قتل محسن خشخاشی دبیر بروجردی به دست یک دانش آموز ۱۵ ساله مباحث چالش برانگیزی در باره خشونت در مدرسه، در جمع های مجازی و واقعی معلمان برانگیخت. هر چند رابطه بین تنبیه بدنی دانش آموزان و تعرض دانش آموزان به اولیای مدرسه و معلمان، مورد توافق همه نیست، اما تداوم خشونت در مدارس نشان می دهد که خشونت در مدرسه دو سر دارد. در یک ماه گذشته، حداقل دو مورد تنبیه بدنی دانش آموزان در مدرسه، منجر به جرح و اعزام دانش آموزان به بیمارستان شده است. در هر دو مورد دانش آموزان پسر و ۱۵ ساله بوده اند. در دبیرستانی واقع در منطقه ۹ تهران، دانش آموزی سر کلاس با بغل دستی اش حرف می زند. به گزارش ایسنا دبیر ادبیات با لگد دانش آموز را به بیرون از کلاس پرت می کند. دانش آموز به بیمارستان اعزام می شود و نهایتا با عذرخواهی و پرداخت هزینه بیمارستان از سوی دبیر، اولیا رضایت می دهند. در مورد دوم مدیر- معلم یک مدرسه در گناوه بوشهر، همه دانش آموزان یک کلاس را که درس بلد نبوده اند به حیاط می برد و با لوله پلیکا تنبیه می کند که منجر به آسیب شدید یک دانش آموز و اعزام او به بیمارستان می شود.
اغلب معلمان خشونت ورزی از سوی دانش آموزان را بی ارتباط با تنبیه بدنی معلمان و نتیجه عواملی مانند تربیت خانوادگی دانش آموزان و رواج فرزندسالاری، تاثیر سریالهای تلویزیون ملی و ماهواره ها، تاثیر گروه همسالان، عدم جاذبه برنامه درسی، تراکم دانش آموز در کلاس درس، ضعف مقررات انضباطی، مشکلات معیشت و کار معلمان، ضعف سیستم مشاوره ای در مدارس دانسته و به طور کلی، جامعه و سیستم را مقصر می دانند. برخی از معلمان دوره متوسطه گلایه می کنند که در کلاس و مدرسه امنیت جانی ندارند و دست معلم برای برخورد با بی انضباطی بچه ها کاملا بسته است. اغلب معلمان معتقدند که رسانه ها درباره تنبیه بدنی دانش آموزان توسط معلمان اغراق می کنند، اما نسبت به تعرض دانش آموزان به معلمان و حتی قتل معلم در کلاس واکنش نشان نمی دهند. توضیح این نکته ضروری است که این مقاله، مستند به آمار رسمی و یا تحقیقی علمی و جامع در خصوص موضوع خشونت در مدارس نیست و متکی به مشاهدات، اطلاعات و بررسی های محدود نویسنده بوده و قابل تعمیم به کل جامعه معلمان کشور نیست.
معلمان نظر واحدی درباره تعریف بی انضباطی و تخلف ندارند. در حالی که عده ای، اعمالی مانند خندیدن، حاضر جوابی، پرسش بیجا، صحبت کردن با بغل دستی، جنبیدن (وول خوردن )، درس بلد نبودن، تکلیف ننوشتن، ظاهر نامناسب، خوشمزگی و لوس بازی را تخلف انضباطی می دانند، عده دیگری این گونه رفتارها را متناسب با طبیعیت کودکان قلمداد می کنند و تخلف نمی دانند. آیین نامه اجرایی مدارس هم این افعال را تخلف نمی داند. در شهرهای بزرگ نوعی شکاف فرهنگی بین خانه و مدرسه وجود دارد. نحوه برخورد با مسایل تربیتی در مدرسه حداقل به اندازه ۳۰ سال از رفتار روز بخشی از خانواده های شهری عقب تر است. هر چند برخی از تحلیل های معلمان در مورد تنبیه بدنی با آموزه های علوم تربیتی و روانشناسی و قوانین و مقررات سازگار نیست، با این حال بدون توجه به ذهنیت معلمان و قانع کردن آنها، خشونت در مدارس متوقف نمی شود، زیرا معلمان یکی از مهم ترین عناصر مدرسه و یک سر چرخه خشونت در مدرسه اند. در اینجا نظرات تعدادی از معلمان و در پایان جمع بندی این نظرات را می خوانیم.
یک دبیر مرد دبیرستان، کسانی را که از ممنوعیت تنبیه بدنی در مدارس حرف می زنند، افراد “خوش خیالی” می داندکه نظراتشان “ریاکارانه” است و حتی یک روز هم سر کلاس درس نرفته اند. او می گوید : “ کسانی که از اصول تعلیم و تربیت و کنوانسیون های بین المللی آموزشی سخن می گویند باید بدانند یا شنیده باشند که سطح تراکم دانش آموزان یک کلاس در اروپا و امریکا چقدر است؟ چطور یک معلم میتواند به سی – چهل نفر در کلاس و به حدود ۴۰۰ دانش آموز در هفته درس بدهد، ارزشیابی کنه، ورقه تصحیح کنه و بازم وقت داشته باشه و ۴ تا از این دانش آموزان را هم هدایت کند.”
او معتقد است که دانش آموزان متخلف به تشخیص معلمان باید از مدرسه اخراج شوند و در مراکز خاصی تحت بازپروری ققرار گیرند. او توضیح می دهد: “دندان پوسیده را می کنند و دور می اندازند تا به لثه و بقیه دندانها آسیب نرسد.”
دبیر مرد دیگری می گوید: “من مخالف تنبیه بدنی هستم، اما باید هزینه معنوی تخلف و بی ادبی رابرای دانش آموز، بالاببریم و برای این کار وجود یک دستگاه یا رابط قضایی اجتناب ناپذیراست. هردانش آموزی باید دارای یک پرونده رفتاری ازبدو ورود به اولین مقطع تحصیلی تا آخر باشد ودرتمام مراحل بعدی بهای تعیین کننده ای به این سوابق رفتاری (ازطرف تمام نهادها ودستگاههای رسمی )داده شود.به طوری که میزان تاثیر این سابقه رفتاری برای ورود به دانشگاه، استخدام، دریافت گواهینامه رانندگی، اخذ جوازکسب است و… تعیین کننده وبرای تشکیل هر پرونده ای مانند فتوکپی کارت ملی موردنیازباشد.”
این دبیر در ادامه می گوید: “مسایل تربیتی مدرسه متولی جدایی دارد و وظیفه معلم ریاضی تدریس ریاضی است و وقت و حوصله کار تربیتی در کلاس ندارد. من دانش اموز بی نظم را از کلاس اخراج می کنم.”
یک معلم دیگر با اشاره به “فیلم های مشکوکی” که از خشونت معلمان، در فضای مجازی منتشر و دست به دست می شود می گوید: “این فیلم ها فتوشاپ است. چرا کسی نمیاد فیلمی که از لحظه جان دادن مرحوم خشخاشی توی یوتیوب بگذارد؟ یا اون فیلمی که تو راهیان نور…یک روحانی به دانش آموز… را توی اینترنت می گذارند؟ اینها توطئه برای خراب کردن معلم است. یک لحظه سر کلاسی بنشین تا بدانی که یک معلم چقدر صبور است و جوانان امروزی چقدر غیر نرمال هستند. مطمئن باش معلمی که تنبیه می کند دلسوز است، معلم می تواند در مقابل کج رفتاری نوجوانان بخندد و بگوید به من چه! گاهی معلم از کوره در می رود و تلنگری می زند. هر رفتاری دلایلی داره که باید ریشه یابی بشه! شما حرکت زیدان در بازی مقابل ایتالیا را چگونه قضاوت کردی؟ چطور زیدان نتوانست خودش را کنترل کند ولی این معلم باید خودش را کنترل کند؟”
معلم دیگری می گوید: “ما معلمیم نه نظامی، مگه میشود همه معلمان عاری از خطا و اشتباه باشند. معدودی از جامعه یک میلیونی معلمان، مرتکب خشونت و تنبیه بدنی می شوند که شدیدا محکوم است. صاحبان این افکار درصورت اصرار بر فکر غلط خود تنبیه و اخراج شوند. تنبیه بدنی تحت هر شکل و عنوان و روش محکوم است. آزار بدنی وروحی و روانی محکوم است. ما به عنوان معلم باید رفتار خشونت آمیز تعدادی از همکاران را بدون قید و شرط و ربط دادن به مشکلات معلمان و حقوق و مزایا و تراکم کلاس و… محکوم کنیم. ربط دادن مشکلات معیشتی و کاری به تنبیه بدنی توهین به معلم و معنایش این است که معلم تلافی ناکامی های خود را سر دانش آموز مظلوم خالی می کند. بچه ها نقشی در مشکلات ما ندارند. اگر اعتراضی داریم باید به بالا دستی ها باشد. “
این معلم دامن زدن به تقابل بین دانش آموز و معلم را خطرناک می داند و می گوید: “معلم نباید خود را تا سطح دانش آموز تنزل دهد.” او معلمانی مانند حس امیدزاده و کاظم صفرزاده که برای نجات جان دانش آموزان جان خود را فدا کردند، الگوی جامعه معلمی می داند.
نظرات معلمان در خصوص خشونت در مدرسه تقریبا در سه الگوی نظری می گنجد: ۱- دفاع از تنبیه بدنی و انواع دیگر خشونت، برای ایجاد نظم و اصلاح رفتار دانش آموز به عنوان یک ابزار تربیتی ضروری. ۲- دفاع مشروط از تنبیه بدنی به عنوان رفتاری از روی ناچاری که نتیجه شرایط تحمیل شده بر معلم و اجتناب ناپذیر است. ۳- محکوم کردن تنبیه بدنی و خشونت در هر شکل و اندازه به عنوان رفتار ضد تربیتی که در هیچ شرایطی قابل توجیه نیست… آماری از میزان شیوع تنبیه بدنی و خشونت در مدارس در دست نیست و تنها می توانم بر اساس مشاهدات بگویم که احتمالا الگوی ۱ و ۳ در میان معلمان طرفداران کمتری دارد. یک نکته مهم این است که بسیاری از افرادی که از لحاظ نظری طرفدار الگوی ۲ هستند، شخصا دست به تنبیه بدنی دانش آموز نمی زنند و معمولا از دیگاه صنفی یا در مقام احتجاج این نظر را مطرح می کنند. نکته دیگر این است که به دلیل افزایش سطح آگاهی خانواده ها، هزینه تنبیه بدنی برای معلمان بالا رفته و حداقل در شهرها کمتر خانواده ای در مقابل تنبیه بدنی در مدارس ساکت می ماند.
اظهار نظر قطعی نیاز به نظرسنجی علمی از معلمان به تفکیک دوره های تحصیلی، مدارس دخترانه و پسرانه، شهری و روستایی، مناطق گوناگون با ترکیب طبقاتی و فرهنگی متفاوت، سن و تحصیلات معلمان، نحوه استخدام و فاکتورهای دیگر دارد. بر اساس مشاهدات نگارنده میزان تنبیه بدنی و خشونت در مدارس پسرانه بسیار بیشتر از مدارس دخترانه است و تنبیه بدنی و خشونت در میان معلمان زن طرفداران کمتری دارد. سطح خشونت در مناطق پرجمعیت حاشیه شهرها بالاتر است. معلمان جوانتر اعتقاد کمتری به تنبیه بدنی دارند. در مدارس ابتدایی و راهنمای خشونت از جانب معلمان و مدیران و معاونان، بیشتر در اشکال فیزیکی اعمال می شود، اما در دبیرستان خشونت کلامی تیشتر است و خشونت فیزیکی ممکن است با واکنش متقابل دانش آموز مواجه شود. در مواردی هم، دانش آموز مستقیما دست به خشونت علیه معلم می زند.
در بحث های واقعی یا مجازی در باره تنبیه بدنی و خشونت در مدارس، اغلب معلمان نظرات خود را مستند به آموزه های علوم تربیتی و روانشناسی و نظرات صاحب نظران داخلی و خارجی این علوم نمی کنند و صرفا بر اساس تجارب و سلیقه شخصی خود نظر می دهند. اغلب دبیران دبیرستان، آموزش حرفه ای (تربیت معلم) برای کار معلمی که در درجه اول یک کارتربیتی است ندیده اند و دوره های آموزش ضمن خدمت هم بیشتر به تقویت معلومات مذهبی معلمان بدون ارتباط با مسایل تربیتی، کمک می کند. نکته مهم این که گفتمات آموزشی و تربیتی هم درسطح مدرسه (به دلایل معیشتی) و درسطح مدیریت کلان وزارتخانه (به دلایل سیاسی) به حاشیه رانده شده است. در سطح مدرسه گفتمان اصلی، معیشت محور و گفت وگوها پیرامون افزایش حقوق و گرانی و تورم و مسایلی شبیه اینها است. در سطح وزارتخانه هم تامین منابع مالی برای جبران کسری بودجه و واگذاری مدارس به بخش خصوصی و بحث افزایش حقوق برای آرام نگهداشتن مدارس، مهم ترین دغدغه مدیران است.