مجیدی از روز نخست فیلمسازی منسوب به حکومت به شمار آمده، اما در گذر سال ها قواعد بازی را آموخته است. اینکه هنگام ساختن فیلم از دولت پول بگیرد و هنگام نمایش آن برای برائت از عنوان حکومتی بودن سخن به دشنام بگشاید و به جناح رقیب برود. راه یابی او و آواز گنجشک هایش به مراسم اسکار آتی نیزبه نوعی امتداد همان سیاسی کاری ها است، با این همه آواز گنجشک ها از نظر سینمایی فیلم بدی نیست….
آواز گنجشک ها
تهیه کننده و کارگردان: مجید مجیدی. نویسنده فیلمنامه: مجید مجیدی، مهران کاشانی. موسیقی: حسین علیزاده. مدیر فیلمبرداری: تورج منصوری. تدوین: حسن حسندوست. بازیگران: رضا ناجی، مریم کاظمی.
کریم کارگر یک مزرعه پرورش شتر مرغ، روزی بر اثر سهل انگاری موجب فرار یکی از شترمرغ ها شده و اخراج می شود. این حادثه مصادف می شود با گم شدن سمعک دختر ناشنوای کریم که به زمان امتحاناتش نیز نزدیک شده است. کریم به شهر می آید و با موتوری که دارد مشغول به کار می شود. آدم های متفاوتی پشت موتور او می نشینند که هر یک دنیایی دارند.
حکایت گم شدن شتر مرغ
بی توجهی منتقدین به فیلم بید مجنون ساخته قبلی مجید مجیدی سبب شد این فیلمساز از سینما دور باشد. بید مجنون نه در داخل که در خارج از کشور نیز با اقبالی مواجه نشد. مجیدی پس از این فیلم بود که تصمیم گرفت به دنیای سابق خود بازگردد و قالبی را که پیش تر آزموده بود از سر نو تجربه کند. البته این بار با شمایلی تازه تر که باب میل علاقمندان به سینما هم باشد.
او در فیلم آواز گنجشک ها فضای مزورانه شهر نشینی را مورد هجمه قرار داده و این روز ها در مصاحبه های مختلفی هم که با او در نشریات به چاپ می رسد در تکمیل فیلمش دائم مسئولین نظام را نشانه می رود و این آشفتگی را در آنان می جوید.
مجیدی از بسیاری پیش فیلمسازی منسوب به دولت و حکومت به شمارمی آمده است. درست از زمانی که فیلم بدوک را ساخت و با همان فیلم مورد توجه رهبر قرار گرفت تا امروز. اما مجیدی در یک بازی آگاهانه توانسته مدیران میانی را هم به اشتباه بی اندازد. او این روز ها تنها با نشریات اصلاح طلب گفت و گو می کند و در هر مصاحبه مسئولین را هم از تیغ تیز کلام خود آسوده نمی گذارد.
او سال هاست که این بازی را آموخته است. هنگام فیلم ساختن با طمانینه از دولت هر مقدار- شاید بسیار بیشتر از تولید چند فیلم سینمایی- پول می گیرد و بعد که فیلم به نمایش در می آید برای برائت از عنوان حکومتی بودن سخن به دشنام می گشاید و به جناح رقیب می رود. جالب که همواره هم از افرادی را که او را فیلمسازی سیاسی می دانند به سخره می گیرند. با تمامی این اوصاف بالا رفتن و حتی نرفتن او در مراسم اسکار سال آینده میلادی نیز می تواند نوعی نشانه سیاسی باشد که به جای خود قابل بحث است.
با این همه فیلم آواز گنجشک ها از منظر سینمایی فیلم بدی نیست. مجیدی یاد گرفته که برای ارتباط با مخاطب امروز باید از احساسات گرایی پرهیز کند و در این راه به نشانه پردازی هایی روی آورد که تماشاگر نه در مواجهه عینی بلکه با قدرت تاویل به درک آنها بپردازد.
در فیلم شخصیت کریم همنشینی معنایی با شتر مرغ پیدا می کند. نوعی استحاله درونی. اما معلوم نیست که او مرغ است یا شتر شخصیتی چند پاره که هر اتفاقی می تواند او را باخود همراه کند.
شاید از همین روست که وقتی شتر مرغ گم می شود کریم هم خود را گم می کند و تا انتهای فیلم که شتر مرغ باز می گردد کریم نیز خسته از سفری ادیسه وار در شهر به خویشتن می رسد. مجیدی در هر رهگذار پنجره ای را میان راه شخصیت اصلی داستانش قرار می دهد تا بتواند افق های درونی او را برای شخصیت اش روشن سازد.
کریم انسانی بدوی به شمار می آید که از دشتی وسیع وارد شهر می شود. اما شهر چندان امکان هضم او را درون خود ندارد. بنابراین شب ها او را به محلی پس می دهد که کریم از آنجا آمده است. شهرفطرت پاک کریم را می گیرد و همچون خنزر پنزرهایی که وی با خود از شهر به روستا می آورد خوی های غیر انسانی را به او می بخشاید.
عکس 3
جنس تصویر پردازی مجیدی هم در این دو محل کاملا مجزا از هم به نظر می رسد. در روستا ما با رنگ های تیز و نور های ملایم رو به رو هستیم. اما زمانی که به شهر می آییم نور تیز آفتاب دائم تماشاگر را همچون کریم در تنگنا قرار می دهد. گویا کریم از بهشت پا به جهنم می گذارد. مجیدی با چند نمای سر پایینی که به شکل هلی شات فیلمبرداری کرده است تنهایی و کوچکی کریم را در مقابل طبیعت اطرافش به نمایش می گذارد.
رضا ناجی هم که ایفاگر نقش کریم است با جنس رفتاری مردانه اما بدوی و توام با ترس از محیط تازه این حس را به تماشاگر منتقل می کند. او زمانی که به شهر می آید چونان بیگانه ای است که گویا در همهمه ماشین ها هیچ راه فراری ندارد.
در انتها نیز کریم زیر بار خرده گناهانی که از شهر با خود آورده کمر خم می کند و آسیبب می بیند. تا اینکه پسرش به عنوان نماد آینده با تفکر پرورش ماهی قنات راهی جدید را فراسوی آنها می گذارد و اینجاست که خبر می رسد شتر مرغ هم پیدا شده است.
از دیگر سو مجیدی در این فیلم با قرار دادن پلان های مختلف به فیلم های سابقش ادای دین می کند و با گذشت از بید مجنون خود را دوباره به آن فضا پیوند می دهد.