نگاهی به نمایش “هفت”
یک درام تصویری..
دیوید بال، نمایشنامه نویش شهیر درباره ی قدرت تصویر می گوید: “ایماژ یا تصویر، مطلب را فشرده می کند. تصویر اطلاعات فراوانی را در فضای محدودی عرضه می کند و در عین حال دامنه این اطلاعات تنها با دامنه محدودیت دید و تصور خواننده محدود می شود.” حرکت نیز یکی از ارکان اصلی هنر تئاتر است، “سرشت پویای حرکت، آن را به صورت قوی ترین ابزار کار کارگردان درآورده است. حرکت، تصاویر ساخته شده را سریعاً و با قدرت به بیننده منتقل می کند و به علت امکان وجود سرعتهای متفاوت در آن، در تعیین حال و هوا و ضرب آهنگ نمایش نقش اساسی دارد.
خاسب کارگردانی است که با حذف فیزیک خود در صحنه به عنوان بازیگر و رفتن به سمت دنس تئاترDANS THEATER در این نمایش از سبک خلاقانه و منحصر به فرد خود دور شده و به تئاتر فرمگرا نزدیک شده است. تئاتری فارغ ازخلاقیتهای فیزیکی و مبتنی بر جریان روزمره با جذابیتهای موسیقیایی و تابلوهای جذاب نمایشی.وی در این نمایش به هدایت گروهی از هنرجویان جوان و نوجوان کارگاههای آموزشی خود در هفت اپیزود یا هفت قاب نمایشی میپردازد. نمایشی که در هفت بخش با حرکت، موسیقی و نور داستان به روایت داستانک های مخصوص به خود می پردازد.
“هفت” با توجه به اطلاعات فوق جزو آثار تجربی قرار می گیرد که از ویژگیهای تئاتر کلاسیک به خوبی بهره میبرد. تجربی بودن اثر به جهت تاکید بر اجرایی بودن نمایش در صحنه و موقعیتهایی است که شکل میگیرد. مضمون ساده و قابل فهم و استفاده مناسب از ویژگی تئاتر بیکلام و توجه به حرکت و بدن بازیگر از اصول شناخته شده تئاتر کلاسیک است که در نمایشهای میم و پانتومیم کاربرد دارد. درواقع آنها به تصویر بیشتر توجه نشان می دهند تا به عنصر کلام یا دیالوگ، زیرا تصاویر، معانی ای را تداعی می کنند که در ارتباط با اندیشه و تفکر تماشاگر است. نمایش با اتکاء بر یک ایده نمایشی پیش می رود و بازیگران آن تلاش می کنند تا به بهترین شکل ممکن میزانسن های طراحی شده کارگردان را به مخاطب خود انتقال دهند.
تئاتر “هفت” با استفاده از خلاقیت بدنی بازیگران شکل گرفته است. “یاسر خاسب” مبنای شکلدهی نمایش خود را نشان دادن قدرت خلاقه بدن قرار داده است. در صحنههای مختلف نمایش با مواردی مواجه میشویم که منجر به تعجب مخاطب از حرکات و انعطاف بدن عده ای از بازیگران میشود. این نکته به عنوان تعلیق اثر مورد توجه قرار گرفته است.
علاوه بر جنبه فیزیکال در نمایش بیکلام “هفت” از عنصر نور و موسیقی برای تاکید بر حرکت بدن بازیگر استفاده میشود. همه آنچه در صحنه اتفاق می افتد، از بازی بازیگر گرفته تا نور، طراحی صحنه و لباس، تصاویری را می آفریند که مقصود نویسنده یا کارگردان اثر را نشان می دهد.
خاسب در نمایش خود این جسارت را دارد که با یک ایده ساده و با عنصر اصلی نمایش یعنی بازیگر برای خلق یک نمایش تاثیرگذار تلاش نماید. در درام تصویری یعنی تئاتری که بر پایه کلام استوار نیست، بلکه تصاویر یا تصویرهای متحرک و ثابت اهمیت بیشتری دارند حرکات بازیگران اهمیت زیادی دارد و گاه هر حرکت نماد و نشانه ای از مفاهیمی می شود که مد نظر نمایشنامه نویس است. ضمن اینکه او در چنین تئاتری، می تواند با ایجاز بیشتری مفاهیم خود را در حداقل زمان ممکن به تماشاگر منتقل کند. این همان مسیری است که کارگردان برای درگیری مخاطب با آفرینش خود پیش گرفته و تا اندازه ای با ارتباط لازم را برقرار کرده است.
بنابراین، به جز دیالوگ یا عنصر کلام، غالب عناصر صحنه تصویری هستند و این تصویر یا تصاویر با وحدت و هماهنگی و هارمونی ای که کارگردان در صحنه به وجود می آورد، معانی و مفاهیم مورد نظر خویش را به تماشاگر منتقل کرده و از این رو نقش و اهمیت تصویر در اجرای “هفت” بیش از پیش اهمیت پیدا می کند، زیرا امروزه در اغلب نمایش های مدرن، نقش کلام کمتر از عناصر دیگر صحنه مورد تأکید نمایشنامه نویسان و کارگر دانان معاصر قرار می گیرد.
اجرا از ایدههای مختلف نمایشی بهره میبرد که برخی از آنها در انتقال مفهوم نیاز به بازنگری دارد. در طراحی صحنه نمایش همه عناصر برای ایجاد یک فضای به رنگ سیاه وسفید است. از نورهای رنگی استفاده نمیشود و در نورپردازی موضعی بر حالت محو و تاریک چهره و بدن بازیگر تاکید میشود. یکی از محاسن بزرگ نمایش در کارگردانی فضاسازی قابل درک نمایش است. اما با وجود تلاش بازیگران برای باور پذیر بودن حرکات و رفتار در صحنه های مختلف آنچه اتفاق میافتد تصنعی است. حرکات دشوار فیزیکی بازیگران این ویژگی را ایجاد میکند که عمل آنها برای مخاطب قابل تحسین باشد اما در صحنه هایی که بازیگران در هم می لولند و کار میکند در برابر سایر موقعیتهای نمایش این صحنه باورپذیر نیست.
نمایش “هفت” تجربهای موفق در تئاتر فیزیکال است. مهمترین ویژگی نمایش استفاده مناسب از حضور بازیگر و انتقال مضمون است.