مایکل رابین
کاندولیزا رایس در 31 ماه مه 2006 خط قرمزی در مقابل برنامه غنی سازی هسته ای تهران کشید. او گفت:” انتخاب های دولت ایران مشخصند. انتخاب منفی برای رژیم حفظ روند فعلی است. اگر رژیم چنین کند، تنها متحمل بهای گزافی خواهد شد.” رایس در عین حال پیشنهاد صلح داد: ”به محض اینکه ایران فعالیت های غنی سازی و فرآوری مجدد را به طور کامل و قابل تأیید به حال تعلیق درآورد، آمریکا به همراه سه شریک اتحادیه اروپا به پای میز مذاکره خواهد آمد و با نمایندگان ایران دیدار خواهد کرد.“
با گذشت دو سال از این سخنان، مقامات ایران بیش از 3000 سانتریفیوژ در تأسیساتی که ظرفیت 50 هزار سانتریفیوژ را دارد، راه اندازی کرده اند. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در 9 ژوئیه موشک هایی را آزمایش کرد که قابلیت هدف گیری اسرائیل را دارند؛ در همان روز وب سایت های ایران خبر وعده احمدی نژاد را درباره پرتاب ماهواره منعکس کردند، رویدادی که ثابت می کند ایران فناوری موشک بالیستیک قاره پیما را در اختیار گرفته است. با این وجود، درست 10 روز بعد، ویلیام برنز معاون وزیر خارجه آمریکا به نمایندگان کشورهای انگلیس، فرانسه، آلمان، روسیه و چین ملحق شد تا با سعید جلیلی مذاکره کننده هسته ای ایران و معتمد احمدی نژاد درباره مشوق های اعطایی به تهران مذاکره کند.
بسته پیشنهادی غنی است. دولت بوش قول داده است از ساخت راکتور آب سبک ایران حمایت کند و سوخت هسته ای آن را تأمین نماید. علاوه بر این، آمریکا به معاینه و سرویس تأسیسات زیربنایی انرژی ایران کمک خواهد کرد و در صنایع فناوری پیشرفته همکاری خواهد نمود. تهران در هر مقطع می تواند با حفظ امتیازهای خود کنار بکشد.
دیپلمات های اروپایی از تغییر رویکرد آمریکا در قبال ایران استقبال کرده اند. برنارد کوشنر وزیر امور خارجه فرانسه در همین راستا خاطر نشان کرده است: ”حضور یک آمریکایی خبر خوبی است. فرانسه همیشه گفته است که نه تنها اعمال تحریم ها بلکه گفتگو ضروری است.” اما ایران نامهربان تر است. محمدجعفر اسدی فرمانده نیروهای زمینی سپاه پاسداران اظهار داشته است: ”آمریکا چاره ای ندارد جز اینکه مغلوب و خفت بار، خاورمیانه را ترک کند.“
دیپلماسی غلط نیست، اما تغییر سیاست بوش یک خطای دیپلماتیک است که جان تازه ای به یک رژیم در حال شکست داده است. دولت ایران میلیاردها دلار – پولی که بهتر بود صرف پالایشگاهها و نیروگاههای توربین گازی می شد – برای برنامه هسته ای، که حتی نتوانسته یک کیلووات برق تولید کند، خرج کرده است. اکنون با جیره بندی سوخت توسط رژیم و خاموشی های دوره ای، ایرانیان به بهای ماجرایی جمهوری اسلامی پی برده اند.
حتی با وجود بهای بالای نفت، سوء مدیریت رمق اقتصاد ایران را برده است. وزارت مسکن و شهرسازی در 14 ژوئیه گزارش داد که نرخ مسکن افزایش “تاریخی” 125 درصدی داشته است. در همان روز سایت خبری تابناک اعتراف کرد که تورم مواد غذایی در سال به 50 درصد رسیده است. در تاریخ 8 ژوئیه 2008 مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران در مطبوعات اعتراف کرد که بدون سرمایه گذاری قابل توجه در تأسیسات زیربنایی، تولید نفت ایران هر سال به میزان 300 هزار بشکه در روز کاهش خواهد یافت. اما سرمایه گذاری خارجی در کار نیست و تقریبا ً تمامی قراردادهای مهم انرژی بلاتکلیف مانده اند.
نفت تنها صنعت تحلیل رفته ایران نیست. به گزارش مطبوعات ایران، صادرات فرش نیز کاهش 10 درصدی داشته و آلودگی دریای خزر نیز باعث از بین رفتن ماهی خاویار این منطقه شده است. کارخانه های دولتی هفته ها مزد عقب افتاده به کارگران بدهکارند. منصور اصانلو، راننده اتوبوسی که پس از تشکیل اولین اتحادیه تجاری مستقل دستگیر و زندانی شد، همچنان در زندان بسر می برد. فقط در ماه گذشته کارگران شرکت های ایران خودرو، شرکت لاستیک البرز و کارخانه نیشکر هفت تپه بخاطر دست مزدهای عقب افتاده خود اعتصاب کرده اند.
چرخش موضع وزارت خارجه آمریکا در جهت سیاست خلع سلاح چندجانبه است. این امر بی معنی است. واشنگتن با توافق اینکه درخواست خود را برای توقف غنی سازی اورانیوم توسط ایران به تعلیق درخواهد آورد، به تهران علامت داده است که لازم نیست به سه قطعنامه جاری شورای امنیت سازمان ملل پایبند باشد. کاخ سفید بجای تقویت دیپلماسی نشان داده است که خطوط قرمز آن موهوم و غیرواقعی هستند.
اگرچه دیپلمات های اروپایی امیدوارند که عملگرایان رژیم بتوانند بار دیگر مسئولیت پذیری را وارد مناظره ایران کنند، اما وزارت خارجه آمریکا به احمدی نژاد و هم قطارانش پر و بال داده است. همزمان با آغاز مبارزه انتخاباتی احمدی نژاد، او می تواند ادعا کند که با مخالفت آشکار، کشتار نظامیان آمریکایی در عراق و انکار هولوکاست، واشنگتن را به زانو درآورده است.
منبع: وال استریت ژورنال، 21 ژوئیه، 2008