حکم غیر منتظره صادر شده برای بهاره هدایت و میلاد اسدی شوکی بر پیکره جنبش دانشجویی وارد ساخت. تا کنون پس از انقلاب فرهنگی سابقه نداشته است رهبران دانشجویی به چنین احکام زندان طولانی مدت محکوم شوند.
تا پیش از این حکومت در برخورد با نمایندگان دانشجویان و کسانی که منتخب جامعه دانشجویی کشور بودند، تا حدودی جانب پروا را نگاه می داشت. حتی المقدورمی کوشید تا برخورد ها به بازداشت های کوتاه مدت امنیتی محدود گردد. فقط در مواردی خاص حاکمیت مجبور شد فعالان دانشجویی راکه از پشتیبانی قاطبه دانشجویان برخوردار بودند ، به احکام زندان چند ساله محکوم نماید که سنگین ترینش 6 سال حبس تعزیری بود. اما در موج اخیر بازداشت ها این احکام به 9. 5 سال حبس برای رهبران افزایش پیدا کرده است. فعالان دانشجویی نیز چون ضیا نبوی، مجید دری قریب به پانزده سال حبس دریافت کرده اند و در یک مورد نیز محمد امین ولیان به اعدام محکوم شد که در تجدید نظر این حکم ننگین شکسته شد. البته صدور احکام اعدام و حبس های بیش از ده سال برای فعالان عادی دانشجویی، بخصوص در پرونده کوی دانشگاه تهران سابقه داشت، اما افزایش چشمگیر کمی و کیفی احکام تنبیهی بر علیه فعالان دانشجویی نشان از دور جدید فشار و اختناق در فضاهای دانشجویی دارد.
اوج گیری جنبش کلان اجتماعی و به لرزه افتادن اندام حاکمیت در پس خیزش سبز اعتراضات عمومی باعث شده است تا آستانه تحمل حاکمیت دردانشگاه ها پایین بیاید و با بالا بردن هزینه کنش های انتقادی، جنبش دانشجویی را مهار کند. ایجاد فضای سنگین امنیتی در تهران و دیگر شهر های بزرگ سبب شده است تا اعتراضات خیابانی فروکش کند. در چنین شرایطی موقعیت جنبش دانشجویی، عمق استراتژیک و اهمیت مضاعفی پیدا کرده است که می تواند بستر تداوم اعتراضات را فراهم کند و کوره مبارزات را گرم نگاه دارد.
افزایش عمق و سطح شکاف بین گفتمان، سبک زندگی و مطالبات جامعه دانشجویی با گفتمان رسمی و انتظارات ایدئولوژیک حکومت، دیگر حوزه حساسیت و منازعه را تشکیل می دهد. پادگانی کردن دانشگاه، زندانی کردن فعالان دانشجویی منتقد و اخراج آنها از تحصیل، حربه های اصلی سیستم امنیتی و اصول گرایان افراطی برای حفظ موازنه قوا در دانشگاه ها است که علی رغم صرف هزینه های گزاف و انحصاری کردن استفاده از امکانات رسمی توسط تشکل های دانشجویی حکومتی نتوانسته است در میدان رقابت های سیاسی و دانشجویی ناکامی هایش را متوقف کند.
اینک صدور احکام ظالمانه برای بهاره هدایت و میلاد اسدی به شکلی نمادین دوره جدیدی از سرکوب دولتی در دانشگاه ها را بازتاب می دهد که در تلاش است تا این پیام را بدهد که دیگر دوره فعالیت های آزادی خواهانه حول پروژه مبارزات مسالمت آمیز و حق طلبانه وفعالیت های رسمی منتقدانه بسر آمده است. هر دانشجویی که بخواهد در این راه گام بگذارد نه تنها باید قید تحصیل را بزند بلکه باید پی زندان ها طولانی و سپری شدن دوران جوانی اش در پشت دیوار های بلند زندان را نیز به تنش بمالد.
احکام زندان صادر شده اخیر بر علیه فعالان دانشجویی در اصل علیه کلیت جنبش دانشجویی است و هدف آن انتقام گبری از پویش آزادی خواهانه دانشجویان و ایفای رسالت روشنگری دانشگاه است. مطالبه آزادی های اکادمیک و استقلال دانشگاه خوار چشم کسانی است که به اگاهی دانشجو و رویکرد انتقادی آن به چشم تهدید می نگرند. ساختار سلطه دانشگاه حقیقت طلب را نمی پسندد و دانشگاه مطیع و فرمانبر را طلب می کند که توجیه گر ساختار سلطه باشند.
بهاره و میلاد طلایه داران نسل کنونی جنبش دانشجویی هستند که با الهام از مبارزات مستمر نسل های پیش آرامش استبداد را بر هم زدند و نشان دادند که دانشگاه فرمانبر و تهی از نقادی، خواب آشفته ای بیش نیست و هرگز تعبیر نخواهد شد. آنها پرچم مقاومت را در دانشگاه ها برافراشتند که متکی به پشتوانه ای گران سنگ است و هفت دهه تاریخ پر افتخار کوشش های خستگی ناپذیر دانشجویان آرمان خواه در پشت سر آن قرار دارد. این مقاومت است که باعث شده رئیس دولت کودتا مخفیانه به دانشگاه ها بیاید و جسارت رودر رویی با دانشجویان و پاسخ به سئوالات آنها را نداشته باشد.
بی تردید در میان جنبش های اجتماعی و گروه های صنفی هیچ گروهی به مانند دانشجویان هزینه نپرداخته و در مبدان مبارزه با ارتجاع، خودکامگی و استعمار در صحنه حضور نداشته است.
اما بهاره و میلاد که نماد های کنونی جنبش دانشجویی هستند، ویژگی هایی هم داشتند که باعث شد آتش خشم نیروهای تمامیت خواه شعله ور شود. هر دو عضو شورای مرکزی دوره ای از دفتر تحکیم وحدت بودند که بیشترین فشار ها را در طول تاریخ حیات مستقل این تشکل ریشه دار تحمل کرد. هر دوی آنها همراه با مهدی عربشاهی و عباس حکیم زاده و اعضا شورای عمومی جانانه مقاومت کردند و اینک تاوان شجاعت و پایمردی شان را پس می دهند.
بهاره هدایت پس از یک دوره ده ساله به عدم حضور دختران در شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت پایان داد. عملکرد موثر و حضور پر ثمر وی در دوران مسئولیتش چنان پر رنگ بود که ارزشمندی توازن ترکیب جنسیتی تحکیم را نمایان ساخت. وی نشان داد که چه میزان حضور دختران در رده های رهبری جنبش دانشجویی می تواند مفید و موثر باشد. توانایی های وی روشن ساخت که چه قدر ظرفیت و توانمندی دختران دانشجو بالا است و عبور آنها از مرزهای تاریخ مذکر و فائق شدن بر بی میلی نسبت به کنش های سیاسی می تواند چه پتانسیل ارزشمندی را برای تقویت جنبش دانشجویی به ارمغان بیاورد. شجاعت وی در کنار صداقت، پای بندی به اصول و دفاع همیشگی از آرمان های دانشجویی چنان مثال زدنی بود که عملا مهر بطلان بر انگاره کاذبی کشید که صفت مردانه را برای توصیف شجاعت و پاکبازی بکار می گیرد. او ثابت کرد که این ادعا تنها میراث فرهنگ منحط مردسالاری است و زنانگی هم می تواند همپای مردانگی بستری برای ظهور و تجلی رشادت و ایثار انسانی باشد. فضائل انسانی در فراسوی مرز های جنسیتی قرار دارد و راه پیشرفت، تکامل و حاکمیت حقیقت در عرصه جهانی نیازمند حضور فعال و برابر زنان و مردان است.
بهاره حلقه اتصال جنبش زنان و جنبش دانشجویی نیز بود. این تلاش مضاعف و مشارکت در دو حوزه کنش مدنی که علی رغم تمایز ها، مطالبات مشترک و شیوه مشابه فعالیت دارند و هر دو متکی به شبکه ای از روابط اجتماعی در جمعیت های مخاطب شان هستند، کینه توزی ساختار سلطه از وی را دو چندان کرد. مقاومت او و امتناعش از هر گونه مصالحه با عوامل دولت کودتا و اصحاب قدرت خودکامه سرمایه اجتماعی را پدید می آورد که دیر یا زود بنیان ستم و تک صدایی را فرو خواهد ریخت.
این سرمایه اجتماعی مرهون مبارزه، رشادت و مقاومت دوشادوش مردان و زنانی است که به ندای وجدان شان پاسخ گفته و نگذاشته اند دیو استبداد آنها را به ذلت و خفت بکشاند.
امروز جنبش دانشجویی سهمی در خور در رشد سرمایه اجتماعی ایران دارد. این سرمایه اجتماعی سوخت گذار مسالمت آمیز به دموکراسی را تامین می کند. خیل عظیم دانشجویانی که به ناحق از سوی کمیته های انضباطی تنبیه شده اند، دانشجویانی که از تحصیل محروم گشته اند و دانشجویان زندانی همه همه اعتباری را فراهم می آورند که کمک می کند تا نیروی لازم برای تغییر مثبت بوجود آید. درد ها و مرارت های دانشجویان زندانی و فعالان دانشجویی سابق و لاحق در بند چون بهاره هدایت، میلاد اسدی، ، کوهیار گودرزی، عماد بهاور، مجید توکلی، مهدیه گلرو، حشمت الله طبرزدی، محمد پور عبدالله، عبدالله مومنی، علی ملیحی، مجید دری، ضیا نبوی و خیل عظیم دانشجویان گمنام همراه با مبارات و تلاش های دیگر اقشار اجتماعی، مدافعان حقوق بشر و فعالان سیاسی آزادی خواه طلوع صبح رهایی را بشارت خواهد داد.