سریال روز ♦ تلویزیون ‏

مهدی عبدالله زاده
مهدی عبدالله زاده

سرانجام سریال شیخ بهایی که ساخت آن سه سال به طول انجامیده بود، پس از کش و قوس های فراوان روی آنتن رفت. ‏ولی سریالی که قرار بود ستایش از مرد دانشمند در علم نجوم باشد، به ستایش نامه شیخ الاسلام اصفهان در دربار ‏شاهان صفوی بدل شد و بهانه ای برای توجیه، تشریح و تبیین یک پیوند مذهبی میان ایران و لبنان… چون حضرت شان ‏تنها الگوی برجسته تاریخی است از تقابل شیعه و سنی که در یک سو لبنان قرار دارد و در دیگر سو ایران…‏

sheikhbahaee1.jpg


‎ ‎شیخ بهایی‎ ‎

سریال هفده قسمتی «شیخ بهایی» به تهیه‌کنندگی «حبیب الله کاسه‌ساز» ساخته شده و متشکل از دو فصل سعی دارد ‏زندگی «شیخ بهایی» عارف دانشمند و فیلسوف بزرگ ایرانی را روایت کند. شیخ بهایی که از نام‌آوران علمی دوره ‏صفویه محسوب می‌شود، به خاطر ناملایمات و آزار عثمانی‌ها، ناگزیر جلای وطن می‌کند. وی بنا به دعوت علما و ‏اندیشمندان دوره شاه تهماسب، زادگاهش یعنی لبنان را به مقصد ایران ترک کرد و پا به سرزمین پارس گذارد. شیخ ‏بهایی در بعلبک متولد شده و دوران کودکی را در جبل عامل در ناحیه شام و سوریه و در روستایی به نام «جبع» یا ‏‏«جباع» گذرانده است. محمدبن حسین عاملی(شیخ بهایی) طی مدت 78 سال عمر خود با چهار تن از سلاطین عهد ‏صفوی معاصر بوده است. ‏

شهرام اسدی این مجموعه را بر اساس فیلم نامه‌ای از«محسن دامادی» و «حجت قاسم زاده اصل» طی دو بخش (دوره ‏نوجوانی و دوره کهنسالی) جلوی دوربین برده است. در بخش نخست مجموعه «شیخ بهایی» زنده یاد خسرو شکیبایی در ‏نقش شیخ عزالدین (پدرشیخ بهایی) ایفای نقش کرده است، فاطمه گودرزی در نقش مادر شیخ بهایی و سپنتا سمندریان ‏نیز در نقش محمد(نوجوانی شیخ بهایی) جلوی دوربین رفته‌اند.‏

در بخش دوم این مجموعه که به دوره کهنسالی شیخ بهایی مربوط می‌شود، علی نصیریان این شخصیت را مقابل دوربین ‏زنده کرده است. سایر بازیگران این مجموعه عبارتند از: چنگیز وثوقی، کوروش تهامی، علی دهکردی، لادن مستوفی، ‏رضا فیاضی، سیامک اطلسی، اسماعیل شنگله و جمعی دیگر که در لباس اشخاص مختلف این اثر ادبی به ایفای نقش ‏پرداخته‌اند. موسیقی این سریال را «مجید انتظامی» ساخته است. سیمافیلم سریال «شیخ بهایی» را به مناسبت نامگذاری ‏سال 2009 تحت عنوان «سال شیخ بهایی» تولید کرده است. ‏

‎ ‎باز هم شیعیان لبنان؟‏‎ ‎

بهاءالدین محمد بن‏ حسین عاملی معروف به شیخ بهایی دانشمند نامدار قرن دهم و یازدهم هجری است که در فلسفه، ‏منطق، نجوم و ریاضیات تبحر داشته. وی در ادبیات فارسی نیز هم شخصیتی نام آشنا است. کشکول شیخ بهایی ‏معروفترین اثر ادبی اوست و مثنوی های نان و حلوا، شیر و شکر، نان و خرما و نان و پنیر او تلاشی است برای ‏نزدیک شدن به زبان و تفکر مولانا. به پاس خدمات او به علم ستاره شناسی، یونسکو سال 2009 را سال نجوم و شیخ ‏بهایی نامگذاری کرده است.‏

‏”شیخ بهایی” سریالی است به کارگردانی شهرام اسدی که تا به حال سه قسمت از آن از شبکه اول تلویزیون ایران پخش ‏شده است. روایت این سریال از دوران کودکی محمد بن حسین آغاز می شود. در قریه ای به نام جباع در منطقه جبل ‏عامل که در جنوب لبنان امروزی واقع شده، گروهی از شیعیان زندگی می کنند که زندگی خود را با کار در زیتون زار ‏های حاصلخیز شان می گذرانند، اما حکومت سنی مذهب عثمانی، هر بار به بهانه ای آن ها را بیش از پیش آزار و ‏اذیت می کند. محمد کوچک در کنار پدرش شیخ عزالدین حسین که بزرگ و رهبر قریه است، شاهد جور و جفای ‏عثمانی هاست و می داند که عنقریب باید همگی رهسپار ایران شوند.‏

sheikhbahaee2.jpg


ظاهرا داستان در دو بخش زمانی متفاوت پی گرفته می شود. نخست دوران کودکی و هجرت به ایران و سپس در جهشی ‏زمانی، به دوره 67 سالگی او به عنوان شیخ الاسلام اصفهان در دربار شاهان صفوی. طبیعتا با توجه به این که مهم ‏ترین اتفاقات زندگی این شخصیت تاریخی در ایران و در دوره بزرگسالی او رخ می دهد، اختصاص 3 قسمت از ‏سریال به دوران کودکی تا به این لحظه، امری عجیب به نظر می رسد. در حالی که تقریبا هیچ اتفاقی به جز دو نمونه ‏آزار شیعیان در این سه قسمت روایت نشده، ظاهرا باید تاکید بر این درونمایه را تنها خواست و هدف سازندگان سریال ‏به حساب آورد. ‏

شاید کمی پیچیده و دور از ذهن باشد، اما به نظر من، همین درونمایه، اصل کار و بهانه پرداخت به شخصیت شیخ بهایی ‏است. وگرنه تاریخ علم و ادب و هنر ایران، آنقدر ستاره های پر فروغ تر دارد که این شیخ و شیخ های دگرمقدم نباشند. ‏مساله توجیه، تشریح و تبیین یک پیوند مذهبی میان ایران و لبنان است در برابر مذهب رقیب. تنها الگوی برجسته ‏تاریخی است از تقابل شیعه و سنی که در یک سو لبنان قرار دارد و در دیگر سو ایران. در این الگو ایران دوران ‏صفوی با حکومتی مقتدر حامی شیعیان لبنان است و با این حمایت، به زعم خود گوهر هایی چون شیخ بهایی را در دامن ‏می پروراند. در آن سو عثمانی های بی رگ و ریشه ای هستند که به ظلم و جور اشتهار دارند و مظهر پلیدی اند. ‏شیعیان پاک و مظلوم به زندگی شان مشغول اند، اما شمر صفتان سنی مذهب آنها را از سرزمین مادری شان فراری می ‏دهند. تلویزیون حکومتی ایران می میرد برای چنین الگویی!‏

البته، دوران حضور شیخ بهایی در دربار شاه عباس اول و نقش سیاسی وی در مناسبات حکومتی نیز سرشار از ‏الگوهای مورد علاقه حکومت حال حاضر ایران است که قاعدتا بایستی الهام بخش فیلمنامه نویسان سیما فیلم بوده باشد و ‏می شود رویکرد آن ها را به این موضوع از همین الان پیش بینی کرد. ‏

sheikhbahaee3.jpg


اما هر چه باشد، جای تعجب نیست. چه، صدا و سیما اگر در انتخاب موضوع و نوع رویکرد چنین عمل نکند بایستی ‏تعجب کرد. آن چه کماکان حیرت بر انگیز باقی می ماند، بلاهت و بی دست و پایی مدیران سیما فیلم و صدا و سیما است ‏که انگار تمامی ندارد. آنها کماکان پول بر باد می دهند بدون آن که به اهداف سیاسی- مذهبی تبلیغاتی شان نزدیک شوند. ‏نتیجه کار تا به این جا به فاجعه نزدیک است. سه قسمت از سریال گذشته، بدون آن که قصه ای بازگو شود یا حتی ‏ماجرایی آغاز شود. در این بی داستانی عظمی، از یک سو ادا و اطوار های پاراجانفی شهرام اسدی حال آدم را بد می ‏کند و از طرفی اسب دوانی دانیال حکیمی بد جور سر گیجه آور است. ظاهرا به مصداق “طناب مفت دیدن و خود را ‏دار زدن”، چنین حکم شده که چون دانیال حکیمی سوارکاری بلد است و بدل نمی خواهد، پس تا آنجا که می شود او را ‏باید در کوه و کمر در حال تاختن نشان داد. نتیجه این شده که بدون اغراق بیش از یک چهارم تایم سریال، به اسب دوانی ‏این جناب می گذرد.‏

بازی مرحوم خسرو شکیبایی مثل همیشه دلچسب نیست. اصلا آن شکیبایی که می شناختیم نیست. مثلا جایی که در ‏مراسم جاری کردن آب این جمله را بر زبان می راند که”…و ستایش خداوند را، که کوه ها بر زمین بر افراشت…” ‏آنقدر فضا و مونولوگ و اجرا مضحک از آب در آمده که آدم را عصبی می کند.‏

پس از این همه سال، پس از اوینار و روز واقعه، انگار آقای شهرام اسدی بد جوری آب رفته است. قرار است ایشان ‏سریال “جلال الدین” را در باره مولانا بسازد. ترا به خدا آقای شهرام اسدی، این یکی را دیگر بی خیال شو!‏