مازیار رادمنش
محمد جواد لاریجانی در همایش جامعه اسلامی مهندسین گفت: “مذاکره با آمریکا تابو نیست.” وی که پس از مدتها در جمعی حضور یافته بود که حضورش واکنش رسانه ای داشت، اعلام کرد: “باید تلاش کنیم قطعنامه دیگری علیه ایران تصویب نشود.” این گفته وی به فاصله ساعاتی از گفته احمدی نژاد بود که: “هر چه می خواهید برای ما قطعنامه صادر کنید.” چند ماهی پیش از این نیز جواد لاریجانی گفته بود: “نمی خواهیم پرونده ایران به شورای امنیت برود.” در حالی که رئیس جمهور در همان زمان قطعنامه های سازمان ملل را به ورق پاره تشبیه کرده بود و گفته بود: “ما را از قطعنامه و شورای امنیت نترسانید.” اما در یک جا این دو موضع به هم نزدیک می شد، دقیقا در جایی که احمدی نژاد به عنوان خط قرمز مذاکرات اعلام کرده بود. جواد لاریجانی گفته بود: “توقف یو سی اف اصفهان برای مذاکره اشتباه است.”
محمد جواد لاریجانی کیست؟
لاریجان منطقه ای است در مازندران و آمل جایی در این استان که روحانیون بسیاری از آن برآمده اند، چنانکه در فاصله ای اندک با آمل، شهر نور، هم زادگاه بسیاری از روحانیون است و هم زادگاه بهائیان در ایران و هم محلی برای منازعات میان بهائیان و شیعیانی که نسل آنها را اندکی پس از پیدایش شان در مازندران در دوران امیر کبیر از زمین مازندران برداشتند. لاریجانی ها، فرزندان یکی از روحانیون بزرگ این منطقه اند. پدر محود جواد لاریجانی آیت الله العظمـی حـاج میـرزا هاشـم آملی در سال 1283 هجری شمسی در روستای پردمه لاریجان از توابع شهرستان آمل در استان مازندران به دنیا آمد و تحصیلات مقـدماتـی را در آمل از آقا شیخ احمـد آملـی و آقا سیـد تـاج فـرا گـرفت. در سن 13 سالگی به تهران آمد و به مدت ده سال در مدرسه عالی سپهسالار درس خواند. وی در سال 1305 هجری شمسی برای تکمیل معلـومات رهسپار حوزه علیمه قـم شد، و نزد روحانیونی چون آیت الله حائری یزدی، حجت، یثـربـی، کاشانـی و شـاه آبـادی درس خواند. در این دوره قم شدیدا تحت فشار دولت رضا شاه بود و روحانیون بسختی زیر فشار دولت پهلوی توان باقی ماندن در قم را داشتند. همین باعث شد که میرزا هاشم آملی در سال 1311 هجری شمسی پس از یک اقامت پنج ساله با اخذ درجه اجتهاد از آیت الله حائری یزدی و آیت الله حجت جهت ادامه تحصیل در نجف، به عراق برود. آیت الله آملـی در دوره اقـامت سی سـاله خـود در حـوزه بزرگ نجف، توانست از محفل درس آیات عظام حاج میرزا حسیـن نائینی، حاج شیخ ضیاء الدیـن عراقی و حاج سید ابوالحسـن اصفهانی استفاده کند. وی در سال 1340 به قصد دیدار اقوام و خویشان و دوستان به ایران بازگشت و در قم به تدریس فقه و اصول پرداخت. این بازگشت تقریبا مصادف شد با زمانی که آیت الله خمینی قم را ترک کرد و به عراق تبعید شد.
بازگشت به خانه، به دور از سیاست
آیت الله آملی جز اینکه گفته شده است که یک بار در جریان دستگیری آیت الله خمینی در سال 1341 در اثر مراجعت مردم به در خانه شان، در حمایت از امام خمینی سخنانی گفته است، کاری به سیاست نداشت. و تالیفاتش نیز تماما در مسائل فقهی بود. آیت الله هاشم آملی با وجود اینکه یکی از بزرگترین مجتهدین و علمای شیعه زمان خودش بود، اما همیشه با سیاست فاصله گرفت و در همان موقعیت و منزلت روحانی خودش باقی ماند. فرزندان ایشان عبارتند از: دکتر محمد جواد لاریجانی، متولد نجف، وی دکترای ریاضیات از دانشگاه برکلی کالیفرنیا دارد. دکتر فاضل لاریجانی، متولد نجف، وی وابسته فرهنگی ایران در اتاوا است، دکتر علی لاریجانی، متولد سال 1336 در نجف، دکترای فلسفه. حجت الاسلام شیخ صادق لاریجانی، متولد 1339 در نجف، وی پس از اینکه مدتها به تحصیل در ریاضیات بطور شخصی پرداخت و حتی تصمیم گرفت وارد دانشگاه صنعتی شریف شود، اما در سال 1356 دروس حوزوی را آغاز کرد و مدرس حوزه علمیه قم است. دکتر باقر لاریجانی، پزشک متخصص داخلی و معاونت فرهنگی وزارت بهداشت و درمان وقت بود. آیت الله هاشم آملی روز هفتم اسفند سال 1371 درگذشت.
برادران لاریجانی در اتاق های قدرت
اگر در کشوری مانند جمهوری اسلامی نبودند، شاید هر پنج برادر از دانشمندان ریاضی، فیزیک یا فلسفه به شمار می آمدند. اما واقعیت این است که برادران لاریجانی جزو حکومت اصلی جمهوری اسلامی هستند، همیشه نهادهای مهم را ایجاد کرده یا اداره کرده اند. آنان از سوی مادر نیز از خانواده ای بزرگ روحانی هستند، مادرشان دختر آیت الله العظمی حاج سید محسن اشرفی بود. علی لاریجانی، داماد شیخ مرتضی مطهری و پسرخاله احمد توکلی، پس از اینکه در سن 22 سالگی به دامادی مطهری درآمد، تحصیل در رشته فنی را در صنعتی شریف رها کرد و به تحصیل فلسفه غرب پرداخت. وی برای 48 ساعت در دهه 60 مدیرعامل صدا و سیما شد و سپس به شورای نگهبان رفت و در آنجا فعال بود. پس از خروج خاتمی از وزارت ارشاد، لاریجانی برای مدتی کوتاه وزیر ارشاد شد و سپس برای ده سال مدیرعامل صدا و سیما گشت. وی در سال 1384 نامزد انتخابات ریاست جمهوری شد و پس از انتخاب احمدی نژاد به جای حسن روحانی دبیر شورای امنیت ملی و در حقیقت کنترل کننده سیاست خارجی کشور شد. برادر دیگرشان، صادق لاریجانی، ابتدا تصمیم به تحصیل در رشته مهندسی گرفت، اما پس از مدتی وارد تحصیلات حوزوی شد. به نظر می رسد در اوایل کار با اندیشه دکتر سروش همراه بود، چنانکه بخشی از کتاب “علم چیست؟ فلسفه چیست؟” کارل پوپر را برای او ترجمه کرد، اما بعدا منتقد جدی دو بحث “قبض و بسط تئوریک شریعت” و “نظریه تکامل معرفت دینی” دکتر سروش در اواخر دهه 60 بود. صادق لاریجانی اینک عضو شورای نگهبان است. دو برادر دیگر یعنی فاضل و باقر نیز اگرچه نه به میزان این سه برادر، اما هر کدام در گوشه ای از حکومت به کار اداره کشور مشغولند و در محدوده قدرت حکومتی زندگی می کنند.
محمد جواد اردشیر لاریجانی
جواد لاریجانی یکی از سیاستمدارترین چهره های سیاست خارجی جمهوری اسلامی و جناحی که به آن اصولگرا یا محافظه کار می گوئیم است، شاید نام محافظه کار به معنای واقعی کلمه آن بیش از هر سیاستمدار ایرانی شایسته رفتار و کردار اوست. محمدجواد لاریجانی پس از بازگشت پدرش از نجف و اتمام دبیرستان، وارد دانشگاه صنعتی شریف شد و در حالی که ملبس به لباس روحانیت بود، تمام دوره مهندسی الکترونیک را در دانشگاه صنعتی شریف گذراند و در این دانشگاه یکی از برجسته ترین دانشجویان زمان خودش در حوزه ریاضیات بشمار می آمد. پس از پایان دوره مهندسی به دانشگاه برکلی در کالیفرنیا رفت و دوره دکترای ریاضیات را از آنجا گرفت. یکی از استادان ایرانی وی گفته است: “او را به من معرفی کردند، در حالی که قبایی پوشیده بود. شنیده بودم که استعدادی در ریاضیات دارد. کتابی را به او دادم تا نگاه کند، بعد از یک هفته در دفترچه ای تمام اشکالات ریاضی کتاب را نوشت و برایم فرستاد. او را به یکی از استادان مهم برکلی معرفی کردم و او براحتی درس اش را در دوره ریاضیات خواند.” جواد لاریجانی با اتمام تحصیل و تا مدتی پس از پیروزی انقلاب 1357 به ایران بازگشت.
ریاضیدانی که با شیطان مذاکره می کند
مهم ترین کارهای لاریجانی در طول سالهای زندگی اش پس از انقلاب، نخست تاسیس موسسات مهم پژوهشی علمی و استراتژیک کشوراست و دوم فعالیت در حوزه دیپلماسی. جواد لاریجانی موسس و مدیر “مرکز تحقیقات نظری فیزیک و ریاضیات” در تهران است، وی در دورانی که نماینده مجلس بود، مرکز پژوهشهای مجلس را بنیاد گذاشت و قبل از اینکه اینترنت خانگی شود، اولین «بیت نت» را که فقط از طریق آن امکان ارسال و دریافت نامه های الکترونیکی بود، در سال 1368 در مرکز تحقیقات نظری فیزیک و ریاضیات ایجاد کرد. جواد لاریجانی برای ایجاد این خط ارتباطی با عبدالسلام، پرفسور بزرگ پاکستانی که رئیس آی سی تی پی در ایتالیا بود، تماس گرفت و مرکز “پژوهشهای فیزیک نظری و ریاضیات به مرکز آکادمیک بیت نت اروپا”( EARN) معرفی شد. پس از آن نیز، این مرکز اولین شاهراه ورود اینترنت به ایران شد. جواد لاریجانی همچنین به گفته دکتر هاشم رفیعی تبار، بنیانگذار “پژوهشگاه نانوتکنولوژی و بیوتکنولوژی و علوم شناختی مدیریت” کشور از سال 1382 است. جواد لاریجانی از همان دهه شصت به وزارتخارجه رفت و تلاش کرد تا پایه های دیپلماسی را در آنجا نیز بنیاد گذارد، این تلاش منجر به تشکیل “دفتر مطالعات سیاسی وزارت امور خارجه” شد. سالها معاون دکتر علی اکبر ولایتی بود و به دلیل اختلاف هایی که با وی داشت، از وزارتخارجه کناره گرفت و تقریبا با قهر وزارتخانه را ترک کرد و به عنوان نماینده مجلس وارد مجلس پنجم از تهران شد و تلاش کرد در مجلس نقشی به موازات وزارتخارجه بازی کند. وی در همین دوران عضو شورای امنیت ملی نیز بود.
مرد دوم سیاست خارجی
در موضوع فتوای قتل سلمان رشدی که توسط آیت الله خمینی در سال 1368 صادر شد، جواد لاریجانی اولین کسی بود که اعلام کرد “دولت ایران نقشی در اجرای حکم اعدام سلمان رشدی ندارد.” و همین موضوع خشم بسیاری از دوستان تندروی آیت الله خمینی را برانگیخت. جواد لاریجانی یکی از اعضای هیات و رئیس هیاتی بود که در دیدار با میخائیل گورباچف نامه آیت الله خمینی را در مورد سقوط کمونیسم به وی داد. جواد لاریجانی همواره طرفدار سیاست درهای باز در سیاست خارجی ایران بود و اعلام کرد که باید روابط ایران با غرب و بخصوص با انگلستان بهبود یابد. لاریجانی که سالها نویسنده ستون ثابت “مکتوب سیاسی هفته” در روزنامه اطلاعات بود، در جریان جنگ عراق و کویت در سال 1369 عراقی ها را که تازه دو سال بود با ایران صلح کرده بودند، برادران عراقی ما خواند و در زمانی بعد رهبری طالبان را رهبری “با درایت طالبان” نامید. اینها باعث نشد که بعدها در موضوع جنگ آمریکا و عراق اعلام نکند که ایران باید همپیمان ناتو برای سرنگونی صدام شود.
لاری گیت، ناطق نوری و لاریجانی
محمد جواد لاریجانی از یک سال قبل از انتخابات ریاست جمهوری هفتم تصمیم گرفت برای ناطق نوری وارد فعالیت شود. در هشتم مرداد 75 گفت: “جناح و تشکل همسو با جامعه روحانیت مبارز در نظر دارند جناب آقای ناطق نوری را به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری معرفی کنند.” او در 17 آبان همان سال گفت: “آقای ناطق نوری را انتخاب کردیم، به خاطر اینکه او از خیلی جهات از دیگران جلوتر است”، اما به نظر می رسید معیار لاریجانی تا حد زیادی بیرون بردن ایران از وضع تنش در سیاست خارجی است. لاریجانی روز 3 آذر 75 گفت: “رئیس جمهوری آینده باید برای چالش های داخلی و جهانی آماده باشد.” معلوم نیست که آیا لاریجانی به عنوان نماینده ناطق نوری وارد عرصه تبلیغ برای وی شد، یا خودش چنین تشخیصی داده بود. وی به لندن سفری کرد و به نقل از خبری که رویتر اعلام کرد، در روز 28 بهمن 75 در لندن گفت: “از رئیس جمهور آینده انتظار می رود برنامه اصلاحات اقتصادی را به اجرا بگذارد.” وی در یک کنفرانس مطبوعاتی در لندن گفت: “فکر می کنم اگر ناطق نوری در انتخابات برنده شود، برای اجرای برنامه اصلاحات اقتصادی در موقعیت خوبی قرار خواهد داشت.” لاریجانی تلاش کرد در این سفر بر نقاط قوت ناطق نوری به صورتی تمرکز کند که مورد توجه فرنگی ها باشد، او گفت: “ناطق نوری اقتصاد را جانی تازه خواهد بخشید، سیاست پولی محکمی را به اجرا درخواهد آورد، بر بانک ها نظمی محکم برقرار می کند و امنیت سرمایه گذاری را افزایش می دهد. ناطق نوری فعالیت بخش خصوصی را تشویق می کند”، جواد لاریجانی گفت: “ناطق نوری با رفسنجانی فرق دارد، زیرا ناطق برنامه خصوصی سازی شرکت های دولتی را با سرعت بیشتری انجام خواهد داد.” جواد لاریجانی در مقابل این شایعه که در صورت ریاست جمهوری ناطق نوری وی وزیرخارجه خواهد شد، گفت: “به همین موقعیتی که در مجلس دارم راضی هستم و اینها مسائلی است که بعدا درباره اش تصمیم گیری می کنم. بهتر است از همین حالا به آنها فکر نکنیم.” به دنبال همین سفر لندن بود که روزنامه های انگلیسی مانند “میدل ایست اکونومیک دایجست” و “مید” اعلام کردند که در صورت روی کار آمدن ناطق نوری فضای ایران از نظر اقتصادی در دوران ناطق بهتر خواهد شد.
تهرانی ها و انگلیسی ها
اما عواقب سفر جواد لاریجانی به لندن و بخصوص مذاکرات وی با نیک براون مسوول بخش خاورمیانه وزارتخارجه انگلیس و مسوول میز ایران این وزارتخانه چیزی نبود که از چشم رقبای لاریجانی در وزارتخارجه و رقبای ناطق نوری در جناح چپ پنهان بماند. پس از این سفر و پیش از آن که راز مذاکرات لاریجانی – نیک براون از پرده به در افتد، شایعات در تهران کار خودش را کرد. مرتضی نبوی در پاسخ به این شایعات در مجلس گفت: “تبلیغ به نفع یکی از کاندیداها و تخریب شخصیتی مانند دکتر جواد لاریجانی توسط ارگان شهرداری تهران در راستای کدام وظیفه شهرداری تهران است؟” اما، نکته این که موضوع مذاکرات لندن، تنها صدای مخالفان لاریجانی را درنیاورد، بلکه بتدریج به شکوه جناح همسوی او نیز کشیده شد. حجت الاسلام حسینیان که آن روزها عضو جمعیت دفاع از ارزشها بود و از نامزدی ریشهری( وزیرش) دفاع می کرد، در دانشگاه صنعتی شریف در روز 27 فروردین گفت: “محتوای مذاکرات لندن طبق آنچه منتشر شده است، بسیار تکان دهنده است، لاریجانی خیال کرده اکنون سال 1320 است که سفارت انگلیس برای ما وزیر و وکیل تعیین کند… اگر این موضع یک شخصیت حقوقی است این را باید یک مصیبت تلقی کنیم.” مرتضی نبوی چهار روز پس از این “متن منتشر شده مذاکرات را مخدوش دانست و اعلام کرد که با وجود این به صحبت های لاریجانی ضعف ها و اشکالاتی وارد است.” در روز 8 اردیبهشت حسینیان موضوع را جدی تر گرفت و گفت: “آقای جواد اردشیر لاریجانی، یک فرد خطاکار است و از نظر ما خطای او ارتباطی به جامعه روحانیت مبارز تهران ندارد.” حسینیان گفت: “آنچه آقای لاریجانی در ملاقات با نیک براون مدیرکل خاورمیانه وزارت خارجه انگلستان مطرح کرده است، بسیار زننده و نشان دهنده نقطه ضعف اوست. جوانمردی در این است که آقای لاریجانی به جای توجیهات غیرموجه، به خطای خود اعتراف کند و اگر نیز به آن اعتقاد دارد از آن فرار نکند.” فشار وارده بر لاریجانی به آنجا رسید که شخص ناطق نوری که به دلیل فاش شدن همین مذاکرات محبوبیتش از 40 درصد در مقابل 15 درصد خاتمی داشت کاهش می یافت، روز 10 اردی بهشت گفت: “اظهارات آقای لاریجانی در لندن غیر مسوولانه بوده است، وی ماموریتی از سوی مجلس نداشته و از طرف بنده نیز به آنجا نرفته بود.” بتدریج فشارها چنان بر لاریجانی زیاد شد. گوئی که او در لندن به عمل جاسوسی پرداخته بود. همین موضوع باعث شد تا برخی از دوستانش سعی کنند به نحوی او را از این دامی که چپ ها و رقبای وزارت خارجه برایش پهن کرده بودند، بیرون بیاورند. ناطق نوری دو سه روز قبل از رای گیری و در حالی که فکر می کرد با نتیجه 47 بر 40 از خاتمی جلوتر است، گفت: “لاریجانی کسی است که سه هزار مذاکره برای انقلاب انجام داده و از طرف امام برای مذاکره با گورباچف انتخاب شده بود.”
مذاکره با نیک براون
مذاکره با نیک براون نه مهم ترین مذاکره از آن 3000 مذاکره لاریجانی بود و نه بدتر از ادعایی که وی کرده بود و گفته بود که: “ما می توانیم با شیطان هم در قعر جهنم مذاکره کنیم.” اما آنچه در آن مذاکرات گفته شد، عملا به ضربه ای جدی در جنگ روانی انتخاباتی تبدیل شد، اگرچه حسینیان به طرفداری از ری شهری که نامزد و رقیب ناطق بود، این افشاگری را دامن می زد، اما عملا بازی به نفع چپ هایی که داشتند اصلاح طلب می شدند، تمام شد. لاریجانی در ملاقاتش با نیک براون در لندن، تلاش کرد تا با اثر گذاشتن روی انگلیسی ها، از آنان برای حمایت از ناطق نوری که در انتخابات 1376 استفاده کند. اما این تلاش با لو رفتن کامل متن مذاکرات و توزیع گسترده آن در سطح مردم، به نقطه ضعف مهمی برای رقیب خاتمی تبدیل شد. متن مذاکره پخش شد و نه تنها چپ های ضد امپریالیست، بلکه حزب الله نیز از دست این دیپلمات که محمد قوچانی معتقد است “رسانه های غربی او را هنری کیسینجر ایران می خوانند” شدیدا دلگیر شوند، بعدها جواد لاریجانی گفت که “خاک پای انصار حزب الله را توتیای چشم می کند”، اما ضربه نیک براون که به سوژه اصلی چند ساله مطبوعات مبتنی بر انگلیسی بودن لاریجانی و راست ها انجامید، چنان عمیق بود که گوئی انصار حزب الله هرگز او را نبخشیدند. بعدا جواد لاریجانی خودش مذاکرات خود را با نیک براون به صورت کتابی منتشر کرد. داستان نیک براون که بعدها توسط محمد قوچانی “لاری گیت” خوانده شد و مدتها سوژه کاریکاتوریست های هفته نامه گل آقا و برای سالها سوژه کاریکاتورهای نیک آهنگ کوثر قرار گرفت، از چند جنبه انقلابیون تندروی چپ و حتی حزب الله را آزار می داد. لاریجانی در این مذاکره گفته بود که همواره با حرکت دانشجویان در 13 آبان مخالف بوده و آن را محکوم می کند. از سوی دیگر گفته بود که فتوای آیت الله خمینی در مورد اعدام سلمان رشدی یک موضوع فقهی است و نه یک حکم حکومتی و به همین دلیل دولت ایران قصدی برای اجرای این حکم ندارد. وی از سوی دیگر چهره هاشمی و خاتمی را به عنوان رقبای ناطق نوری تخریب کرده بود و تخریب این چهره ها نزد انگلیسی ها به عنوان دشمن فرضی همه ایرانیان در طول تاریخ روابط ایران و انگلیس خود بخود به عنوان یک خطای نابخشودنی به شمار می آمد. خطایی که مدتها موضوع درگیری نشریه “عصر ما” ارگان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با جواد لاریجانی شد.
چنین می شود گفت که جواد لاریجانی دیگر پس از این ضربه کمر راست نکرد. البته نظر لاریجانی چیزی دیگر است. او در مورد تاثیر مذاکراتش با نیک براون می گوید: “من با نیک براون مذاکره سیاسی کردم، بعد از آن هم مذاکره سیاسی کردم و قبل از آن هم کرده بودم. این جزو کار من است. من معتقد نیستم که انتشار مذاکرات لندن در نتیجه انتخابات زیاد تاثیر داشت… درز کردن مذاکرات من بخشی از رقابت انتخاباتی بود. فکر می کنم بخشی از این ماجرا از داخل وزارت خارجه بود و برمی گردد به مسائلی که با من داشتند…. شاید آنها احساس می کردند که اگر ناطق نوری انتخاب شود شاید یکی از انتخاب هایش برای وزارت خارجه من باشم.” او به همان شیوه سیاستمداران حرفه ای معتقد است: “من در ماجرای مذاکرات لندن لطمه خوردم، ولی فکر می کنم سیاسیون ما خیلی نباید نازک نارنجی باشند، باید قبول کنیم که مطبوعات می توانند به یک نفر حسابی فحش بدهند.”
نظرات و دیدگاهها
لاریجانی در مورد سیاست خارجی دوران ولایتی گفته است: “در اینکه سیاست خارجی ما سیاست خارجی غیرکارآمدی هست تردیدی ندارم، اما اینکه بگوئیم هیچ دستاوردی نداشته، این هم درست نیست…. من در 16- 17 سال گذشته حدود 6 یا 7 سال با آقای دکتر ولایتی همکار بودم، و در ده سال گذشته در سیاست خارجی کار می کردم.” او به کارآمدی و کارشناسی اهمیت زیادی می دهد و از همین رو گفته است: “کارشناسی در سیاست خارجی ما مرده است، در حالی که ما کارشناس خوب داریم.” او می گوید: “ما در دیپلماسی در حد نامه رسان هستیم. نامه کتبی می بریم، جواب شفاهی می آوریم.” لاریجانی در مورد برخی دیدگاههای تندرو در سیاست خارجی جمهوری اسلامی معتقد است: “این که بعضی می گویند دارالکفر و دارالاسلام این شوخی است. اصلا اساس رابطه ما با دنیا بر اساس دارالکفر و دارالاسلام نیست.” لاریجانی در شیوه حضور در جهان معتقد است: “ما نباید در دنیا چهره ای نشان بدهیم که انگار کپی همدیگر هستیم. اتفاقا باید نشان بدهیم با هم اختلاف داریم، ولی بلدیم با هم کار کنیم، برای غرب این خیلی مهم است.” جواد لاریجانی مانند بسیاری سیاستمداران، برحسب شرایط موضع خودش را تغییر داده است. وی گاهی خود را لیبرال خوانده و گاهی به شدید ترین شکل خواستار سرکوب مخالفان شده است، وی در ماجرای روزنامه «بیان» محتشمی آن را مسجد ضرار خواند و روزنامه «سلام» را تهدید نظامی کرد!
پس از احمدی نژاد
در تمام سالهای حکومت علی لاریجانی بر صدا و سیما، جواد لاریجانی همواره به عنوان یک دیپلمات و پس از آنکه صندلی های وزارت خارجه و پس از آنکه بیشتر به دانشگاه رفت، به عنوان کارشناس در صدا و سیما حضور رسانه ای همیشگی داشت. تا آنجا که گل آقا از شبکه ای تلویزیونی و 24 ساعته خبر داد که جواد لاریجانی به عنوان تهیه کننده، نویسنده، اجرا کننده، مصاحبه کننده، مصاحبه شونده و بیننده فعالیت می کند. جواد لاریجانی پس از روی کار آمدن خاتمی، هم از سوی چپ ها و هم از سوی راست ها در بایکوت بود. البته ساختمان بزرگی در نیاوران که شاهراه اینترنت کشور از آن می گذرد، همچنان در اختیار او بود. او ابتدا به نوعی همراهی با جریان معتدل در کشور پرداخت، اما با تند شدن درگیری میان اصلاح طلبان و محافظه کاران، چند سخنرانی تند و تیز او علیه اصلاح طلبان، او را به آغوش نه چندان مهربان حزب الله برگرداند. در انتخابات تیر 84 لاریجانی چندان به چشم نیامد و پس از آن نیز چندان فعال نشد، اما به نظر می رسید که بحرانی که احمدی نژاد در جهان ایجاد کرده است، به مذاق این کیسینجر لاریجان چندان ناخوش نیامده است، چرا که گفته بود که “امروز جمهوری اسلامی در جهان قدرتمند شده است.” با این وجود، جمله ای از لاریجانی گویای سرگذشت احمدی نژاد و قضاوت لاریجانی در مورد رفتارهای او بود. لاریجانی چند ماهی قبل گفت: “من از احمدی نژاد و وزرا می خواهم به جای این همه کار زیاد، ساعاتی را هم به تفکر اختصاص دهند.” وی گفت: “فکر ناب مثل مروارید است.”
رئیس ستاد حقوق بشر
جواد لاریجانی از آنهاست که می داند سیاست خارجی و مصرف داخلی آن چگونه باید جدا شود. شاید به همین دلیل بود که در قوه قضائیه یکی از سخت ترین بازی های دیپلماتیک خود را آغاز کرد. وی رئیس ستاد حقوق بشر قوه قضائیه شد تا از طریق مذاکرات بتواند به غرب که دلایل بسیار روشنی در محکوم کردن جمهوری اسلامی در نقض حقوق بشر داشت، اثبات کند که ایران ناقض حقوق بشر نیست. اگرچه خودش گفته بود که “غرب با حربه حقوق بشر می خواهد ایران را منزوی کند.” لاریجانی در یک اظهار نظر تقریبا غیر منتظره اعلام کرد که “سیاست جمهوری اسلامی ایران در قبال بهائیان سیاست صحیحی است.” و اعلام کرد که بهائیان در ایران در حقوق مدنی خود هیچ مشکلی ندارند. این وضع برای لاریجانی دیری نپائید، سرانجام آیت الله شاهرودی نیز لاریجانی را از دستگاه قضائی کنار گذاشت تا وی بتواند به پژوهشهای فیزیک و ریاضیات بیشتر بپردازد. فرقی نمی کند، ممکن است سه سال دیگر هاشمی یا خاتمی یا احمدی نژاد یا حتی علی لاریجانی یا حتی شیرین عبادی رئیس جمهور ایران باشد، اما تا زمانی که هر کسی رئیس جمهور ایران بشود، همیشه چند ساختمان بزرگ در ایران وجود دارد که حکومت اصلی در آن به دور از هیاهوی دموکراسی و عدالت و آزادی و دین، به فکر حفظ حکومت و یافتن بهترین راه برای ادامه حیات جمهوری اسلامی است. قطعا کلید اتاق بسیاری از درهای این ساختمان ها در جیب محمدجواد اردشیر لاریجانی است.