یک گام تا عبور

نویسنده

safiri.jpg

جنبش دانشجویی ایران با جمعیتی انبوه تراز گذشته و مطالباتی افزونتر به استقبال 16آذر، که هنوز روز دانشجو نامیده می ‏شود، می رود و شاید پرسش اصلی همین نکته باشد که ایا پاسداری از میراث گذشته برای یک حرکت اجتماعی می تواند ‏چراغ راه آینده باشد و یا اینکه راه وچراغ دیگری باید انتخاب شود.‏‎ ‎

پس از حوادث خونین 18 تیر ماه 78 این پرسش از سوی برخی صاحب نظران مطرح شد اما نه تنها پیگیری نشد بلکه از ‏دستور کارحذف شد. اگر16 اذر 32 راآغاز راه یک حرکت جدی در عرصه سیاسی اجتماعی تلقی کنیم، اکنون از عمر آن ‏بیش از 50 سال سپری شده است بنابراین 16 اذر در واقع به بهانه ای تبدیل شده تا نهادهای دانشجویی در غیاب آزادی، ‏حرفهای ناگفته را بار دیگر برای حکومت قرائت کنندوانتظار داشته باشند که پاسخ دریافت کنند؛ پاسخی که تا این لحظه جز ‏داغ و درفش نبوده است.16 اذر 32 محصول نهضت دانش اموزی وجهان دو قطبی و جامعه بغض کرده پس از کودتای 28 ‏مرداد بودبنابرابن دولت کودتا حتی اگر می خواست هم نمی توانست از برخورد با نهادهای دانشجویی جلوگیری کند پس ‏تنها کوشید از دامنه برخورد بکاهد. جنبش دانشجویی ایران به مفهوم مدرن اگر از این مقطع پا به عرصه گذاشته باشدتا ‏امروز از دو مقطع مهم عبور کرده است: اول حکومت سلطنتی و جامعه تجدد گرا که هر روز بر دامنه نفوذ طبقه متوسط و ‏تعداد مراکزآموزش عالی در آن افزوده می شدودوم حکومت جمهوری اسلامی که اصولا با جامعه مدنی مخالف است و جود ‏آن را بستری برای تحولات اجتماعی و کاهش نقش نهادهای دینی میداند.‏‎ ‎

اگر جنبش دانشجویی در مقطع اول تحت تاثیر جریان های فکری جهانی به سرعت رادیکالیزه شد وبسوی حرکت های ‏مسلحانه رفت، در مقطع دوم به دلیل حجیم بودن نقش نهادهای دینی وگسترش احساسات عوام گرایانه در اثر سرکوب از ‏هویت تهی شد در واقع با پدیده انقلاب فرهنگی و جنگ جنبش دانشجویی یک دوره فترت را تجربه کرد.‏‎ ‎

‎ ‎

ماموریت انقلاب فرهنگی، انحلال نهادهای دانشجویی، بازداشت دانشجویان مخالف وتسویه استادان بود؛ اگر روزی اسناد ‏اجازه انتشار یابند، مشخص خواهد شد که کسانی معتقد بودند که دانشگاه تنها باید مهندس و پزشک اسلامی تربیت کند و ‏مسولیت بقیه رشته ها به حوزه های علمیه وا گذار شود. وقتی این نظریه غیرعملی شد به دفتر تحکیم وحدت مسولیت دادند ‏که نقش جنبش دانشجویی اسلامی را ایفا کند و انسداد سیاسی در دانشگاه را عملی سازد.‏‎ ‎

هنگامی هم که جنگ بر این فضا چنان سایه افکند، انتقاد به جاسوسی تعبیر شد؛ بنابر این دانشگاه مسولیت تامین نیرو را هم ‏به عهده گرفت. این خاموشی با دو قطبی شدن نظام آموزش عالی یعنی گسترش دانشگاه آزاد اسلامی کامل تر شد؛ اما پایان ‏ناباورانه جنگ و در گذشت‎ ‎آقای خمینی طبقه متوسط جوان را به فکر چاره جویی انداخت که نتیجه آن ظهور خاتمی بود. ‏خاتمی و دوم خرداد نمونه یک جنبش سیاسی مینی مالیستی در یک جامعه بسته بود که البته با نمونه های مشابه در جهان هم ‏یک تفاوت اساسی هم داشت؛ دولتی که در برابر گسترش فعالیت نهادهای صنفی و جامعه مدنی و کاهش نقش دولت مقاومت ‏می کرد، دیندار بود نه سکولار. بنابراین برای پاسداری از ارزشی های دینی در صورت لزوم، اسلحه به دست می گرفت و ‏از احساسات مردم هم سود می برد. خاتمی برای جامعه مدنیه معطل مانده در پشت درهای حکومت دینی، یک فرصت ‏طلایی بود که هر کس از ظن خود با او یار شده‏‎ ‎بود؛ اما جنبش دانشجویی، نافرجام ترین پایان یک عکس یادگاری درجامعه ‏مدنی را تجربه کرد که در آن احمد باطبی و جمعی دیگر در خوابگاه ویران دانشگاه تهران به چشم می خورد. حادثه 18 تیر ‏‏78 فارغ از هر تحلیلی ثابت کرد که دولت در ساختار نظام جمهوری اسلامی تا چه حد ناتوان است. ریس جمهوری که بر ‏آیند 21 میلیون رای بود حتی نتوانست در صحنه حاضر شود و بر دانشجویان ستمی روا شد که هنوز ابعاد واقعه آن روشن ‏نیست. به این ترتیب جنبش دانشجویی که تا آن روز از خاتمی انتظار حمایت لفظی و از دفتر تحکیم وحدت انتظار حمایت ‏امنیتی داشت، در روز واقعه تنها ماند و چون چاره نداشت به راهه خویش رفت. دفتر تحکیم هم که از مواجب بگیری دست ‏بر نداشته بود ناگزیر شد که تجزیه را تجربه کند و اگر روزی بخواهد در افق سیاسی ایران به عنوان یک گروه مرجع خود ‏را معرفی کند بیشتر در معرض خنده قرارخواهد گرفت تا مراجعه و گواه این امر حرکت آزادی خواهانه دانشگاه امیرکبیر ‏است.‏‎ ‎

‎ ‎اما جنبش دانشجویی امروز در کجا ایستاده است؟‎ ‎

روند حوادث اخیر پس از ظهور دولت احمدی نژاد ثابت کرده است که جنبش دانشجویی وضعیتی به مراتب دشوارتر از هر ‏صنف وحرکت اجتماعی دیگری را در پیش رو دارد؛ به همین دلیل، یعنی عدم انتخاب راه آینده، تدوین و صورت بندی ‏مطالبات هنوز در دانشگاهها مانده و با هوشیاری از دانشگاه به خیابان سرازیر نشده است زیرا میداند که هنوز تنهاست ‏بنابراین در محدوده مدنی محوطه دانشگاه راه نافرمانی مدنی را در پیش گرفته است ولی اگر وضعیت جمهوری اسلامی با ‏نظام بین الملل به وخامت گراید، جنبش دانشجویی این محدودیت را تحمل نخواهد کرد و برای دفا ع از منافع ملی و آزادی ‏از دانشگاه خارج خواهد شد تا عبور از جمهوری اسلامی را رسما تجربه کند؛ در حالیکه تا این لحظه امید به اصلاح دارد. ‏عبور از سیستم، اولین مرحله از رادیکالیزه شدن جنبش دانشجویی پس از پدیده انقلاب فرهنگی در سال 59 خواهد بود، با ‏یک تفاوت اساسی که این بار نظام بین الملل سرکوب دانشجویان را تحمل نخواهد کرد. بنابر این جنبش دانشجویی مرحله ‏گذار را تسریع خواهد بخشید و پرچم نافرمانی مدنی را به دست خواهد گرفت هر چند جنبش دانشجویی ایران در حال ‏حاضر مثل جامعه در حال گذار ایران بلاتکلیف است زیرا فقدان اپوزیسیون رسمی وهزینه هولناک انتخاب گذشته، آن را ‏محافظه کار کرده است بنابراین ترجیح می دهد در انتخاب عجله نکند.‏

‎ ‎تجربه ای که شاید پس از 100 ساله نوید آزادی باشد. مدنیت اما هر چه باشد ایدیولوژیک نیست و کسی نخواهد توانست با ‏اطلاق صفت اهورایی از ان تابویی بسازد که هیچ عالم اجتماعی یا منتقدی جرات نقد نداشته باشد. اهوراییان نسل جدید که ‏با سیمایی مسیح گونه پیراهن سفید می پوشند و آزادی را فریاد میزنند، میخواهند زندگی کنند نه اینکه چریک شوند و شهید. ‏تنها آزادی میخواهند و این آزادی نا ایدئولوژیک می تواند امیدی باشد برای جامعه فردای ایران که سر انجام جامعه مدنی ‏را تجربه کند.‏