عملگرا یا ایدئولوژیک؟

نویسنده

» تحلیل اشتاندارد از دولت جدید ایران

گودرون هارر

رییس جمهور جدید ایران حسن روحانی، یک محافظه کار میانه رو، دولت خود را به مجلس معرفی کرد. از جمله وزرای او می توان به محمد جواد ظریف، به عنوان وزیر امور خارجه، اشاره نمود. نیمی از تحلیلگران رسانه های غربی نسبت به تحول در روابط ایران و جامعه بین الملل ابراز امیدواری کرده اند، ولی نیمی دیگر براین عقیده اند که ایران مواضع سابق خود را حفظ کرده. یعنی چه که همان مواضع را حفظ کرده؟ مواضع عملگرایانه یا ایدئولوژیک؟ ملی گرایانه یا مذهبی؟ منطقی یا غیرمنطقی؟ اینها سؤالاتی است که در مورد سیاست خارجی جمهوری اسلامی مطرح می شود. یا شاید هم سیاست خارجی ایران چند گونه است و بستگی به آن دارد که چه کسی سیاست را اتخاذ کند. ولی سیاست خارجی ایران چگونه و توسط چه کسی تعیین می شود؟ چه نهادهایی درگیر تصمیم گیری برای سیاست خارجی این کشورند؟ و سؤال مهم تر آنکه انگیزه عاملین این تصمیم گیری ها چیست؟

اگر کسی پاسخ این سؤالات را به همراه جزئیات بخواهد، باید به مقاله ۳۰ صفحه ای والتر پوش تحت عنوان “جهان سوم، اسلام در جهان و عملگرایی: سیاست خارجی ایران چگونه تعیین می شود؟” مراجعه کند. والتر پوش اتریشی و اهل تیرول است. او پایان نامه دکترای خود را با موضوع ایران و دوران صفوی ادامه داد. سپس به موضوعات معاصر علاقه مند شد و امروز یکی از اشخاصی است که دراین زمینه از شهرت بین المللی برخوردار است.

امور خارجه ایران و رویکردهای این کشور در سیاست خارجی به نهادهای مختلف، ازجمله بیت رهبری، مربوط می شود. سیاست خارجی این کشور در سه حوزه قابل بحث است که هر یک را می توان جداگانه مورد تحلیل قرار داد: سیاست ایران در آسیای مرکزی، مسأله هسته ای که نمی توان آن را از ایران “جهان سومی” جدا کرد، و سیاست ایران در خاورمیانه.

دیدگاه حکومت تهران “عناصر متفاوت سیاسی و ایدئولوژیکی همچون ملی گرایی، ضد استکبار و ایدئولوژی اسلامی را در برمی گیرد” که به واقع هر یک موضوع پیچیده ای است؛ پوش آن را تلفیقی از “ایده های ضدامپریالیسم، ایده های مارکسیستی تغییر یافته، اسلام سیاسی و تشیع سنتی” می داند. و این به طور کلی به دو دسته مجزا تقسیم می شود که مدام در هم ادغام می شوند و درعین حال کاملاً در تناقض با یکدیگر قرار دارند: مواضع انقلابی [اسلام سیاسی در خط مشی خمینی و افکار جهان سومی] و مواضع محافظه کارانه [ملی گرایی و تشیع سنتی]. به این دو مورد، رهبری اسلامی را نیز باید افزود که همانند یک سیاست اسلام گرایانه سنی اتخاذ گردید ولی چندان مورد پسند واقع نشد.

با مشاهده شکاف عمیق میان سنی ها و شیعیان که امروز در جهان اسلام وجود دارد، این سؤال مطرح می شود که ایران چگونه توانست شیعیان را مورد نفرت دائمی سنی ها قرار دهد. بی شک آنچه به عنوان توطئه غرب خوانده می شود، همان استراتژی نجات است. با این حال، والتر پوش توجه مخاطبان را به این مسأله جلب می کند که تهران براین عقیده است که در این زمینه اطلاعات کافی وجود ندارد: اگر اصل “ولایت فقیه” که براساس آن نمایندگی امام غایب برعهده رهبر است درست توضیح داده شود، سنی ها نیز آن را درک می کنند و این اصل را خواهند پذیرفت.

 

مبارزه به نفع “مستضعفان”

در قانون اساسی ایران دستور آمده که از حقوق تمامی مسلمانان، به ویژه “مستضعفان” باید دفاع کرد و همه می دانند در برابر چه کسی باید دفاع کرد: قدرت های امپریالیستی و ائتلاف های آنها. این موضوع به وضوح به مواضع ضد آمریکایی و ضد صهیونیستی اشاره می کند که یکی از اجزای اصلی ساختار جمهوری اسلامی است. به واقع این رویکرد به لحاظ عملی به چه معنی است. ایران برای پیاده سازی این رویکرد به کشورهای جنبش عدم تعهد دست یازید و جای خود را در آن به خوبی پیدا کرد؛ به طوری که سیاست خارجی و معیارهای انقلابی اش در آن بسیار تحسین برانگیز ظاهر شد. البته واقعیت همیشه چندان بر وفق مراد نبوده؛ به مانند سال ۲۰۰۸ زمانی که از نامزدی تهران در میان اعضای غیردائمی شورای امنیت سازمان ملل حمایت بعمل نیامد. و همچنین در نشست کشورهای غیرمتعهد در اوت ۲۰۱۲ که ایران ریاست جنبش را از مصر دریافت کرد، شرایط چندان به آرامی دنبال نشد و دلیل اصلی آن موضع گیری جمهوری اسلامی نسبت به سوریه بود. 

به واقع ایران براساس معیارهای خاص خود به یک “سیاست خارجی انقلابی دائم” روی آورده. ولی به نوشته پوش، تمایل این کشور برای انجام یک “معامله بزرگ” با ایالات متحده ابتدا در سندی که در سال ۲۰۰۳ به طور رسمی منتشر شد، برملا گردید. در آن زمان، دولت بوش به تماس های سفیر سوئیس در تهران پاسخ نداد.

پس از آن، علی خامنه ای در سخنرانی خود در مارس ۲۰۰۹ برای اولین بار گفت که “مشکل رابطه با آمریکا تضاد در منفعت سیاسی است و نه خصومت ایدئولوژیکی”. “به همین دلیل نباید مدام این موضوع را تکرار کرد که روابط با آمریکا باید عادی شود.” اکنون این سؤال مطرح است که آیا می توان با روحانی در این مسیر گام برداشت؟ احتمالاً اگر منافع ملی مطرح باشد، این مسأله امکان پذیر خواهد بود.

 

قاطعیت در اختلاف هسته ای

مانع اصلی در عادی سازی روابط میان ایران و غرب، اختلاف هسته ای است. “قاطعیت” ایران درخصوص پرونده اتمی به مبارزه ای تبدیل شده که گویی تهران به نفع کل کشورهای جهان سوم در آن گرفتار آمده. اکنون سؤال مهم این است که آیا ایران به واقع، همان طور که بسیاری بیم آن را داشتند، قصد دارد با اسراییل یک قرینگی استراتژیک به وجود آورد. مسأله نگران کننده برای اسراییل این است که اگر داشتن توان هسته ای برای ایران جایز شمرده شود، این کشور هر لحظه خواهد توانست آن را مورد بازبینی قرار دهد. به همین دلیل است که باید یک راه حل جامع و قابل اعتماد برای آن پیدا کرد [نه راه حلی که بازهای آمریکایی و اسراییلی خواستار انجام آن هستند].

یک سؤال بزرگ نیز درخصوص آینده سوریه در منطقه مطرح است. والتر پوش می نویسد که سقوط اسد در سوریه و انزوای حزب الله شیعه در لبنان به یک وضعیت عملگرایانه در سیاست خارجی ایران منجر خواهد شد، چرا که تهران نیز به گونه ای در این گذار قرار خواهد گرفت. ولی درحال حاضر به هیچ وجه به نظر نمی رسد که اسد درحال سقوط باشد. سقوط او هنوز مستلزم گذشت زمان است، ولی نکته مهم این است که قصد و تصمیم ایران برای ایجاد رابطه با جامعه بین المللی تا چه حد جدی است.

پوش می پرسد: آیا جمهوری اسلامی بالاخره حاضر است معیارهای ایدئولوژیکی خود را کنار بگذارد یا خیر؟

منبع: اشتاندارد، ۱۵ اوت