ایران جزو کشورهایی است که ختنه یا ناقصسازی زنان هنوز در بخشهایی از آن صورت میگیرد؛ پدیدهای که از انواع خشونت علیه زنان تلقی میشود و بعضا حتی مرگ را هم به دنبال داشته است. روز شنبه ۲۰ تیر ماه، انجمن جامعهشناسی ایران نشستی تحت عنوان “تیغ و سنت” با حضور جامعهشناسان، و روانشناسانی که در این حوزه فعالیت داشتهاند برگزار کرد.
به گفته رایحه مظفریان، پژوهشگر ، در شش استان ایران، اثرات و رد پای ناقصسازی جنسی زنان به نسبتهای مختلف ثبت شده است؛ هرمزگان، لرستان، ایلام، کرمانشاه، آذربایجان غربی و خوزستان. آنطور که وبسایت خبرآنلاین نوشته، مظفریان همچنین با اشاره به اینکه در قشم به دلیل اعتقاد به کلیشههای جنسیتی، ۸۳ درصد ختنه زنان گزارش شده، گفته “اینکه عدهای میگویند ناقصسازی جنسی زنان در ایران کاهش داشته درست نیست، چرا که نه میتوانیم بگوییم کاهش داشته و نه افزایش چرا که پژوهشهای کمی در ایران صورت گرفته و نیازمند این هستیم که کار دانشگاهی، آماری و تحقیقی بیشتری در این زمینه صورت بگیرد تا بتوان گفت شاهد افزایش ختنه دختران هستیم یا کاهش آن”.
او پیشتر در کتابی تحت عنوان “تیغ و سنت” نتیاج پژوهشی میدانی و موردی خود را منتشر کرده بود که براساس آن ۸۳ درصد زنان پرسششونده در جزیره قشم و ۵۰ درصد زنان کردستان ایران مورد عمل ناقصسازی جنسی قرار میگیرند.
۱۴۰ میلیون قربانی در دنیا
ختنه، مثله کردن اندام جنسی و یا ناقص سازی زنان انقدر پدیده شایع و دردناکی است که روزی جهانی (۶ فوریه، ۱۷ بهمن) برای مبارزه با آن در نظر گرفته شده است. طبق آمار در هر ۱۰ ثانیه یک زن در سراسر دنیا ختنه میشود . برخی آمارها میگوید حدود ۱۴۰ میلیون زن در دنیا ناقصسازی شدهاند. سازمان بهداشت جهانی نیز اعلام کرده است که سالانه ۲ میلیون و روزانه ۶ هزار دختر از بدو تولد تا قبل از بلوغ در جهان “ختنه” میشوند. ختنه زنان یکی از مصادیق بارز خشونت علیه زنان است و سازمان ملل متحد نیز ناقصسازی اندام جنسی زنان را از مصادیق بارز شکنجه میداند.
بسیاری از مردم فکر میکنند بریدن آلت جنسی زنان تنها در برخی مناطق آفریقا انجام میشود. رایحه مظفریان پژوهشگر در این زمینه مینویسد: “ختنه دختران که در مجامع علمی از آن با عنوان ناقص سازی جنسی زنان یاد می کنند، عملی است که همچنان در بسیاری از کشورهای جهان انجام می گیرد. بیشتر مخاطبینی که از ختنه دختران کم و بیش اطلاعاتی دارند گمان می کنند که این عمل بیشتر در آفریقا انجام می شود و سنتی منسوخ شده است. در حالی که سعی بیش از ۷۰۰۰ سازمان دولتی و غیر دولتی در سراسر جهان این است که در زمینه ریشه کنی و آگاه سازی مردم مناطق مختلف فعالیت های فرهنگی داشته باشند. در بین این کشورها، خاورمیانه نیز درگیر ناقص سازی جنسی زنان است. سال گذشته میلادی نواحی دیگری از عراق مرکزی و جنوبی، ایران، پاکستان، هند و کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز شناسایی شدند ولی تا کنون نتوانستند برای همکاری های متقابل بین دولت های مربوط و سازمان های دیگر بین المللی تعامل ایجاد کنند.”
بسیاری تا پیش از آنکه ایران هم در لیست کشورهایی قرار بگیرد که در آن ختنه زنان انجام میشود، باور نمیکردند که زنان ایرانی هم قربانی چنین باورهایی باشند.
چنانچه نازی اکبری، روانشناس نیز با تاکید بر اینکه چندین سال است با افرادی که در کشورهای مختلف دچار قطع عضو جنسی شدهاند، گفتگو و مشاوره میکند، میگوید: اعتراف میکنم نمیدانستم این موضوع به این شکل در ایران رواج دارد و مشاهده تحقیقاتی که در این زمینه در ایران انجام شده مرا متعجب کرد.
او معتقد است با به کار بردن لفظ ختنه، به این کار مشروعیت میدهیم چون با عملی که درباره مردان انجام میشود مقایسه خواهد شد که بعدی شرعی و مذهبی دارد بنابراین بهتر است از این واژه استفاده نکنیم و از عبارت “قطع عضو” که میتواند نشاندهنده عمق فاجعه باشد درباره چنین عملی استفاده شود.
بر اساس اساس تقسیم بندی سازمان بهداشت جهانی ناقصسازی اندام جنسی زنان به یکی از این چهار عمل اشاره دارد: “مثله کردن آلت زنانگی از نوع اول شامل برداشتن جزئی یا کلی کلیتوریس و/یا غلفهاست (کلیتوریدکتومی)، نوع دوم شامل برداشتن جزئی یا کلی کلیتوریس و لبهای کوچک فرج با/بدون بریدن لبهای بزرگ فرج، نوع سوم شامل تنگ کردن مجرای مهبل با ایجاد یک مهر و موم پوششی با قطع کردن و تغییر مکان دادن لبهای کوچک فرج و یا لبهای بزرگ فرج، با یا بدون برش کلیتوریس، و نوع چهارم شامل هرگونه عمل خطرناک دیگر بر روی آلت تناسلی زنان به مقصودی غیر پزشکی مانند: سوراخ کردن، سوزن زدن، شکافتن و غیره است.
رایجترین نوع ناقصسازی جنسی زنان برش کلیتوریس و لبهاست که ۸۰ درصد قربانیان را شامل میشود و ۱۵ درصد مابقی نیز تحت عمل چفت کردن آلت تناسلی قرار میگیرند.
ناقصسازی زنان میراث عربها نیست
بسیاری از افراد ناقصسازی زنان را به باورهای دینی و مذهبی مرتبط میدانند. اما رایجه مظفریریال پژوهشگر در این ارتباط توضیح داده: “این کار عملی سنتی است و ریشه در مذهب ندارد. لازم است این آگاهیبخشی انجام شود که اسلام به هیچ وجه ختنه دختران را توصیه نمیکند و این کار میراث اعراب نیست. ناقصسازی جنسی دختران عملی سنتی است که به مذهب خاصی ارتباط ندارد و در جایی از قرآن نمیبینیم که نوشته شده باشد ختنه زنان باید انجام شود و همچنین اجماعی در این زمینه از سوی علمای دینی وجود ندارد و با وجود برخی موافقتها، مخالفتهایی نیز با آن صورت گرفته است که در ممنوعیت این عمل میتوان به آن استناد کرد.
او در مصاحبهای که پیشتر در روزنامه قانون منتشر شده با اشاره به ماده ۶۶۳ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ که میگوید “قطع و از بین بردن هریک از دو طرف اندام تناسلی زن، موجب نصف دیه کامل زن است و قطع و از بین بردن بخشی از آن، به همان نسبت دیه دارد. در این حکم فرقی میان باکره و غیر باکره، خردسال و بزرگسال، سالم و معیوب از قبیل رتقاء و قرناء نیست.” گفته بود: “براساس این قانون شخص میتواند از کسی که این عمل را روی او انجام داده شکایت کند. اما عملا چنین امکانی مهیا نیست؛ چرا که دختران همگی زیر ۱۸ سال مورد این عمل قرار میگیرند و برای طرح شکایت باید تا ۱۸ سالگی صبر کنند و بعد یا از والدین خود شکایت کنند یا از مامایی که در اکثر موارد از آشنایان محلی یا خانوادگی است؛ بنابراین، این شکایت هیچگاه انجام نمیشود.“ این پژوهشگر متذکر شده که مزایا و محدودیتهای ممنوعیت قانونی بحثهای متعددی را در مورد ناقص سازی جنسی زنان به راه انداخته است. قانون می تواند از اعضای آسیبپذیر جامعه حمایت و از انجام این عمل جلوگیری کند.اما پیگرد قانونی انجام این عمل را به زیرزمین ها می کشاند و مخفیانه ادامه پیدا میکند. در نتیجه بیشتر خطاکاران به دلیل ترس از تعقیب کیفری به بیمارستان ها مراجعه نمیکنند و فرد قربانی مجبور است عواقب دردناک ناشی از آن را تحمل کند. همچنین منع قانونی می تواند باعث خشم و مقاومت شود. بنابراین قانون باید منعکس کننده هنجارهای اجتماعی باشد و در این مورد رفتارهای نادرست را رد کند.”