ازهمه جا

نویسنده

گزیده ی فیس بوک به انتخاب هنر روز

 

بازتاب جایزه ی اصغر فرهادی در شبکه های ارتباط جمعی

یک –  انقلاب سبز:

فرهادی جایزه رو توی دستاش گرفت و ما، تک تک ما، وزن اون رو توی دستامون احساس کردیم. فرهادی به شادی خندید و ما، من و تو، اشک شوق گوشه ی چشمامون حلقه زد و فریاد شادی مون آسمون رو به شعف آورد. فرهادی از ما یاد کرد، از ایرانیانی که عاشق صلح اند و هیچ جنگی رو و هیچ تلخی و ستمی رو بر خودشون و دیگران روا نمی دونن. اصغر فرهادی جایزه ی عزیزش رو به ما که هم پای اون خندیدیم و گریه کردیم و شاد شدیم و نگران شدیم و دعا کردیم تقدیم کرد، به من و تویی که افتخار می کنیم به ایرانی بودن مون و ایرانی ماندن مون. این لحظه ها بر همه ی ما مبارک باشه، ما که بعد از روزها و روزها شنیدن خبرهای بد چشم مون به در خشک شده بود و گوشمون به هر صدایی تیز میشد تا شاید شادی رو باز تجربه کنیم. این لحظه های خوش مبارک باشه بر تک تک ما که به شوق این افتخار دور هم جمع شدیم و شادی کردیم و اشک ریختیم و سرمون رو بالا گرفتیم و گفتیم که اصغر فرهادیِ ایرانی رو دوست داریم که این جدایی را دوست داریم حتی اگر جدایی باشه. زنده باد ایران، زنده باد ایرانی….

دو – میلاد فتاحی

آقای فرهادی عزیز ما مردم دوست داشتنی و صلح طلب ایران به افتخار تو،استاد سینمای ایران و قهرمانی که عکس رهبر را بالا نمی گیرد تا فردا وزیر شود،وکیل شود…سکه بیشتر بگیرد ؛از سایپا ماشین بگیرد ؛سرمربی تیمهای مختلف شود و… کلاه از سر مبریداریم و عاشقانه از ته دل میگوییم :

دوستت داریم،افتخاراتت بی پایان.

سه - هیلا صدیقی :

برای اینکه تمام قد کنار بزرگان سینمای جهان ایستاد و مهم ترین جایزه جهانی را به سرزمینش ارمغان آورد… برای مرهمی که به غرورهای زخمی ما زد و میان تحریم و تلخی این روزگار سر به افتخار بلند کرد و صدای صلح طلب مردمش را فریاد شد و میان این زمستان سرد دلهایمان را گرم کرد، زنده باد اصغر فرهادی

چهار – مهتاب معلم :

چرا من اصغر فرهادی را دوست دارم؟!

اصغر فرهادی درباره فیلم “جدایی نادر از سیمین ” می گوید: “ این فیلم درباره بحران انسان امروز و اخلاقیات است.ما کارهایی را که امروز می‌کنیم، با معیارهای گذشته مقایسه می‌کنیم. آن معیارهای اخلاقی را دیگر نمی‌توان مستقیما به کار گرفت، و به همین دلیل معیاری وجود ندارد که بتوان در کارهای خود به آن رجوع کرد.انسان مدرن در زندگی مدرن درگیری‌ها و تناقضات زیادی دارد، بنابراین به نظرم آدم‌ها در پی تعریف‌های تازه‌ای از اخلاقیات‌اند.” گمانم برای نسل من، که همچنان بین سنت و مدرنیته دست و پا می زند تا اخلاقیات را تعریف کند، برای نسلی پر از مهاجرت، طلاق، دادگاه،دروغ و عذاب وجدان اصغر فرهادی یک آینه بی لک است. در میانه همه این روزهای شلوغ سرزمینم، بیش از همیشه شادم از اینکه آدمهایی مثل فرهادی هستند که می بینند و فکر میکنند… بودنشان همه تعریف “امید” است..

پنج – سعیده سهرابی :

 در شرایطی که وزارت ارشاد،حرف انحلال خانه سینما را به میان کشید، و گفت این اسکارها افتخاری برای ما ندارد، و رجانیوز هم،با تندی و بغض درباره جدایی نادر از سیمین مقاله نوشت، جهت گیری خبرگزاری فارس شنیدنی است، این خبرگزاری که ازیک طرف، وزارت ارشاد را ترغیب به فشار بیشتر بر اصغر فرهادی ها، تذکر و برخورد و حتی آموزش آداب و معاشرت در سطح بین المللی میکند و از طرفی، دریافت جوایز متعدد را نوعی افتخار میداند! به قولی حکایت همان،با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن است، و این همان سیاست دو گانه یست،که سالهاست هنرمندان ایران با آن دست و پنجه نرم میکنند، چون اینان تازه فهمیده اند،که سینما خارج از بعد هنری اش،این روزها،صنعت سینما خوانده می شود، و این یعنی، نمی توانند ببینند، پول و اعتباری در میان باشد و آنان نباشند!!

شش –وحید علی زاده رزازی:

وَ سینما، رویاهایمان را باز پس خواهد گرفت. پس رویاهایمان را باز پس خواهیم گرفت. رویاهایت را… رویاهایم را…


هفت – احمد پورنجاتی :

خانه ی سینما را خراب می کنید؟!

همچون خانه ی روزنامه نگاران، همچون ده ها خانه ی دیگر- که به خیال خام تخته کرده اید - بر تارک غرور و تمنای فردای بی وجودتان -دوباره اش می سازیم.

درود و سپاس، اصغر فرهادی و همکاران خوش دست در : “ جدایی نادر از سیمین”!

هشت– بهرام گل زاده:

بیراه نرفته است اگر یک ملتی در برابر افتخار آفرینی های اصغر فرهادی و دیگر فرزندانش، به دلیل گلدن گلوپی کردن سینمای ایران، کلاه از سر بردارند!!!

او برای سینمای ایران و در واقع ملت بزرگ ایران افتخار می آفریند و در عوض؛ خانه ی هنری اش را بر سر او و سینماگران، ویران می کنند!!

جدائی نادر از سیمین، راه هر گونه تلاش مذبوحانه را برای جدائی سینما از ایران بست!

امیدوارم فرهادی عزیز، بزودی دست به کار ساخت فیلمی شود که در آن فیلم، به عواقب زیانبار جدائی سینما از مردم، بپردازد!

تا سیه روی شود هر که در او غش باشد…

نه – کارتن با طعم لیمو

حسین صافی: