جاناتان پاور
من اخیرا با برژینسکی، مشاور سابق امنیت ملی جیمی کارتر و طرف مشورت سیاسی فعلی باراک اوباما، مصاحبه ای انجام دادم. این مصاحبه تا همین چند وقت پیش در ماه جاری و بعد از انتشار برآوردهای امنیتی ایالات متحده هنوز چاپ نشده بود. این مصاحبه در مجله سیاسی ایالات متحده، مجله پروسپکت انگلستان، روابط جهانی روسیه، اخبار اعراب در عربستان و سایر جراید به چاپ رسید.
من از برژینسکی پرسیدم آیا می خواهد سناریوی تخیلی خود را درباره روابط ایران و ایالات متحده دوباره به رشته تحریر درآورد. او تمایلی نداشت. برژینسکی گفت: “بعضی ها با دلایل منطقی از این می ترسند تا قبل از آنکه بوش کاخ سفید را ترک کند، برخورد نظامی میان ایران و ایالات متحده رخ دهد.“
او گفت: “هنوز در دولت تعدادی از افراد نومحافظه کار هستند که به نظر می رسد تحت وسوسه تمایلات مخرب، برای پیچیده تر ساختن موضوع عراق با نوعی از اقدامات نظامی علیه ایران موافق هستند.“
ترس برژینسکی از این است که قبل از پایان دوران زمامت بوش، جنگ عراق به جای فروکش کردن، شعله ور شود. او اینگونه استدلال می کند که “جنگ به طور ذاتی پویا و دینامیک است. ممکن است حوادث، درگیری ها، تحریکات یا برخوردی با ایران پیش بیاید- مثلاً یک سری اقدامات تروریستی در ایالات متحده اتفاق بیفتاد- که آمریکا آنها را متوجه ایران بداند. زمان زیادی از ادعای القاعده نمی گذرد که اعلام کرده به وجود آمدن چنین برخوردی میان ایران و ایالات متحده در راستای منافع استراتژیک آنها قرار دارد.“
برژینسکی از این نگران است که رفتارایالات متحده، آن را تبدیل به یک جامعه با درهای بزرگ اما منزوی از دنیا تبدیل نماید: “یکی از مشکلات من با بوش این است که او فرهنگ رعب و وحشت را در کشور جا انداخته است، به جای آنکه چنین چیزی را سرکوب کند.“
اگر آمریکا بخواهد به ایران ضربه شست نظامی نشان دهد، که به این زودی ها آنرا فراموش نکند، لازم نیست که بوش سرویس های امنیتی را متقاعد کند که ایران مشغول تولید تسلیحات هسته ای است. روابط ایران و ایالات متحده به دلایل متعددی تیره و تار است و علت آن فقط مساله هسته ای نیست. آتش رویارویی با ایران می تواند به خاطر پشتیبانی آن کشور از اقدامات شیعیان در عراق، حمایت جنگ افروزانه ضد آمریکایی آنها در افغانستان و یا حتی ناشی از یک تحریک اولیه از سوی القاعده شعله ور شود.
پیامد آن هم می تواند فاجعه انگیز باشد. احساسات مسلمانان در سراسر دنیا تا همین جای کار هم ضد آمریکایی است. چنین اقدامی دستان القاعده و هم پیمانانش را بیش از پیش باز می گذارد. در پاکستان هم در شرایط فعلی، نظامیان مذهبی، نسبت به شش ماه پیش، یک قدم به کنترل زرادخانه هسته ای این کشور نزدیکتر شده اند.
پس در ذهن بوش چه می گذرد؟ مردان پشت صحنه سخت گیر نظیر دیک چنی، معاون ریاست جمهوری، او را برای انجام چه کاری تحت فشار قرار داده اند؟ ولی نصر و ری تکیه، دو کارشناس مسایل خاورمیانه، سعی می کنند پاسخ این پرسش ها را به وضعیت فعلی روابط خارجی ربط بدهند. آنها در مقاله ای نوشته اند: ”برای دستگاه دیپلماسی بوش، زیر پوشش قرار دادن موضوع ایران راه حل مشکلات عدیده ای در منطقه خاورمیانه محسوب می شود. به نظر می رسد مقامات این کشور تصور می کنند در بحبوحه مشکلات و بحران ها، فرصت بی سابقه ای برای تغییر ساختار منطقه فراهم بیاید که در نهایت اوضاع را به سوی برتری قدرت ایالات متحده و اسراییل بچرخاند.“
اینکه چنین سناریویی چگونه شکل گرفته است، از نظر بیشتر افراد شبیه وهم و خیال است، اما ظاهراً آنها از این تفکرات راضی هستند. ولی آیا جداً می توان تصور کرد که دولت های سنی منطقه برای جلوگیری از نفوذ ایران، از دولت شیعه عراق حمایت و پشتیبانی کنند؟ و یا اینکه عربستان سعودی سعی در از کار انداختن حزب الله لبنان خواهد کرد تا مبادا برتری با شیعیان در لبنان باشد؟ آیا می توان تصور کرد اسراییل و اعراب در برابر حماس دست به دست هم می دهند تا بر نفوذ ایران در آنجا پایان بخشند؟
اگر فکر کنیم اینها هیچکدام برگرفته از خیالات نیستند، پس می توان گفت ایران هم با یا بدون بمب، هرگز نقش سازنده ای در خاورمیانه برعهده نخواهد گرفت. با اینحال هیچ نشانه ای در دست نیست که ایران، به دنبال تبدیل شدن به کشور برتر منطقه، نظیر وضعیتی که در زمان شاه وجود داشت، باشد. ایران هرگز در 200 سال گذشته آغازگر جنگی نبوده است و ماهیتا توسعه طلب نیست. وقتی عراق در زمان صدام حسین به این کشور حمله کرد، ایران نقش مطلوم را داشت.
اگر اعراب منطقه نگران گسترش نفوذ ایران هستند، به خوبی می دانند دلیل موجهی برای آن وجود دارد که همان مشکل اسراییل و فلسطینیان است. پشتیبانی مدام و هوشیارانه ایران از فلسطین، باعث تقویت قدرت این کشور شده است. این در حالی است که قدرت سخت آمریکایی ها در حال افول است. ایالات متحده به هیچ وجه نخواهد توانست نیروهای عظیم خود را تا ابد در منطقه نگه دارد.
در حالیکه عراق همچنان در باتلاقی دست و پا می زند، شرکای ما در ناتو در افغانستان قافیه را باخته اند، لبنان را آشوب فراگرفته است و دورنمای اندکی در التزام اسراییل به صلح با فلسطینیان وجود دارد. به هیچ وجه زمان مناسبی برای نشانه روی خشونت به سوی ایران نیست. همانطور که نصر و تکیه یادآوری می کنند، “آخرین باری که ایالات متحده جهان عرب را در دهه 1980برای رویارویی با ایران تشویق نمود، چیزی که برای آمریکایی ها باقی ماند، فرهنگ سیاسی اعراب تندروی سنی بود که در نهایت به شکل القاعده سر بر آورد.“
منبع: خلیج تایمز، 10 فوریه 2008