تاریخ برای ارفاق

علی رضا رضایی
علی رضا رضایی

» راستانِ داستان/ قصه

من هرگز نفهمیدم آن کسی که دفعه اول تصمیم گرفت “تاریخ اسلام” جزو دروس دانشگاهی بشود دقیقاً چه هدفی را دنبال می‌کرد. اینکه پشت اطلاعات تاریخی دانش‌آموز دبیرستانی از اسلام یک‌دفعه در دانشگاه باد نخورد؟ اینکه اطلاعاتی که در دبستان و راهنمائی و دبیرستان از تاریخ اسلام به بچه‌ها دادند در دانشگاه تکمیل بشود؟ اینکه نکند یک کسی مهندس برق و مکانیک و ساختمان بشود بدون اینکه چیزی از تاریخ اسلام بداند؟ اینکه دانستن تاریخ اسلام مهم است ولو شده به زور؟

در هر حال موقع انتخاب واحد که می‌شد، همانطوری‌که هر دانشجوئی موقع برداشتن درس استاتیک، به‌طور پیش‌فرض ده نمره از خودش ضربدر سه واحد کم می‌کرد، با همان پیش فرض هفت هشت نمره اضافی ضربدر دو واحد هم موقع برداشتن درس تاریخ اسلام به خودش اضافه می‌کرد. تاریخ اسلام تا این لحظه علاوه بر تمام محسنات بزرگی که حتماً داشته و دارد، جلوی مشروطی میلیون‌ها دانشجو ظرف این سال‌ها را هم گرفته. کافی بود حساب کتاب و جمع و تفریق نمرات یک ترم درست از کار دربیاید و معدل کل بیشتر از دوازده بشود. اووووه، تاریخ اسلام به‌تنهائی معدل‌ها که حتی روی سیزده و چهارده هم برده و هیچ ادعائی هم نداشته.

اساتید تاریخ اسلام هم انگار همه‌شان از دم خودشان این‌را می‌دانستند. اکثراً شغل‌شان یک چیز دیگری بود و با حفظ سمت و به‌واسطه‌ی تاریخ همین اسلام عزیز، خب استاد دانشگاه هم بودند. در هر حال دهن باز می‌شد و بسته می‌شد و استاد دانشگاه بودن ازش درمی‌آمد. طرف خودش هم می‌دانست که دارد برای دیوار حرف می‌زند، اگر نمی‌دانست هم همین‌که هفت هشت نفر از یک گروه صد و بیست نفری بیشتر سر کلاسش نیستند، خودش به اندازه کافی گویای اهمیت تاریخ اسلام برای دانشجوها بود. تمام این‌ها به کنار، اینکه دانشجو آخر ترم بیاید بگوید استاد، من یک نمره از فیزیک حرارت کم آورده‌ام، شما دو نمره به تاریخ اسلام ما اضافه کنی همه چیز درسته، من اگر جای استاد مربوطه بودم خودم را با میخ به برق وصل می‌کردم.

این وسط “متون اسلامی” هم بود که روی آن بند قانون اساسی را که آموزش زبان عربی را برای تمامی آحاد ملت غیور پرور “ضروری” تشخیص داده بود، کم کرده بود. متون هم همین وضع را داشت اگرچه که هیچکدام‌شان وضعی فاجعه‌بارتر از “انقلاب اسلامی و ریشه‌های آن” نداشتند. آن‌همه انجمن اسلامی و نهاد ولی فقیه و سهمیه‌ای‌ها و بگیر و ببند، حالا دو واحد هم انقلاب اسلامی پاس کنیم که ریشه‌هایش را بدانیم؟ به‌جای انقلاب اگر می‌گذاشتند “انجمن اسلامی و ریشه‌های آن” حتماً اوضاع خیلی بهتر بود. هر چند که خیلی‌ها از طریق همین انجمن اسلامی‌ها به اتحادیه جهانی ضد انقلاب دشمن قسم خورده معرفی شدند و الآن هم به خدمت مشغولند.

در کنار این واحدهای پر اهمیت، البته مقداری هم درس بی‌اهمیت مثل ادبیات فارسی و زبان انگلیسی وجود داشت که از قضا کلاس‌های‌شان از کلاس‌های دروس اختصاصی شلوغ‌تر بود. نه اینکه ملت ایران قسم خورده باشند که از هر چیزی که حاکمیت خوشش بیاید، بدشان آمده باشد، بلکه این هنر است که نزد ایرانیان است و بس. استاد ادبیات فارسی هم بر خلاف الباقی هم‌کارانش در واحد تاریخ اسلام و متون و ریشه‌های انقلاب اسلامی، شغلش فقط همین ادبیات بود و استادی آن و افتخار زندگی‌اش هم همین کسوت استادی ادب بچه‌های مردم این مملکت بود و هنوز هم هست. نه مثل آن یکی “به زور همکار”، شیفت صبح در اداره منکرات امر به معروف بکند و شیفت عصر در دانشگاه استادی تاریخ اسلام.