لطف روحانیت به لطفی

عیسی سحرخیز
عیسی سحرخیز

دادگاه ویژه روحانیت در تازه ترین اقدام خود در نقض حقوق اساسی ملت، از جمله آزادی بیان و قلم، حجت الاسلام ‏مجتبی لطفی مسئول اطلاع رسانی دفتر آیت الله منتظری را که پیشینه ی فعالیت مطبوعاتی و روزنامه نگاری دارد، با ‏صدور احکامی سنگین از “فعالیت رسانه ای” نیز محروم ساخته است.‏

شاید صدور حکم چهار سال زندان و پنج سال تبعید برای یک روحانی نزدیک به بیت آیت الله العظمی منتظری توسط ‏دادگاه ویژه روحانیت که اکنون حجت الاسلام هادی قابل را در بند خود دارد، و با امضای فرد شناخته شده ای چون ‏‏”قاضی سلیمی” که ریاست دادگاه‌های عبدالله نوری و ‏محسن کدیور را به عهده داشته است، برای بسیاری دیگر امری ‏رایج و پیش پا افتاده به نظر برسد، اما پرسش و شگفتی اینجا است که چرا شاهد کمترین واکنشی در قبال این رفتار و ‏احکام از جانب هم صنفان لطفی یا فعالان سیاسی و کنشگران اجتماعی نیستیم؟

اخبار منتشر شده حاکی از این بود که این روحانی مبارز در سومین مرحله ی بازداشت خود به علت پافشاری بر ‏ماندن در شهر قم، آن هم در کنار آیت الله منتظری، از هفدهم مهرماه 1387 در بازداشتگاه اداره ی اطلاعات قم در ‏سلول انفرادی نگهداری و بازجویی می شده و پس از 50 روز حبس انفرادی طی یک محاکمه ی چند ساعته توسط ‏حسین بهرامی، قاضی دادگاه ویژه روحانیت، به اتهام تبلیغ افکار آیت الله منتظری و فعالیت تبلیغی علیه نظام و نشر ‏اخبار بولتن.خبری وابسته به بیت این مرجع تقلید شیعیان، در مجموع به 4 سال حبس تعزیری و 5 سال تبعید پس از ‏تحمل حبس محکوم شده است. او در مدت تحمل تبعید، حق هیچ گونه فعالیت فرهنگی و تبلیغی نخواهد داشت و در این ‏مدت “ممنوع القلم” خواهد بود. ‏

پرسشی که پس از صدور این حکم و اطلاع از کنه ماجرا، پس از دیدار با خانواده لطفی، طی هفته ی گذشته ذهن مرا ‏مشغول کرده.این است که “روحانیون مبارز” ما را چه می شود که در برابر این احکام سکوت کرده، به تکرار مداوم ‏آن تن داده اند و خلاصه چرا چون گذشته کاسه ی صبرشان به این آسانی ها لبریز نمی شود؟‏

‏. سوالی و ذغدغه ای که چهارشنبه شب در محفل خودمانی روزنامه نگاران با آیت الله سید محمد موسوی خوئینی ها، ‏پدر معنوی “مجمع روحانیون مبارز” و بسیاری از محافل سیاسی- مذهبی اصلاح طلبان، به نوعی مطرح شد. متاسفانه ‏دریافتم که در شرایط بسته بودن دایره ی اطلاع رسانی افکار عمومی و غلبه ی وسیع.و همه جانبه ی فضای “سانسور ‏و خودسانسوری”، خبر چنین بازداشت ها، زندان های انفرادی و صدور احکام ناعادلانه حتی در محافل تخصصی و ‏صنفی هم گردش چندانی نمی یابد. ‏

‏.سوالی که می توان آن را در برابر شخصیت های حقوقی و نهادهای حوزی- سیاسی چون “مجمع محققین و مدرسین ‏حوزه علمیه قم” نیز نهاد، یا از شخصیت های حقیقی چون عبدالله نوری، غلامحسین کرباسچی، محسن کدیور، حسن ‏یوسفی اشکوری و… پرسید که چوب دادگاه ویژه روحانیت و روسا و قضات شهره ی آفاق آن چون محسنی اژه ای، ‏سلیمی و… روزی به تن شان خورده و اکنون به نوعی خانه نشین شان کرده یا آواره ی دیار غربت شان ساخته است.‏

‏.سوالی که می توان حتی آن را با شخصیت های حقوقی و حقیقی سیاسی مطرح کرد یا از کنشگران اجتماعی و فعالان ‏حقوق بشرکه ید طولایی در صدور بیانیه های حزبی یا جمع آوری و انتشار بیانیه های اعتراض آمیز دارند، پرسید.‏

‏.سوالی که می توان در برابر نامزدهای بالقوه و بالفعل انتخابات ریاست جمهوری خرداد 88 که در میانشان چهره های ‏شاخص روحانی به وفور یافت می شود نهاد، تا از هم اکنون که مستقیم و غیرمستقیم به تبلیغات انتخاباتی مشغولند، این ‏نکات را نیز برای مردم روشن کنند که دیدگاه هایشان در مورد مباحثی چون حقوق بشر، جایگاه قانونی یا غیرقانونی ‏دادگاه ویژه روحانیت و این نوع احکام که با اصول متعدد قانون اساسی در تضاد است، چیست. یا اصولا شرح دهند که ‏نه تنها در مورد احکام ناعادلانه ی مجتبی لطفی و هادی قابل که در حبس و بندند چگونه می اندیشند، بلکه بین کنند در ‏خصوص ظلم وستمی که در این سال ها بر آیت الله العظمی منتظری، خانواده، دوستان و طرفداران ایشان رفته است ‏چه نظری دارند و از جمله چرا باید هنوز که هنوز است حقوق حقه ی این رهبر تقلید، از جمله ملک و اموال شخصی ‏وی- حتی اگر حسینیه ای باشد در خدمت مسلمانان و شیعیان- معطل مانده، قفل و زنجیر شده و بی استفاده بماند؟‏

‏.حکم صادره علیه مجتبی لطفی می تواند مصداق حکمی باشد علیه تمام کسانی که چون او در پیروزی انقلاب اسلامی ‏ایفای نقش کرده، در برابر نیروهای تا دندان مسلح رژیم صدام در جبهه.های جنگ حضوری فعال و ایثارگرانه داشته ‏و تا حد جانبازی و شهادت جان فشانی کرده.و زیر فشارهای گوناگون سال های اخیر راه هجرت و جلای وطن ‏برنگزیده اند.‏

‏.لطفی نیز چون روحانیون گذشته در این کسوت یا بیرون از آن، مسلما شب های زندان و روزهای تبعید را با آرامش ‏دل و صفای باطن خواهد گذراند و بالاخره روزی یا شبی باز در کنار زن و پسران خود آرامش خواهد گرفت تا چون ‏پیشینیان مصداق دیگری از این ضرب المثل حکمیانه باشد که “زمستان می گذرد، اما روسیاهی برای زغال باقی می ‏ماند”، یا آن کلام حق که “ملک و ملک با کفر باقی می ماند، اما با ظلم و جور هرگز”!‏

باور نمی کنید، امتحان کنید؛ حتی اگر جامه ی رسول خدا (ص) به تن کرده اید و بر مسند خلافت شیعیان نشسته و ‏ادعای حکومت بر اساس قرآن و شیوه ی امام علی (ع) دارید.‏