گفتوگو با واسیلیس کوکلانی بازیگر “ گل سرخ”
فکر میکنم فعالیت هنریتان را از خارج کشور آغاز کردید؛ درست است؟
بله. من در سال ۱۹۹۱ تحصیل تئاتر را در شهر برلین آلمان شروع کردم. به مدت یک و نیم سال آنجا بودم و بعد به نیویورک رفتم و درسام را آنجا ادامه دادم. در پنج سالی که نیویورک بودم، فعالیتام در زمینهی تئاتر بیشتر شد. از سال ۲۰۰۰ تا امروز هم در یونان کار تئاتر میکنم.
اصلا چه شد که به یونان رفتید؟
من مادرم یونانی است و از بچهگی همیشه به یونان میرفتیم. یعنی در ایران هم که بودیم، تابستانها میآمدیم یونان. من با اینکه در آلمان متولد شدهام، ولی بخشی از کودکیام در ایران گذشته. تقریبا دو سال بعد از انقلاب همان زمان که جنگ شروع شده بود، به یونان آمدیم؛ یعنی حدودا از یازده دوازده سالهگی در یونان بودهام.
فعالیتهای هنریتان در آنجا چهگونه است؟
تئاتر کار میکنم به عنوان بازیگر و به مدت چهار پنج سال هم هست که نقشهایی را مینویسم و تهیه و کارگردانی میکنم.
میدانم که یکی از نقشهای اصلی آخرین فیلم آنجلوپلوس را بازی میکردید که متاسفانه با مرگاش ناتمام ماند.
بله. با آنجلوپلوس کار کردم. آدمی بود که من خیلی دوسش داشتم و او هم من را خیلی دوست داشت؛ همینطور ایران را. وقتی که فارسی حرف میزدیم با چند نفر از همکاراناش میآمد گوش میداد و خیلی دوست داشت.
تا آخرین روز کنارش بودید؟
بله!
از کارهای هنری تازهتان بگویید.
ماه آینده در نمایشی بازی خواهم داشت در تئاتر ناسیونادگرس که خیلی هم سیاسی است.
تم کار دربارهی مهاجرت است؟
بله. در کنار این کار، کار دیگری هم هست به اسم تری پنی اپرا که یک تئاتر خیلی بزرگ است و البته چند فیلم که فعلا شرایط اقتصادی اجتماعی یونان اجازه نمیدهد که به مرحلهی فیلمبرداری برسند.
بیاییم سراغ فیلم “گل سرخ”؛ چی شد که برای حضور در این نقش انتخاب شدید؟
کارگردان فیلم سپیده فارسی با من تماس گرفت. یکی از همکاراناش، من را در یونان میشناخت و به او گفته بود که یک بازیگر فارسی زبان در یونان هست و سپیده هم میخواست این فیلم را با مشارکت یونان تهیه کند. تهیه کنندهی یونانی فیلم هم من را میشناخت و مرا پیشنهاد کرد. من هم یک متنی را اجرا و ضبط کردم و ویدئویاش را برای سپیده فرستادم. نزدیک یک ماه بعد سپیده و مینا کاوانی- بازیگر نقش سارا- آمدند یونان. ما روزی ده ساعت کار میکردیم و کارگردان نوع و نحوهی همکاری من و مینا کاوانی را دید و پس از دو روز تصمیم گرفت که فیلم را با بازی من و مینا بسازد.
چهقدر در جریان فضای فرهنگی سیاسی داخل ایران هستید؟
خب پدر من ایرانی است و در زمان محمدرضا شاه نزدیک به دو و نیم سال در زندان بوده. در آن زمان و بعد در تمام دوران انقلاب ما ایران بودیم و آن فضاها را دیدهام. پس از آن دوران، نزدیک ۲۸ سال به ایران نرفتم تا سال ۱۳۸۸ که یک هفته پیش از انتخابات من و پدرم به ایران رفتیم. یک هفته پس از انتخابات انگار تاریخ داشت تکرار میشد؛ تظاهرات بزرگ دو سه میلیونی. انگار تمام سالهایی که من در ایران بودم، فضا آرام بوده و وقتی که برگشتم دوباره فضا انقلابی شد!
با کاراکتر مردی که در مبارزهی سیاسی اجتماعی شکست خورده فقط از طریق فیلمنامه آشنا شدید یا شناخت بیرونی هم از چنین شخصیتهایی داشتید؟
خب چنین تصویر و تجربهای قبلا از سمت پدرم یا رفقایاش یا مردمی که در ایران دیده بودم، به من منتقل شده بود. با اینکه آن زمان سن کمی داشتم اما متوجه اوضاع بودم و این تجربه و تصویر از همانجا به نوعی با من همراه شد و به نوعی در کار هنری و در زندهگیام با آن درگیر بودم و هستم. برای همین این حسها برای من خیلی آشنا هستند.
گل سرخی که در فیلم پژمرده شد به نظرتان در زندهگی واقعی مردم هم از بین رفته؟
گل سرخ هنوز خیلی راه باید برود. من نمیخواهم و نمیتوانم باور کنم که گل سرخ در دنیای واقعی مرده و از بین رفته. خیلی مهم است که گل سرخ زنده بماند. الان با فضای سیاسیای که در ایران درست کردهاند، شاید کمی مردم آرام شده باشند، ولی فکر نمیکنم شرایط همینطوری بماند. باید جوانها و نوجوانها دوباره علیه این سیستم قیام کنند، بجنگند و حقشان را بگیرند.