فیلم روز♦ سینمای ایران

نویسنده
کامبیز رحیمی

‏مجیدی از روز نخست فیلمسازی منسوب به حکومت به شمار آمده، اما در گذر سال ها قواعد بازی را آموخته است. ‏اینکه هنگام ساختن فیلم از دولت پول بگیرد و هنگام نمایش آن برای برائت از عنوان حکومتی بودن سخن به دشنام ‏بگشاید و به جناح رقیب برود. راه یابی او و آواز گنجشک هایش به مراسم اسکار آتی نیزبه نوعی امتداد همان سیاسی ‏کاری ها است، با این همه آواز گنجشک ها از نظر سینمایی فیلم بدی نیست….‏

gonjeshkah1.jpg

‎ ‎آواز گنجشک ها‎ ‎

تهیه کننده و کارگردان: مجید مجیدی. نویسنده فیلمنامه: مجید مجیدی، مهران کاشانی. موسیقی: حسین علیزاده. مدیر ‏فیلمبرداری: تورج منصوری. تدوین: حسن حسندوست. بازیگران: رضا ناجی، مریم کاظمی.‏

کریم کارگر یک مزرعه پرورش شتر مرغ، روزی بر اثر سهل انگاری موجب فرار یکی از شترمرغ ها شده و اخراج ‏می شود. این حادثه مصادف می شود با گم شدن سمعک دختر ناشنوای کریم که به زمان امتحاناتش نیز نزدیک شده ‏است. کریم به شهر می آید و با موتوری که دارد مشغول به کار می شود. آدم های متفاوتی پشت موتور او می نشینند که ‏هر یک دنیایی دارند.‏

‎ ‎حکایت گم شدن شتر مرغ‏‎ ‎

بی توجهی منتقدین به فیلم بید مجنون ساخته قبلی مجید مجیدی سبب شد این فیلمساز از سینما دور باشد. بید مجنون نه در ‏داخل که در خارج از کشور نیز با اقبالی مواجه نشد. مجیدی پس از این فیلم بود که تصمیم گرفت به دنیای سابق خود ‏بازگردد و قالبی را که پیش تر آزموده بود از سر نو تجربه کند. البته این بار با شمایلی تازه تر که باب میل علاقمندان به ‏سینما هم باشد.‏

او در فیلم آواز گنجشک ها فضای مزورانه شهر نشینی را مورد هجمه قرار داده و این روز ها در مصاحبه های مختلفی ‏هم که با او در نشریات به چاپ می رسد در تکمیل فیلمش دائم مسئولین نظام را نشانه می رود و این آشفتگی را در آنان ‏می جوید.‏

مجیدی از بسیاری پیش فیلمسازی منسوب به دولت و حکومت به شمارمی آمده است. درست از زمانی که فیلم بدوک را ‏ساخت و با همان فیلم مورد توجه رهبر قرار گرفت تا امروز. اما مجیدی در یک بازی آگاهانه توانسته مدیران میانی را ‏هم به اشتباه بی اندازد. او این روز ها تنها با نشریات اصلاح طلب گفت و گو می کند و در هر مصاحبه مسئولین را هم ‏از تیغ تیز کلام خود آسوده نمی گذارد.‏

او سال هاست که این بازی را آموخته است. هنگام فیلم ساختن با طمانینه از دولت هر مقدار- شاید بسیار بیشتر از تولید ‏چند فیلم سینمایی- پول می گیرد و بعد که فیلم به نمایش در می آید برای برائت از عنوان حکومتی بودن سخن به دشنام ‏می گشاید و به جناح رقیب می رود. جالب که همواره هم از افرادی را که او را فیلمسازی سیاسی می دانند به سخره می ‏گیرند. با تمامی این اوصاف بالا رفتن و حتی نرفتن او در مراسم اسکار سال آینده میلادی نیز می تواند نوعی نشانه ‏سیاسی باشد که به جای خود قابل بحث است.‏

gonjeshkah2.jpg

با این همه فیلم آواز گنجشک ها از منظر سینمایی فیلم بدی نیست. مجیدی یاد گرفته که برای ارتباط با مخاطب امروز ‏باید از احساسات گرایی پرهیز کند و در این راه به نشانه پردازی هایی روی آورد که تماشاگر نه در مواجهه عینی بلکه ‏با قدرت تاویل به درک آنها بپردازد.‏

در فیلم شخصیت کریم همنشینی معنایی با شتر مرغ پیدا می کند. نوعی استحاله درونی. اما معلوم نیست که او مرغ است ‏یا شتر شخصیتی چند پاره که هر اتفاقی می تواند او را باخود همراه کند. ‏

شاید از همین روست که وقتی شتر مرغ گم می شود کریم هم خود را گم می کند و تا انتهای فیلم که شتر مرغ باز می ‏گردد کریم نیز خسته از سفری ادیسه وار در شهر به خویشتن می رسد. مجیدی در هر رهگذار پنجره ای را میان راه ‏شخصیت اصلی داستانش قرار می دهد تا بتواند افق های درونی او را برای شخصیت اش روشن سازد.‏

کریم انسانی بدوی به شمار می آید که از دشتی وسیع وارد شهر می شود. اما شهر چندان امکان هضم او را درون خود ‏ندارد. بنابراین شب ها او را به محلی پس می دهد که کریم از آنجا آمده است. شهرفطرت پاک کریم را می گیرد و ‏همچون خنزر پنزرهایی که وی با خود از شهر به روستا می آورد خوی های غیر انسانی را به او می بخشاید.‏

عکس 3‏

جنس تصویر پردازی مجیدی هم در این دو محل کاملا مجزا از هم به نظر می رسد. در روستا ما با رنگ های تیز و ‏نور های ملایم رو به رو هستیم. اما زمانی که به شهر می آییم نور تیز آفتاب دائم تماشاگر را همچون کریم در تنگنا ‏قرار می دهد. گویا کریم از بهشت پا به جهنم می گذارد. مجیدی با چند نمای سر پایینی که به شکل هلی شات فیلمبرداری ‏کرده است تنهایی و کوچکی کریم را در مقابل طبیعت اطرافش به نمایش می گذارد.‏

رضا ناجی هم که ایفاگر نقش کریم است با جنس رفتاری مردانه اما بدوی و توام با ترس از محیط تازه این حس را به ‏تماشاگر منتقل می کند. او زمانی که به شهر می آید چونان بیگانه ای است که گویا در همهمه ماشین ها هیچ راه فراری ‏ندارد.‏

در انتها نیز کریم زیر بار خرده گناهانی که از شهر با خود آورده کمر خم می کند و آسیبب می بیند. تا اینکه پسرش به ‏عنوان نماد آینده با تفکر پرورش ماهی قنات راهی جدید را فراسوی آنها می گذارد و اینجاست که خبر می رسد شتر ‏مرغ هم پیدا شده است.‏

از دیگر سو مجیدی در این فیلم با قرار دادن پلان های مختلف به فیلم های سابقش ادای دین می کند و با گذشت از بید ‏مجنون خود را دوباره به آن فضا پیوند می دهد.‏