورد.
مثلاً در ایتالیا از کودکان تا افراد مسن با مجسمه و مجسمهسازی انس گرفتهاند. در این کشور نصب انواع آثار مجسمه باعث این روند شدهاست.
یا مثلاً در ایران خودمان اگر شخص از میدان حر و یا فردوسی عبور کند حتی اگر در مجسمهسازی سر رشته و شناخت نداشتهباشد ولی این اثر در ذهن ایشان نقش میبندد. مجمسهسازی و دیدن مجسمه باعت حک شدن لذت دائمی در ذهن افراد میشود.
آیا شما از مزایای رفاهی مثل بیمه و یا بازنشستگی و تعاونی و… برخوردار هستید؟
با خنده بلی……!!!!
در آخر از شما به خاطر قراردادن وقت تان بسیار متشکریم و اگر حرف خاص و پیشنهادی به مسئولین دارید بفرمائید.
من به عنوان کسی که مدت 20 سال در این رشته بدون هیچ ادعایی مشغول به کار بودم از مسئولین محترم خواهش میکنم اجازه بدهند ما هنرمندان به کار خود مشغول باشیم. ما دیگر قید حمایت را زدهایم!