دلداده ساخته قدرت الله صلح میرزایی که به تازگی نمایش خود را در سینماهای تهران آغاز کرده، فیلمی متعلق به موج فیلمفارسی دوره کنونی سینمای ایران است که هنوز نمی توان همچون فیلمفارسی دهه های قبل برای آن تعریفی مشخص قائل شد. اما کارگردان آن نیز که در ساختن این نوع فیلم ها نامی آشناست، نتوانسته درتمام این سال هایی که نوارهایی متحرک روانه پرده سینماها می کند ذره ای به جذابیت ها الگوی خود-سوغات فرنگ- نزدیک شود. چه رسد به آن که بعد از چهار دهه از آنها پیشی گیرد…
دلداده
کارگردان: قدرت الله صلح میرزایی. نویسنده فیلمنامه: علیرضا محمودی، قدرت الله صلح میرزایی. مدیر فیلمبرداری: فرج حیدری. تدوین: آرش معیریان. طراح صحنه و لباس: رضاحاجی درویش. تهیه کننده: سید کمال طباطبایی. بازیگران: اکبرعبدی، سیدجوادرضویان، مجیدصالحی، الهام حمیدی، سحرذکریا، یوسف صیادی، مجید یاسر، امیرنوری، احمدپورمخبر، مهران رجبی.
دختری که سال ها در خارج از کشور زندگی کرده راهی ایران می شود تا ازدواج کند. بر سر راه او وخانواده اش چند جوان کلاش قرار می گیرند که قصد کلاه برداری دارند. البته در پایان گوهر عشق همه مسائل را ختم به خیر می کند!
چپاول در سالن تاریک
چند سال پیش بود که قدرت الله صلح میرزایی فیلمی ساخته بود به نام دختری در قفس. برای تبلیغات این فیلم ماکتی از مهناز افشار بازیگر آن فیلم طراحی شده بود که او را در یک قفس آهنی گذاشته بودند. ممکن است این ایده به کارگردان مربوط نباشد و به طور مثال پخش کننده و یا تهیه کننده ایده آن را طراحی کرده باشند اما واقعا در فیلم هایی این چنین مگر می توان عوامل را از هم جدا کرد. در فیلم های فارسی دهه هشتادی همه عوامل در طول هم قرار می گیرند و در این میان حتی نمی توان منکر نقش وزارتخانه فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز شد.
بنیان های فکری چنین فیلم هایی که تماشاگر را ابله صرف فرض می کند و حتی چنین تبلیغاتی را برای فیلم در نظر می گیرد از سوی همان وزارتخانه دولتی که وظیفه ارشاد و فرهنگ سازی و متولی گری سینما را برعهده دارد آغاز می شود.
دلداده نیز چندان تفاوتی با دختری در قفس ندارد. فیلم آگاهانه با هدف نه حتی فروش که تحمیق توده ها تولید شده است. برای این منظور بد نیست نگاهی به نام هایی که در تیتراژ این فیلم سینمایی آمده دقت کنیم. علیرضا محمودی نویسنده این فیلم از روزنامه نگاران مطرح سینمایی و در دوره ای منتقدی روشنفکر است. آرش معیریان تدوینگر و در دوره ای مدرس سینما و حتی رئیس گروه سینمایی دانشگاه هنر بوده است. طراح فیلمنامه نیز محمد حسین لطیفی کارگردان چند فیلم پرفروش ایرانی در کنار نویسندگان بوده که از دوستان قدیمی کمال طباطبایی تهیه کننده محسوب می شود و فرج حیدری هم که از فیلمبرداران قدیمی سینمای ایران است.
پس کمی ساده انگاری است که بگوییم این فیلم بدون برنامه ریزی قبلی و از روی تصادف تبدیل به اثری نا معقول شده است و احتمالا گروه قصد داشته اند فیلمی همچون آثار برگمان و تارکوفسکی بسازند و حاصل شده دلداده. حتی فیلمسازی که برای این منظور انتخاب شده کاملا آگاهانه بوده است. فیلمفارسی سازی که به این نام شهره است و البته در جایگاه شخصی که قادر به هم آوردن سر و ته یک فیلم به این مقام رسیده و شما هیچ اثری از عنصری به نام کارگردانی در آن نمی بینید.
فیلم هایی همچون دلداده که از کهن الگویی روایتی یعنی دختر از فرنگ برگشته و جوان دروغگو و پدر طماع و… تشکیل می شود بارها نه در سینمای ایران که در ادبیات فولکلوریک طنز ایران مورد استفاده قرار گرفته اند. اما در کدام دوره تاریخی تولید چنین آثاری قصد توهین به مخاطب را داشته اند. مگر تخت حوضی ایرانی تماشاگرش را به سخره می گیرد؟ مگر در ادبیات طنز به مخاطب بی احترامی می شود؟ در فیلم هایی چون دلداده کاملا آگاهانه شعور مخاطب به بازی گرفته می شود.
ما با چند شخصیت ابله رو به رو هستیم که در شهری به نام تهران زندگی می کنند. این آدم ها هیچ تعریف شخصیتی ندارند. یا الکی ساده اند یا بسیار جلب که در نهایت با هیمن جنس رفتار جهانی را پایه ریزی می کنند که این جهان پر می شود از شوخی های لوس تعدادی آدمی که ما به هیچ وجه آنها را دوروبرمان ندیده ایم. پس زمانی هم که آنها را روی پرده می بینیم نه تنها نمی توانیم بخندیم که تعجب هم می کنیم.
بازیگران این فیلم هم از میان بازیگران طنز های گوناگون تلویزیونی انتخاب شده اند. اما حتی آنها که گهگاه روی صفحه کوچک تلویزیون لبخندی از تماشاگر می گیرند اینجا هیچ واکنشی را در بیننده بر نمی انگیزند. همه چیز دست به دست هم می دهد تا تماشاگر فکر کند در جایی همانند سالن سینما مورد چپاولی همه جانبه قرار گرفته است. چپاولی فکری و مالی. و جالب اینکه آقایان معاونت سینمایی وزارت ارشاد که با توقیف فیلم هایی همچون ساخته های داریوش مهرجویی و بهمن فرمان آرا نگران فرهنگ و سینمای این مملکت هستند آگاهانه چشم بر این شکل فیلم ها بسته اند. بد نیست اگر نام وزارت ارشاد را نیز به آن لیستی که برای تیتراژ ذکر شد بیافزاییم.
می دانم که این نقد تکنیکی فیلم نشد. اما بد نیست اگرروزی خیلی خیلی بیکار بودید و واقعا نمی دانستید چه کار کنید دقایقی از این فیلم را ببینید تا ببییند واقعا با چه منطق سینمایی می توان این فیلم و آثاری چنین را نقد کرد!