من اگر بنشینم، تو اگر بنشینی...

عیسی سحرخیز
عیسی سحرخیز

من اگربرخیزم

تواگر برخیزی

همه بر می خیزند

 من اگر بنشینم

 تو اگر بنشینی

چه کسی برخیزد؟

چه کسی با دشمن بستیزد؟

چه کسی پنجه در پنجه هر دشمن دون آویزد؟

این شعر زنده یاد حمید مصدق که در دوران سلطنت، شعاری مبارزاتی هم از دل آن برآمده بود، اگرچه در نظام گذشته بیشتر در جریان مبارزات دانشجویی در دانشگاه ها کاربرد داشت، اما بعید است که طلاب مبارز نیز آن را نشنیده یا در جایی بکار نبرده باشند.

 بعیدتر آن که هاشمی بهرمانی، طلبه ی فراری و زندانی سیاسی دوران پهلوی، در مقاطعی حساس یا مکان هایی خاص، گاهی آن را زمزمه نکرده و در جریان مبارزات سیاسی آویزه ی گوش خویش قرار نداده باشد.

 به نظر می رسد آقای رفسنجانی اکنون که بسیاری از هم سن و سال هایش یا علمای دینی کم سن تر از او رخت عافیت پوشیده و در گوشه ای خلوت گزیده اند، هنوز به این شعار نشسته در جان، دل بسته و همچنان آن را در سرلوحه ی فعالیت سیاسی خویش قرار داده است، و گرنه او را چه کار با نامزدی دوباره برای مجلس خبرگان رهبری، آن هم به عنوان اولین نفر!

 وی روز دوشنبه در مصاحبه ای مطبوعاتی، پس از مقدمه سازی های لازم در خصوص “اهمیت دو انتخابات اسفند ماه ۹۴” (مجلس و خبرگان)، با اقدامی پیش هنگام که موجب غافلگیری رقبای اقتدارگرایش شد، تاکید کرد: “این دو انتخابات بسیار مهم و جزو مهمترین انتخابات ما هستند. هرکس تعهد اسلامی و ملی دارد، باید خودش را آماده کند و در انتخابات حضور داشته باشد…. من در مجلس نمی‌توانم شرکت کنم، ولی بنا دارم در خبرگان شرکت کنم”.

 ورود هاشمی رفسنجانی به انتخابات اسفند ۹۴، با توجه به رای بالایش در انتخابات پیشین مجلس خبرگان، اگرچه دور از انتظار نبود، اما حضور اثر گذارش در نقش رهبر روحانیانی که از قدرت کنار گذارده شده اند، یا حاکمیت چون اپوزیسیون درون نظام به آن ها نگاه می کند، پرسش برانگیزتر است. به ویژه آنکه با ورود دقیقه ی نودی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ با شگفتی توسط دبیر شورای نگهبان چشم دوخته به دهان اعضای بیت رهبری، رد صلاحیت شد.

 بسیاری از این گروه از روحانیون که خود یا اسلاف شان برخلاف تکیه زدگان بر قدرت فعلی جزو السابقون مبارزات دوران ضد ستم شاهی هستند و عمدتا از منصوبان و منسوبان رهبر پیشین ـ به ویژه از رویدادهای خونین خرداد 88 به بعد-ـ در خصوص ابقای تمام شرایط لازم برای رهبری در شخص آیت الله خامنه ای اما و اگرهای فراوانی دارند یا دارای ملاحظاتی خاص در مورد جانشین وی هستند. همچنان که غیرضروری بودن تداوم ولایت فقیه فردی در قانون اساسی یا اصولا حفظ این نهاد در ساختار سیاسی آینده ایران اکنون دلمشغولی خیلی ها شده است.

 این موارد در کنار ضرورت نظارت بر عملکرد رهبر بر مبنای اصول معطل مانده ی قانون اساسی، از جمله مباحث محوری هستند که تمام یا بخش هایی از آن ها طی دهه ی آینده که اعضای جدید مجلس خبرگان در جایگاه تصمیم گیری های سرنوشت ساز قرار می گیرند، در دستور کار قرار خواهد داشت و احتمالا چالش های بنیانی تری را نیز پیش روی آنان قرار می دهد که می تواند تا مرحله ی روشن کردن آتشی پیش رود که باید “دود سفید” آن در برابر چشمان ملت قرار گیرد.

لابد با توجه به این حساسیت های ویژه است که آقای رفسنجانی در آخرین سال های حیات خود با زبان خاص خویش نه تنها زمزمه می کند “من اگر بنشینم، چه کسی برخیزد!“، بلکه دوستان دیروز و امروزش را هم خطاب قرار می دهد که “تو اگر بنشینی، چه کسی برخیزد؟ / تو اگر برخیزی، همه برمی خیزند”!

“کسانی که خود را صالح می‌دانند، نامزد شوند و اگر در آن سطح نیستند، برای رأی دادن بیایند. اینجا بسیار مهم است و نتیجه‌اش هم به همه‌ی ایرانی‌ها بر می‌گردد. این‌گونه نیست که یک عده ببرند و یک عده ببازند. نتیجه‌ی مثبت و منفی‌اش به همه برمی‌گردد. لذا خوب است که همه کسانی که احساس ملی‌گرایی دارند یا اسلامی و یا انقلابی هستند و هر چه که هستند و یا هر سه هستند، بیایند و در انتخابات شرکت کنند و بی‌تفاوت نباشند”.

 وی اگرچه در آخرین انتخابات هیات رئیسه ی مجلس خبرگان که جریان اقتدارگرا با هدایت دشمنان دیرینه اش محمد یزدی، احمد جنتی و مصباح یزدی و چراغ سبز ضمنی آیت الله خامنه ای، نتوانست آرای لازم را برای ریاست بر این نهاد به دست آورد، اما خود بهتر از هر کس می داند که این وضعیت دائمی و علی الدوام نیست و هر تحول مذهبی و هر چرخش سیاسی در آینده می تواند تراز قدرت در جمهوری اسلامی را حسابی برهم زند، به ویژه که سن و سال مقام های ارشد ایران آن چنان بالاست که کسی حاضر نیست روی تداوم حیات یک ساله ی بسیاری از آن ها شرط بندی کند، چه رسد برای یک دهه بعد!

 هاشمی رفسنجانی چه بخواهد و چه نخواهد-ـ که بعید است که نخواهد-ـ نه تنها در صدر لیست انتخاباتی مجموعه نیروهای اعتدالگرا، اصلاح طلب، تحول خواه و هواداران جنبش سبز در پایتخت قرار خواهد داشت، بلکه به عنوان اثرگذارترین فرد در جمعی خاص متشکل از حسن روحانی، ناطق نوری، سید حسن خمینی، عبدالله نوری و بالاخره سید محمد خاتمی، شیخ مهدی کروبی و میرحسین موسوی، در گزینش و چیدمان گروه روحانیون تحول طلب یا محافظه کارمعتدل در لیست های انتخاباتی مجلس خبرگان در تهران و شهرستان ها حرف اول را خواهد زد.

 این نکته ای است که روز دوشنبه در جهت سنگین تر و پربارتر شدن لیست های انتخابات مجلس خبرگان، به گونه ای خاص در جهت تشویق و ترغیب تمام روحانیون واجد شرایط -ـ حتی محتمل به رد صلاحیت شدن توسط جریان رقیب نشسته در جایگاه شورای نگهبان-ـ بیان شد.

 بسیار محتمل است که مشابه این سخنان در روزهای آینده نیز، به ویژه در جهت وارد کارزار انتخاباتی کردن نوه ی بنیان گذار جمهوری اسلامی، علاوه بر گفت و گوهای خصوصی دو یا چند جانبه، با لحن و ادبیاتی نو در جوامع عمومی تکرار شود.

البته تنها گذشت زمان است که می تواند روشن کند در پس ذهن این طلبه ی دیروز، معتمد آیت الله خمینی و تعیین کننده ی آیت الله خامنه ای به عنوان رهبر جدید چه می گذرد. اما این نقشه های هدفمند هرچه که باشد تنها وقتی می تواند عبای عقلانیت بپوشد و ردای عملیاتی تن کند، که در گام نخست نخبگان جامعه و نیروهای مرجع ضرورت تغییر و تحول را حس کرده باشند و در گام بعد اقشار مختلف مردم دریابند که تک تک آرای آن ها چه میزان در تعیین مسیر آینده ی جمهوری اسلامی ایران نقش خواهد داشت، و البته اجرایی شدن برنامه های نقش بسته در ذهن این آیت الله همواره پا در رکاب.

کوه باید شد و ماند/ رود باید شد و رفت/ دشت باید شد و خواند.

تو مپندار که خاموشی من/ هست برهان فراموشی من.

من اگر برخیزم/ تو اگر برخیزی/ همه برمی خیزند!