فرهنگ واژه های اقتصادی

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

پول(Pool): نوعی چرک کف دست که به خاطرش هرکاری آدم می کند. ام الخبائث. حل المسائل. نوعی شیئی کاغذی یا فلزی که با آن افراد وادار به کاری می شوند یا از کاری خودداری می کنند. انواع: اسکناس، سکه، چک. پول خرد: مقدار کمی پول که صدای زیادی می دهد. دسته پول: مقدار زیادی پول که اگر در جیب آدم باشد هیچ صدایی نمی دهد. اسکناس رایج: قطعه ای کاغذی که روی آن عددی نوشته و تصویر مردی بر آن است که رفتارش تعیین می کند که آن کاغذ چقدر ارزش دارد. سکه پهلوی: تنها اثر بازمانده از حکومت قبلی. نوعی جایگزین برای ماچ( مثال: معلومه پول دادم، نخیر جاش ماچ دادم، آقارو). پول پرست: آدمی بدنام که همان افکار آدمهای گمنام و خوشنام را دارد ولی نمی تواند جلوی خودش را بگیرد. پولکی: کسی که در مقابل پول کاری می کند، نه در مقابل ماچ. پول چایی: مقداری پول برای حل یک مشکل کوچک توسط کارکن دولت. پول شیرینی: مقدار بیشتری پول برای حل یک مشکل نسبتا مهم. زیر میزی: مقدار زیادی پول برای حل یک مشکل خیلی بزرگ. رانت: مقدار خیلی خیلی پول که یک مقام مهم دولت به یک فامیل یا دوست می دهد. قدرت: مقداری پول غیرنقد. پولدار: اسم کلانتری بی ناموس، کسی که ارث پدر ما را خورده است. بی پول: کسی که بدون اینکه دلیلی وجود داشته باشیم می دانیم انسان شریفی است. پولساز: آدمی که تا قبل از فعال شدن دوستش داشتیم ولی حالا می دانیم چه حقه بازی است. پول سیاه: پول بی ارزش. پولک: نوعی چیز گرد که به لباس می دوزند تا بیشتر جواد شود. به پول نزدیک کردن: پدر بدهکاری را درآوردن. پول بادآورده: پولی که یک آدم با زحمت به دست می آورد، ولی ما حسودی مان می شود. پول بده سر سبیل شاه نقاره بزن: کاری که همه می کنند، ولی در موردش حرف نمی زنند. پولت می کنم: طرح تبدیل یک فقیر به یک خیلی فقیر برای تبدیل یک پولدار به یک پولدارتر.

 

ارز(Arz): پول خارجی. انواع: دلار، یورو، دینار، درهم، روبل، فرانک. پولی که در مقابل اموال همه مردم از دولت خارجی بگیرند و به بخشی از مردم بدهند. بانک مرکزی: محلی که در آن ارز را نگه می دارند تا هر وقت رئیس دولت خواست اشتباه جدیدی بکند، در اختیارش بگذارند. صندوق ذخیره ارزی: ارث بابام.

بیت

دولتی دارم فراوان دارد ارز

با چنینی ارزی زند بخیه به درز

 

نان(Nan): خوراکی که با آرد و آب و نمک بپزند و آن را با سبزی و پنیر بخورند. انواع: لواش، سنگک، بربری، تافتون، نان شیرینی، باگت، نان فرانسوی، نان جو. جمله قصار: “ رئیس جمهور گفت، در ایران کسی به نان شبش محتاج نیست.”( ترجمه: تازه داریم می رسیم به اواخر قاجاریه). اهمیت نان: “ وقتی دولت یک هفته تصمیم بگیرد به هر کسی یک ویلا باغ بدهد و نتواند، هفته بعد کاری می کند مردم به نان شب شان محتاج نباشند.” تنور: محلی که در آن نان پخته می شود. تنور انتخابات: محلی است که در آن رئیس جمهور یا می سوزد یا می پزد. “ نان جو دوغ گو”: یکی از معدود کتابهای باستانی پاریزی که به هفت مربوط نیست. غم نان: نوعی غم که هر وقت سیاستمداری بخواهد سر مردم را کلاه بگذارد از آن عبارت زیاد استفاده می کند. “ نونت نبود آبت نبود رئیس جمهور شدنت چی بود”( خاطرات مامان محمود، صفحه 27) نونم نداره اشکنه، گوزم درخت رو می شکنه( ترجمه: نمی توانم دستمزد کارگران کشور خودم را بدهم، دائم موشک هوا می کنم.)

 

دلار(Dollar): ورق پاره. واحد پول کشور آمریکا و بعضی کشورهای دیگر. هرگاه این نام بصورت توهین آمیز به کار رود منظور واحد پول آمریکاست، اما اگر بدون توهین بکار برود احتمالا منظور دلار کاناداست. جمله قصار: “ رئیس جمهوری اسلامی ایران گفت، دلار حالا دیگر فقط یک ورق پاره است.” دلار نفتی: پولی است که دولتهای صادر کننده نفت از آمریکا می گیرند، تا همچنان دولت صادرکننده نفت باقی بمانند. بخاطر یک مشت دلار: انگیزه بسیاری از جنایات بشری که فقط با دلار صورت می گیرد و با روبل و یورو و دینار و ریال صورت نمی گیرد.

 

پول ملی(Pool Melli): پولی که رسما رایج است. اسم مستعار پول دولتی. پولی که با آن امروز می توان تا قم مسافرت کرد، فردا تا شاه عبدالعظیم. واحد پول ایران قبلا دینار و شاهی بود و در حال حاضر تومان است. کرونولوژی پول ایران؛ 1300، ده شاهی دادم نان گرفتم. 1310، یک ریال دادم نان گرفتم. 1320، دو ریال دادم نان گرفتم. 1330، سه ریال دادم نان گرفتم. 1340، چهار ریال دادم نان گرفتم. 1350، پنج ریال دادم نان گرفتم. 1360، ده ریال دادم نان گرفتم، 1370، صد ریال دادم نان گرفتم. 1380، صد تومان دادم نان گرفتم. 1390، هزار تومان دادم نان گرفتم. پول ملی پولی است که براساس تعداد احمق های موجود در حکومت تعداد صفرهای آن زیاد می شود. ادبیات تومانی: یک تومان، ده ریال پنجاه سال قبل. یک تومان، یک تومان سی سال قبل. یک تومان، هزار تومان بیست سال قبل. یک تومان، یک میلیون تومان ده سال قبل. یک تومان، یک میلیارد تومان دیروز. صنار دادی آش به همین خیال باش( نسخه دهلی)، یکهزار بده آش، به همین خیال باش( نسخه دهلی نو)

 

قیمت(Gheymat): بها. ارزش. چیزی که وقتی دولت دست روی آن می گذارد بالا می رود و وقتی ولش می کند، پائین می آید. جمع منطقی کار و رذالت و حماقت و احتیاج. یک منحنی اقتصادی که رئیس دولت روی آن می نشیند و بالامی رود و وقتی خیلی بالا رفت می افتد پائین. نرخ. قیمتگذاری: کاری است که دولت وقتی از نظر اقتصادی توانایی کنترل قیمت را ندارد، با استفاده از سیستم اداری می کند. نحوه قیمت گذاری در کشورهای مختلف؛ نظام سرمایه داری: براساس پولی که مردم می پردازند. نظام سوسیالیستی: براساس دستوری که دولت می دهد. دولت های نفتی خاورمیانه ای: لباس مشتری قیمت کالا را تعیین می کند. کشورهای اروپای شرقی: لباس زن فروشنده قیمت کالا را تعیین می کند. نظام اقتصادی ایران: دولت قیمت را تعیین می کند، اما برای روزنامه نه برای بازار.

 

تورم(Tavarrom): افزایش حجم اقتصاد کشور به دلیل کاهش وزن مغز مدیران اقتصادی کشور که باعث می شود تعداد صفرهای قیمت افزایش یافته و وزن کالای دریافتی در مقابل پول کاهش یابد. همزمان با انواع خریت انسانی مانند جنگ، انقلاب، دیکتاتوری بشدت افزایش می یابد. علت چاقی بی رویه اقتصاد نداشتن رژیم مشخص و یا داشتن رژیمی است که سعی می کند خیلی مشخص باشد. نشانه های تورم: سوراخ شدن دائم جیب شلوار، افزایش صفر به جای عدد صحیح در بازار و زندگی، تفاوت وزن انسان قبل و بعد از خرید، برابر شدن وزن کالای خریداری شده با پول پرداخت شده است.

 

نرخ تورم(Nerkh Tavarrom): عددی که احساس جیب و شکم مردم را نسبت به چیزی که نیاز دارند، نشان می دهد.