دوره احمدی نژاد: عصر یخبندان جامعه مدنی

امید معماریان
امید معماریان

» گفت وگو با سهراب رزاقی

دکتر سهراب رزاقی استاد دانشگاه و یکی از تئوریسین های جامعه مدنی ایران در گفت وگوی تفصیلی با روز از مشکلات و محدودیت های جامعه مدنی ایرانی طی چهارسال گذشته و چشم اندازهای پیش رو سخن گفته است. به گفته این فعال اجتماعی، جامعه مدنی هراسی یکی از مختصات  مهم دولت نهم است. رزاقی، مدیرموسسه تعطیل شده “کنشگران داوطلب” می گوید:  ”دولت نهم برای بسط  سیاست محدودسازی و  سیاست جایگزینی در عرصه جامعه مدنی،  از یکسو سیاست تخریب و عقیم سازی شبکه های اجتماعی را اعمال نموده و از سوی دیگر به دنبال سیاست منفعل سازی و منزوی کردن فعالان مدنی بوده است.” او دوره اول محمود احمدی نژاد در قدرت را دوره عصربخبندان جامعه مدنی می نامد. این گفت وگو را می خوانید.

 

مهمترین چالش های جامعه مدنی در دولت نهم شامل چه مواردی است؟

مهمترین چالش جامعه مدنی در دولت نهم،  فقدان آزادی و حق تاسیس و فعالیت انجمن ها وسازمانهای جامعه مدنی است  به همین خاطر این دوره را می توان عصر یخبندان  جامعه مدنی در ایران  نامید. چالش دیگر، اتخاذ سیاست  محدودسازی و سیاست جایگزینی از سوی دولت نهم در عرصه جامعه مدنی است. در نتیجه اتخاذ این استراتژی، شاهد گسترده تر شده جامعه مدنی  زرد در برابر جامعه مدنی واقعی و مستقل ایرانی هستیم. موضوعی که باعث شده جامعه مدنی به حاشیه رانده شود.

مسلط شدن رویکرد پارانویایی نسبت به فعالیت داوطلبانه و مدنی از چالشهای دیگر است. هژمونیک شدن این رویکرد باعث شده به جامعه مدنی به مثابه اسب تروا نگریسته شود. محدودیت منابع یکی دیگر از چالشهایی است که باعث  از دست دادن توانایی” نه گفتن “ بسیاری از سازمانهای جامعه مدنی شده است. و دولت نهم با اعمال سیاست های انسدادی و انقباضی، دیگر فضایی برای فعالیت داوطلبانه و مدنی نگذاشته است.

 

ارزیابی شما از قوت جامعه مدنی ایران در حال حاضر و در مقایسه با سال ۸۴ چیست؟

علیرغم فشارها و ایجاد محدودیتها،  دولت نهم نتوانسته بطور کامل سیاست یکسان سازی و ساده سازی  در عرصه جامعه مدنی را اعمال کند و در نتیجه تعدادی از سازمانهای جامعه مدنی مستقل -هر چند ضعیف و نحیف-  به فعالیت های خود تداوم می بخشند. موضوع دیگر ایستادگی و مقاومت مدنی برخی از انجمنها و سازمانهای جامعه مدنی در برابرسیاست ها و رفتار مداخله جویانه دولت نهم  است. مانند انجمن صنفی روزنامه نگاران، کانون عالی انجمن های صنفی کارفرمایی و….

 بازنگری، ابداع روشها و ابتکارات جدید اجتماعی در عرصه جامعه مدنی یکی دیگر از نقاط قوت است. جامعه مدنی توانسته روشهای جدیدی  برای فعالیت خود در عرصه جامعه و ارتبا ط  با ذینفعان خلق کند. یکی دیگر نقاط قوت، ارتقای سطح مباحث  تئوریک،  باز اندیشی، باز بینی و باز نگری در طرح ها و برنامه ها از سوی فعالان مدنی است.

 

فشارهای وارد آمده از سوی دولت نهم چه تاثیری روی جامعه مدنی گذاشته است؟

فشارها و محدودیت های ایجاد شده ار سوی دولت نهم، فرصتی برای فعالان و اصحاب جامعه مدنی به وجود آورده تا ضمن بازخوانی طرح ها و برنامه های گذشته به بازاندیشی و بازنگری آنها نیز بپردازند و با درس گیری از نقاط ضعف و قوت آنها متناسب با شرایط کنونی طرح و برنامه جدیدی ارائه دهند. موضوع دیگر، ایجاد زمینه های همگرایی و همبستگی بین فعالان جامعه مدنی است.  در شرایط کنونی با سلطه  گفتارهای جامعه مدنی ستیز،  زمینه هایی برای همگرایی و همبستگی بین فعالان جامعه مدنی  بوجود آمده چرا که آنان احساس  می کنند برای جلوگیری از جوانمرگی جامعه مدنی باید اختلافات گذشته را کنار بگذارند و با یکدیگر همکاری کنند.

 

 رابطه دولت و جامعه مدنی طی چهار سال گذشته از چه ویژگی هایی برخوردار بوده است؟

جامعه مدنی هراسی و جامعه ستیزی یکی از مختصات  مهم دولت نهم است. دولت نهم برای بسط  سیاست محدودسازی و  سیاست جایگزینی در عرصه جامعه مدنی،  از یکسو سیاست تخریب و عقیم سازی شبکه های اجتماعی را اعمال کرد و از سوی دیگر بدنبال سیاست منفعل سازی و منزوی کردن فعالان مدنی بوده است  همچنین  دولت نهم، اقدام  به ترویج و هژمونیک نمودن فرهنگ  سکون و سکوت در عرصه جامعه مدنی نموده  و به کلبی مسلکی و بی اعتمادی در روابط ومناسبات اجتماعی دامن زده  و سیاست ذره ای شدن و اتمیزه شدن جامعه  را دنبال کرده است.

همچنین آنها تلاش می کنند تنها قدرت سیاسی در عرصه های اجتماعی و سیاسی نقش تعیین کنندگی داشته باشد و جامعه ایرانی  را برحسب ایدئولوژی و انگاره های فکری خودسیاسی کنند و از سیاسی شدن جامعه بر اساس گفتمان های دیگر جلوگیری می نمایند.

نکته دیگر آنکه دولت نهم تلاش کرده، فرهنگ  رابه ابزار سلطه سیاسی – مدنی تبدیل کند و از طریق دستکاری در هویت و ذهنیت  افراد و گروههای اجتماعی به یکسان سازی و ساده سازی  بپردازد  و صداهای مدنی معارض  با ایدئولژی مسلط را به حاشیه براند.

 

طی روزهای گذشته کاندیداهای ریاست جمهوری به خصوص آقای کروبی و آقای موسوی در برنامه های اعلام شده خود به صورت مستقیم و تلویحی از حمایت از جامعه مدنی سخن گفته اند . این اشارات چقدر در برگیرنده نیازهای فوری و دراز مدت سازمان های جامعه مدنی ایران است؟

علیرغم اینکه دو دهه از مطرح شدن گفتار جامعه مدنی در جامعه ایرانی می گذرد  اما متاسفانه هنوز در ک و فهم روشنی  از  گفتار جامعه مدنی، انقلاب آرام انجمنی که  در اقصی نقاط جهان در دو دهه ۸۰  و ۹۰ میلادی رخ داده،  تغییر پارادایم توسعه، و جایگاه جامعه مدنی در جغرافیای جدید قدرت،  در بین روشنفکران وفعالان  سیاسی و مدنی وجود ندارد. از این رو در گفتارها و برنامه ها ارائه شده در خوشبیانه ترین حالت به جامعه مدنی صرفا به عنوان یک ابزار تکنیکی نگریسته می شود  نه به مثابه یک نیروی اجتماعی و حامل توسعه. بنابراین علیرغم اینکه از حقوق شهروندی سخن گفته می شود اماهیج پروژه و برنامه ای برای قدرت یابی  شهروندان، انجمن ها و سازمانهای جامعه مدنی مشاهده نمی کنیم.

 

چه نوع سازمان های مردمی طی سالهای گذشته - در دولت نهم- توانسته اند به حیات خود ادامه بدهند؟  چه ویژگی هایی برای حیات سازمان های جامعه مدنی کفایت می کرده است؟

 در سالهای  اخیرسازمانهای جامعه مدنی که به فعالیتهای امدادی و  خیریه ای  مشغول بوده اند با مشکلات کمتری مواجه بوده اند. عمده مشکلات مربوط به سازمانهایی بوده که به امر تغییر اجتماعی،  ترویج و حمایتگری(Advocacy) و ظرفیت سازی سازمانهای جامعه مدنی  اقدام می نمودند. اما بطور کلی سازمانهایی که توانسته اند خود را با سیاست ها و برنامه های دولت نهم تطبیق دهند  به فعالیت خود ادامه می دهند.

 

شما مدیر سازمان غیر دولتی کنشگران داوطلب هستید که توسط دولت تعطیل شد و هنوز نتوانسته اید به کارخود برگردید . مهمترین موانع جلوگیری از فعالیت سازمان هایی از این دست که نقش حامی سازمان های جامعه مدنی را به عهده داشته اند چه بوده است؟

 در اینجا  می توان   به چند عامل برای جلوگیری  از سازمان های حامی سازمان های جامعه مدنی اشاره کرد : یکی از عوامل مهم  موضوع ظرفیت سازی سازمانهای جامعه مدنی است.  طی چهار سال گذشته، بدلیل جامعه مدنی هراسی موضوع ظرفیت سازی مغایر و مخالف برنامه ها و سیاست های  دولت  تلقی می شد.

یکی دیگر،  موضوع ترویج و حمایتگری در عرصه جامعه ایرانی است  که از سوی این مراکز پیگیری می شد  که این امر، با سیاست یکسان سازی  و به حاشیه راندن صداهای مدنی توسط دولت سازگار نبود. همچنین آگاه سازی و بالا بردن سطح دانش و مباحث نظری در بین فعالان وسازمانهای جامعه مدنی و مطرح شدن جامعه مدنی  بعنوان یکی از بازیگران جغرافیای قدرت از عوامل  دیگر بود. دولت  وجود بازیگر جدید در عرصه توسعه و جغرافیای جدید قدرت بر نمی تابید.  ترس از ایجاد کانون های  قدرت  اجتماعی در بین سازمانهای جامعه مدنی یکی دیگر  از این عوامل است.

 

چگونه می توان دولت را همراه جامعه مدنی کرد تا بتواند از کارکردهای آن برای بهبود وضعیت وحل مشکلات در حوزه های مختلف بهره جوید؟ آیا اساسا چنین پتانسیلی وجود دارد؟

یکی از  راههای  برون رفت از وضعیت کنونی، ایجاد ائتلاف و همگرایی در بین سازمانهای جامعه مدنی به منظور انباشت قدرت اجتماعی است و دیگری  بهرگیری از فضاهای مدنی موجود برای تداوم فعالیت ها -هر چند درمقیاس محدود- است. همچنین اتخاذ سیاست شفاف سازی، گفت وگو و اعتمادسازی از دیگر استراتژیها  است که می توان  آنها را برای  گذار از جامعه مدنی ضعیف به جامعه مدنی قوی  به کاربست.  در بین سازمانهای جامعه مدنی چنین پتانسیلی وجود دارد. اما متاسفانه دولت جز صدای خودش  هیچ صدایی را  نمی شنود

 

سازمان های جامعه مدنی ایران در مقایسه با سازمان های جامعه مدنی کشورهای همسایه چه وضعیتی دارند؟ آیا این وضعیت در طی چهارسال گذشته تغییر کرده است؟ با ادامه روند موجود چه آینده ای برای آنها پیش بینی می شود؟

 جامعه مدنی در چهارسال گذشته دچار پس افتادگی و  عقب ماندگی  شده است و در صورت تداوم این سیاستها جامعه مدنی ایرانی به یک جامعه مدنی کاغذی تبدیل خواهدشد. در حالیکه جامعه مدنی در  شبه قاره هند ( پاکستان، بنگلادش و هند) و ترکیه نسبتا قوی و نقش مهمی در توسعه وپایداری دمکراسی ایفاء می کند. جامعه مدنی در کشور های عراق و افغانستان  هنوز در دوران تاسیس است و از چندان قدرتی برخوردار نیستند.  هر چند  دلارهای زیادی در آن دو کشور هزینه می شود. در عین حال در کشورهای آسیای میانه،  قفقاز  و جمهوری تازه تاسیس،  دموکراسی شکننده ای شکل گرفته است و از جامعه مدنی نسبتا فعال و پویایی برخوردارند. اما   جامعه مدنی دراین جوامع برونزا است نه درونزا. در کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز  جامعه مدنی بسیار ضعیف و نحیف است. بطور کلی بدلیل دموکراسی هراسی و دولتهای رانتیر، جامعه مدنی در منطقه خاورمیانه بسیار ضعیف است. اما من به دلیل  تغییر ذهنیت در بین روشنفکران، پیدایی نیروهای دموکرات و جنبش های مدنی به آینده  خوشبین هستم  و امیدوارم که جامعه مدنی ایرانی  بتواند نقش خود را در توسعه و دموکراسی پایدار ایفاء کند. این امر در گرو داشتن استراتژی از سوی فعالان و سازمانهای جامعه مدنی است.

 

خواست های آنی و فوری سازمان های جامعه مدنی چیست؟

من فکر می کنم  تضمین آزادی حق تاسیس و فعالیت انجمن ها،  احترام و پایبندی به اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای حقوق مدنی – سیاسی و حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، عدم دخالت  دولت در امور داخلی سازمان ها، متوقف کردن سیاست جایگزینی  و سیاست محدود سازی در عرصه جامعه مدنی،  ایجاد فضاهای مدنی و توانا سازی محیط حقوقی – سیاسی،  به رسمیت شناختن جامعه مدنی  به عنوان یکی از بازیگران توسعه و….  از جمله  مهمترین خواسته ها و مطالبات سازمانهای جامعه مدنی  است

 

شما طی سالهای گذشته بانی طرحی به نام گفت وگوی اجتماعی بوده اید که گفت وگو را در سه حوزه گفت وگوی جامعه مدنی با دولت، بخش خصوصی، و سازمان های بین المللی- از جمله سازمان ملل-  مد نظر داشته است . سرانجام این طرح به کجا رسید؟ آیا امکان ادامه آن وجود دارد؟ چه پتانسیل هایی دراین عرصه وجود دارد؟

 همانطور که می دانید امروزه گفت و گو ضرورتی است که دوام و بقای جامعه انسانی به گسترش آن بستگی دارد. توانایی گفت و گو  میان گروهها و نیروهای اجتماعی در هر جامعه ای، نشانه باروری آن جوامع  و ستیزه گری و خشونت، نشانگر صغارت آن است. منظورم از گفت و گو آن نوع ارتباط و تعامل زبانی است که به منظور فهم یکدیگر، تعامل و مفاهمه بیشتر بین نیروها و گروه های اجتماعی صورت می پذیرد و هدف آن عقلانی تر کردن روابط و مناسبات بین افراد، گروه ها و نیروهای اجتماعی است. در حالی که از دیرباز منطق حاکم بر گفتمان و رفتار سیاسی بازیگران جامعه ما، منطق تک گفتار بوده است.

مسلط بودن منطق “تک گفتار” بر حوزه های نظری و عملی، روشنفکران، نخبگان سیاسی و فعالان اجتماعی یکی از عوامل اصلی بحران در جامعه ایرانی است. از این رو  من معتقدم فعالان و سازمانهای جامعه مدنی ایرانی باید برای برون رفت از بحران های فراروی وایجاد شرایط بهتر برای زیستن، در دو سطح گفت وگوی اجتماعی در جامعه ایرانی را سامان دهند. ابتدا بین جامعه مدنی، بخش خصوصی و دولت در داخل و دیگر ی گفت و گوی بین جامعه مدنی ایرانی و جامعه مدنی جهانی است. من به گفت و گو به مثابه یک روش راهبردی می نگرم و بهره گیری از مکانیزم گفت و گوی اجتماعی را برای تقویت دموکراسی، صلح و توسعه پایدار امری ضروری است و در شرایط کنونی می توان  از گفت وگوی اجتماعی  بعنوان  مهمترین پروژه ما ایرانیان  نام برد.