سرانجام سریال شیخ بهایی که ساخت آن سه سال به طول انجامیده بود، پس از کش و قوس های فراوان روی آنتن رفت. ولی سریالی که قرار بود ستایش از مرد دانشمند در علم نجوم باشد، به ستایش نامه شیخ الاسلام اصفهان در دربار شاهان صفوی بدل شد و بهانه ای برای توجیه، تشریح و تبیین یک پیوند مذهبی میان ایران و لبنان… چون حضرت شان تنها الگوی برجسته تاریخی است از تقابل شیعه و سنی که در یک سو لبنان قرار دارد و در دیگر سو ایران…
شیخ بهایی
سریال هفده قسمتی «شیخ بهایی» به تهیهکنندگی «حبیب الله کاسهساز» ساخته شده و متشکل از دو فصل سعی دارد زندگی «شیخ بهایی» عارف دانشمند و فیلسوف بزرگ ایرانی را روایت کند. شیخ بهایی که از نامآوران علمی دوره صفویه محسوب میشود، به خاطر ناملایمات و آزار عثمانیها، ناگزیر جلای وطن میکند. وی بنا به دعوت علما و اندیشمندان دوره شاه تهماسب، زادگاهش یعنی لبنان را به مقصد ایران ترک کرد و پا به سرزمین پارس گذارد. شیخ بهایی در بعلبک متولد شده و دوران کودکی را در جبل عامل در ناحیه شام و سوریه و در روستایی به نام «جبع» یا «جباع» گذرانده است. محمدبن حسین عاملی(شیخ بهایی) طی مدت 78 سال عمر خود با چهار تن از سلاطین عهد صفوی معاصر بوده است.
شهرام اسدی این مجموعه را بر اساس فیلم نامهای از«محسن دامادی» و «حجت قاسم زاده اصل» طی دو بخش (دوره نوجوانی و دوره کهنسالی) جلوی دوربین برده است. در بخش نخست مجموعه «شیخ بهایی» زنده یاد خسرو شکیبایی در نقش شیخ عزالدین (پدرشیخ بهایی) ایفای نقش کرده است، فاطمه گودرزی در نقش مادر شیخ بهایی و سپنتا سمندریان نیز در نقش محمد(نوجوانی شیخ بهایی) جلوی دوربین رفتهاند.
در بخش دوم این مجموعه که به دوره کهنسالی شیخ بهایی مربوط میشود، علی نصیریان این شخصیت را مقابل دوربین زنده کرده است. سایر بازیگران این مجموعه عبارتند از: چنگیز وثوقی، کوروش تهامی، علی دهکردی، لادن مستوفی، رضا فیاضی، سیامک اطلسی، اسماعیل شنگله و جمعی دیگر که در لباس اشخاص مختلف این اثر ادبی به ایفای نقش پرداختهاند. موسیقی این سریال را «مجید انتظامی» ساخته است. سیمافیلم سریال «شیخ بهایی» را به مناسبت نامگذاری سال 2009 تحت عنوان «سال شیخ بهایی» تولید کرده است.
باز هم شیعیان لبنان؟
بهاءالدین محمد بن حسین عاملی معروف به شیخ بهایی دانشمند نامدار قرن دهم و یازدهم هجری است که در فلسفه، منطق، نجوم و ریاضیات تبحر داشته. وی در ادبیات فارسی نیز هم شخصیتی نام آشنا است. کشکول شیخ بهایی معروفترین اثر ادبی اوست و مثنوی های نان و حلوا، شیر و شکر، نان و خرما و نان و پنیر او تلاشی است برای نزدیک شدن به زبان و تفکر مولانا. به پاس خدمات او به علم ستاره شناسی، یونسکو سال 2009 را سال نجوم و شیخ بهایی نامگذاری کرده است.
”شیخ بهایی” سریالی است به کارگردانی شهرام اسدی که تا به حال سه قسمت از آن از شبکه اول تلویزیون ایران پخش شده است. روایت این سریال از دوران کودکی محمد بن حسین آغاز می شود. در قریه ای به نام جباع در منطقه جبل عامل که در جنوب لبنان امروزی واقع شده، گروهی از شیعیان زندگی می کنند که زندگی خود را با کار در زیتون زار های حاصلخیز شان می گذرانند، اما حکومت سنی مذهب عثمانی، هر بار به بهانه ای آن ها را بیش از پیش آزار و اذیت می کند. محمد کوچک در کنار پدرش شیخ عزالدین حسین که بزرگ و رهبر قریه است، شاهد جور و جفای عثمانی هاست و می داند که عنقریب باید همگی رهسپار ایران شوند.
ظاهرا داستان در دو بخش زمانی متفاوت پی گرفته می شود. نخست دوران کودکی و هجرت به ایران و سپس در جهشی زمانی، به دوره 67 سالگی او به عنوان شیخ الاسلام اصفهان در دربار شاهان صفوی. طبیعتا با توجه به این که مهم ترین اتفاقات زندگی این شخصیت تاریخی در ایران و در دوره بزرگسالی او رخ می دهد، اختصاص 3 قسمت از سریال به دوران کودکی تا به این لحظه، امری عجیب به نظر می رسد. در حالی که تقریبا هیچ اتفاقی به جز دو نمونه آزار شیعیان در این سه قسمت روایت نشده، ظاهرا باید تاکید بر این درونمایه را تنها خواست و هدف سازندگان سریال به حساب آورد.
شاید کمی پیچیده و دور از ذهن باشد، اما به نظر من، همین درونمایه، اصل کار و بهانه پرداخت به شخصیت شیخ بهایی است. وگرنه تاریخ علم و ادب و هنر ایران، آنقدر ستاره های پر فروغ تر دارد که این شیخ و شیخ های دگرمقدم نباشند. مساله توجیه، تشریح و تبیین یک پیوند مذهبی میان ایران و لبنان است در برابر مذهب رقیب. تنها الگوی برجسته تاریخی است از تقابل شیعه و سنی که در یک سو لبنان قرار دارد و در دیگر سو ایران. در این الگو ایران دوران صفوی با حکومتی مقتدر حامی شیعیان لبنان است و با این حمایت، به زعم خود گوهر هایی چون شیخ بهایی را در دامن می پروراند. در آن سو عثمانی های بی رگ و ریشه ای هستند که به ظلم و جور اشتهار دارند و مظهر پلیدی اند. شیعیان پاک و مظلوم به زندگی شان مشغول اند، اما شمر صفتان سنی مذهب آنها را از سرزمین مادری شان فراری می دهند. تلویزیون حکومتی ایران می میرد برای چنین الگویی!
البته، دوران حضور شیخ بهایی در دربار شاه عباس اول و نقش سیاسی وی در مناسبات حکومتی نیز سرشار از الگوهای مورد علاقه حکومت حال حاضر ایران است که قاعدتا بایستی الهام بخش فیلمنامه نویسان سیما فیلم بوده باشد و می شود رویکرد آن ها را به این موضوع از همین الان پیش بینی کرد.
اما هر چه باشد، جای تعجب نیست. چه، صدا و سیما اگر در انتخاب موضوع و نوع رویکرد چنین عمل نکند بایستی تعجب کرد. آن چه کماکان حیرت بر انگیز باقی می ماند، بلاهت و بی دست و پایی مدیران سیما فیلم و صدا و سیما است که انگار تمامی ندارد. آنها کماکان پول بر باد می دهند بدون آن که به اهداف سیاسی- مذهبی تبلیغاتی شان نزدیک شوند. نتیجه کار تا به این جا به فاجعه نزدیک است. سه قسمت از سریال گذشته، بدون آن که قصه ای بازگو شود یا حتی ماجرایی آغاز شود. در این بی داستانی عظمی، از یک سو ادا و اطوار های پاراجانفی شهرام اسدی حال آدم را بد می کند و از طرفی اسب دوانی دانیال حکیمی بد جور سر گیجه آور است. ظاهرا به مصداق “طناب مفت دیدن و خود را دار زدن”، چنین حکم شده که چون دانیال حکیمی سوارکاری بلد است و بدل نمی خواهد، پس تا آنجا که می شود او را باید در کوه و کمر در حال تاختن نشان داد. نتیجه این شده که بدون اغراق بیش از یک چهارم تایم سریال، به اسب دوانی این جناب می گذرد.
بازی مرحوم خسرو شکیبایی مثل همیشه دلچسب نیست. اصلا آن شکیبایی که می شناختیم نیست. مثلا جایی که در مراسم جاری کردن آب این جمله را بر زبان می راند که”…و ستایش خداوند را، که کوه ها بر زمین بر افراشت…” آنقدر فضا و مونولوگ و اجرا مضحک از آب در آمده که آدم را عصبی می کند.
پس از این همه سال، پس از اوینار و روز واقعه، انگار آقای شهرام اسدی بد جوری آب رفته است. قرار است ایشان سریال “جلال الدین” را در باره مولانا بسازد. ترا به خدا آقای شهرام اسدی، این یکی را دیگر بی خیال شو!