تلاش برای پاک کردن نشانه های فروپاشی

نویسنده

» مقاله لاستامپا درباره ایران بعد از احمدی نژاد

روبرتو توسکانو

 

نظام سیاسی که از بعد از انقلاب اسلامی سال 1979 در ایران بوجود آمد بعنوان یک قدرت شناخته می شود که رئیس جمهور در این نظام با رای مردم انتخاب می شود اما قدرت دوم و حاشیه ای است که در آن رهبر مذهبی- سیاسی که خود توسط مجالس خبرگانی تعین می شود که توسط مردم انتخاب شده است اما این رهبر است که حرف اول را می زند. انتخاباتی که تا زمان انتخاب شدن احمدی نژاد در سال 2009، به نظر می رسید که اصالت دارد، همانطور که مردم در سال 1997 را رای شان محمد خاتمی اصلاح طلب را به ریاست جمهور رساندند و بعد از آن در سال 2005 احمدی نژاد برای بار اول رئیس جمهور شد. پس آیا می شود که این یک دموکراسی بوده است؟ دقیقا نمی شود زیرا اسامی کاندیدا های ریاست جمهوری باید توسط شورای نگهبان تایید شود.

یک فیلتر سیاسی که قبل از انتخابات کسانی را که به نظر می رسد به انقلاب و مذهب وفادار نیستند، حذف می کند.

اما در ایران سیاست وجود دارد. به همین دلیل ارزش دارد که نیروهای سیاسی به میدان بیایند و رسانه ها انتخابات ریاست جمهوری ماه ژوئن را رصد کنند.

دو اتفاق مهم دراین انتخابات می افتد: از یک سو این پایان “دوران ریاست جمهور” احمدی نژاد است و از سوی دیگر کنار گذاشته شدن فرضیه تغییر که با کاندیدا شدن میر حسین موسوی در سال 2009 شکل گرفت و به دلیل ارعاب و سرکوب از بازی کنار گذاشته شد و اکنون در حصر خانگی است. کاندیدایی که نمی توان او را یک فرد ضد حکومت تلقی کرد زیرا موسوی در دهه 80 سال ها نخست وزیر بود ( مقامی که بعد ها حذف شد) و آرمان ایدئولوژیک او یک انقلاب “اصیل” بود. اما در سال 2009 نظام حکومتی که رهبر آن خامنه ای بود با توجه به رشد طبقه متوسط باسواد که دلش می خواهد ایران را به یک “کشور عادی” تبدیل کنند، متوجه خطر کسی که قصد داشت فضای سیاسی ایران را باز کند، شده بود و ترجیح داد با تایید احمدی نژاد هر نوع تغییری را حذف کند.

احمدی نژاد که یک شخصیت فرعی بود که در سال 2005 توسط خامنه ای “اختراع” شده بود، توانست با نافرمانی از خواسته های رهبر، دو دوره ریاست جمهوری اش را پیش ببرد. احمدی نژاد بر تکیه بر نقش امام زمان، عملاا یک فرد ضد روحانی است که نقش رهبر را مورد تردید قرار داده است. بعنوان مثال در مذهب کاتولیک، اگر مسیح قرار باشد به زمین بازگردد، نقش پاپ به چه دردی می خورد؟

اما این اختلاف یک اختلاف مذهبی نیست. احمدی نژاد یک خمینی جدید نیست اما می شود او را چاوز ایرانی نامید که قادر است عده ای از طبقه متوسط ایران و ساکنان شهر های دور افتاده را با خود همراه کند.

احمدی نژاد دوران ریاست جمهوری اش را در حالی به پایان می برد که موجی از اتهامات در مورد فساد مالی، بین او و مخالفانش در حکومت رد و بدل شده است. مخالفان اش معتقد هستند که نحوه برخورد و روش و زبانی که احمدی نژاد برگزیده است باعث تضعیف نظام از داخل شده است.

در این مرحله بدنه نظام به این فکر می کند که مسائل و مشکلات اقتصادی را تا آنجا که می شود، کم خطر تر و منطقی تر و مسئولانه تر حل کند. اگرچه ایران می گوید که تحریم ها بی تاثیر بوده است اما کاملا مشخص است که اقتصاد ایران به دلیل تحریم ها با بحران مواجه است. این موضوع در مورد سیاست خارجی هم صادق است: کم نیستند کسانی که احمدی نژاد را به دلیل اظهارات تحریک آمیزش در مورد هولوکاست در افکار عمومی جهانی موفق می دانند و نتیجه این علاقه را کنفرانسی در تهران می بینند که برای نفی هولوکاست در ایران برگزار شد و مهمانان آن نئونازیست های آلمانی، داوید دوک، رئیس سابق کو کلوس کلان ها و گروهی از خام خام های ضد صهیونیست بودند.

کمپین های تبلیغاتی در ایران بسیار کوتاه مدت هستند و تبلیغات ریاست جمهوری آتی به طور رسمی آغاز نشده است اما اسامی کاندیداها از هم اکنون بر سر زبان ها افتاده است: از علی لاریجانی، از یک خانواده سیاستمدار محافظه کار ( و دشمن بزرگ احمدی نژاد) تا شهردار فعلی ایران که قبلا از فرماندهان سپاه بوده است. این فرضیه هم همچنان مطرح است که خاتمی که دوران اصلاحات او برای بسیاری از ایرانیان همراه با نوستالژی است و هنوز از آن دوران حرف می زنند. همچنین اسامی چون علی اکبر صالحی، وزیر ا مورخارجه فعلی که بواسطه سال ها درس خواندن در دانشگاه ماساچوست و بعنوان سرپرست مذاکره کننده گان بر سر برنامه های اتمی ایران، فرد مناسبی برای راه حل بحران ایران و آمریکاست.

احمدی نژاد بار دیگر نمی تواند رئیس جمهور شود. زیرا دو دوره ریاست جمهوری اش به پایان رسیده است، اما سووال اینجاست که آیا او همچنان می تواند با اجرای سیاست های پوپولیستی اش، عده ای را با خود همراه کند. برخی از ناظران سیاسی معتقد به یک “احمدی نژادیست بدون احمدی نژاد” هستند که همواره از نخبگان کشور بخصوص از نخبگان روحانی می کند. این نفرت از نخبگان روحانی را می شود در طبقه متوسط لائیک و حتی بسیاری از ایرانیان با باورهای مذهبی دید.

حکومت برای از بین بردن نشانه های فروپاشی و از دست دادن مشروعیت خود باید تلاش کند که به سووالات اساسی پاسخ بدهد: از یک سور باید یک برنامه ریزی اقتصادی قوی داشته باشد تا بتواند صنعت ایران و اقتصاد وابسته به نفت ایران را نجات بدهد و از سوی دیگر باید تحریم ها و انزوای بین المللی را بشکند و روابط اش را با آمریکا که ایرانیان آن را محل گذار به سمت ایرانی “نرمال” می دانند، بهبود ببخشد. مسلما این بستگی به آمریکایی ها هم دارد که باید در مورد برنامه های اتمی یک فرمولی پیدا کنند که حقوق ایران به عنوان امضا کننده توافقنامه منع تولید سلاح اتمی، حفظ شود.

با وجود همه بی هنجاری ها در مکانیسم نهاد های سیاسی در ایران و با وجود محدودیت های قدرت واقعی یک رئیس جمهور، انتخابات ریاست جمهوری آتی ایران یک نشانه مهم و یک فرصت برای پرهیز از جنگی دیگر در خاورمیانه و باز شدن یک راه بهتر برای کهن ترین و آزادترین و مفتخرترین کشور است.

لاستامپا، 2 آوریل