میکل آنژ مشرق زمین[1]
اغلب ایرانی ها مجسمه فردوسی در میدان گاه پایتخت ایران را دیده اند.چه از نزدیک و چه در تصاویر و عکس های منتشر شده…مجسمه ای که سال هاست به عنوان نماد فرهنگ و هنر ایرانیان در ستایش حکیم حکمت بر مرکز شهر گنجانده شده و زیبایی آن مدت هاست چشم نوازی عابران را برعهده دارد…شاید هرگز فرصتی برای خواندن شناسنامه آن برای همگان فراهم نیامده که خالق آن کیست و چه ماجرایی برآن در انقلاب ایران آمده است… دربخش یاد یاران هنرروز نگاهی داریم به بیوگرافی ابوالحسن صدیقی پدر مجسمه سازی ایران.
استاد ابوالحسن صدیقی از بزرگترین مجسمهسازان ایران در قرون اخیر و خالق زیباترین مجسمه تاریخ ایران “ مجسمهی نادرشاه افشار ” در باغ نادری مشهد و مجسمههایی ابن سینا در همدان، سعدی در شیراز، خیام در پارک لاله و فردوسی در میدان فردوسی تهران است.
مرحوم ابوالحسن صدیقی که از شاگردان کمالالملک است علاوه بر فعالیت در مجسمهسازی در زمینه نقاشی هم صاحب آثار ارزندهای است.صدیقی در اولین ماه های اردیبهشت 1273 در کوی عودلاجان پایتخت از خانواده ای اشرافی چشم به جهان گشود.خانواده وی با فعالیت هایش در عرصه هنر و نقاشی مخالفت داشتند اما او پس از پایان تحصیلاتش در دوران ابتدایی در مدرسه آلانس آثار نیمه حرفه ای خود را بدون استاد و آموزش آغاز نمود.نقاشی های صدیقی تا اندازه ای رشد کرد که چند سال بعد به همراه یکی از نزدیکان خود به نزد کمال الملک رفته و تحت نظارت وی نخستین جرقه های آکادمیک هنرهای تجسمی را فرا گرفت.
سال ها بعد و پس از اخذ مدرک دیپلم تمایلات صدیقی به مجسمه سازی باعث می شود که وی نخستین مجسمه از روی عکسی از مجسمهٔ ونوس میلو را بسازد.پس از مدتی ساخت نمونه های گچی از مجسمهٔ فردوسی، مجسمه های نیم تنه و تمام قد امیرکبیر، مجسمه ابوالقاسم، مجسمهٔ الیاس دوره گردو دلاک حمام، مجسمهٔ سیاه نیزن به تدریج کمال الملک متوجه استعدادهای نو شکفته وی در این هنر می شود و به صدیقی توصیه می کند برای فرا گرفتن علم مجسمه سازی ایران را ترک کند.به این ترتیب وی با هزینه هایی که احمد شاه به او سپرده بود راهی فرانسه شد تا مراحل تکمیلی هنرش را فراگیرد.صدیقی سرانجام در سال 1312 با کوله باری از تجربه و تشکیل خانواده به ایران بازگشت و بعد از تاسیس دانشگاه تهران تحت عنوان دانشکده هنرهای زیبا به کار خود ادامه دادو ریاست دپارتمان حجاری در این دانشکده به او سپرده شد. او سرانجام در سال ۱۳۴۰ از دانشگاه تهران بازنشسته شد. با سفر به ایتالیا موفق شد مجسمه های ماندگاری در ایتالیا بسازد. مجسمه نادر و همراهاش در آرامگاه نادرشاه مشهد و مجسمه فردوسی در میدان فردوسی تهران و مجسمه خیام پارک لاله تهران هم حاصل این سالها است.
اولین آسیب هاب مجسمه خیام در سال های انقلاب جمهوری اسلامی ایران بود که و به دلیل پرتاب سنگ به این مجمسه صورت و انگشتاناش شکست.پس از این مجسمه عده ای از شورشیان به مجسمه فردوسی یورش بردند و سر وی را از تن جدا کردند.اتفاقی که بعدها با تعمیرات و تغییرات بسیاری جبران شد.
در روزهای انقلاب اسلامی ایران ، صدیقی در کشورایتالیا مشغول ساختن مجسمهٔ امیرکبیر بود، ماکت گچی مجسمه تمام شده بود که مسئولین دولت حکومت جدید از پرداخت هزینه های بعدی سرباز زدند و مجسمهٔ برنزی که قرار بود ساخته شود هرگز ساخته نشد. این ماکت گچی حالا در ریخته گری در میلان ایتالیا قرار دارد. وی پس از چهار سال به ایران مراجعه کرد اما با استقبال سرد مدیران حکومتی مواجه شد و مدت ها خانه نشینی را تجربه کرد. در سال ۱۳۷۰ کمیسیون ملی یونسکو در ایران تصمیم گرفت از آثار صدیقی عکسبرداری کند و کتابی در این زمینه منتشر کند. کتاب در سال ۱۳۷۳ منتشر شد.صدیقی یک سال پس از انتشار این کتاب در ۲۰ آذر ۱۳۷۴ درگذشت.
[1] فریدون صدیقی هنرمند مجسمهساز در مراسم نکوداشت پدرش ابوالحسنخان صدیقی او را پدر مجسمهسازی نوین ایران معرفی کرد که در اروپا نیز میکل آنژ شرق لقب گرفته است.