تشبیه خاورمیانه به بشکه باروت به گمانم دیگر اصلا اغراق آمیز نباشد. من نمیتوانم پیش بینی کنم که این بشکه باروت خنثی خواهد شد یا منفجر، اما برایم مسلم است که اگر خنثی نشود، انفجار آن قطعی است.
آنچه باعث بدبینی من در این باره شده، ادامه بن بست سیاسی لبنان پس از اجلاس سران عرب در دمشق است. قبلا گمانم بر این بود که سوریه برای ترغیب شرکت رهبران کشورهای عربستان، مصر و اردن در اجلاس دمشق در مورد بحران لبنان از خود نرمش نشان میدهد و شرکای خود در لبنان را به پذیرش ریاست جمهوری میشل سلیمان به عنوان نخستین گام حل بن بست سیاسی لبنان متقاعد کند.
سوریه اما حفظ موضع خود در برابر بحران لبنان را بر حضور سران عربستان و مصر و اردن و دیگر کشورهای عرب را در اجلاس دمشق ترجیح داد و بدین ترتیب، لبنان و به طور کلی خاورمیانه وارد مرحلهای خطرناک از تاریخ خود شد.
شاید معجزهای شود و روند تحولات به سمت آرامش و ثبات رود، اما از آنجا که معجزه در این بخش از دنیا دیگر رخ نمیدهد و اگر هم بدهد تاثیر شناخته شده خود را ندارد، انتظار بروز فاجعه دور از عقل سلیم نیست.
در این میان، به نظرم مانور دفاع غیر نظامی اسرائیل خیلی با اهمیت است بخصوص سخنانی که بنیامین الیعازر وزیر امور زیربنایی دولت اهود اولمرت بیان کرد.
تردید ندارم که اسرائیلیها با این مانور خود را برای یک جنگ بزرگ و پردامنه آماده میکنند و یا دست کم، بروز چنین جنگی را بسیار جدی گرفتهاند.
نمیدانم آیا آنان در اندیشه یک حمله غافلگیرانه نظامی به تاسیسات هستهای ایرانند و مانور دفاع غیر نظامی خود را برای خنثی کردن عملیات تلافی جویانه جمهوری اسلامی برگزار کردهاند و یا اینکه پیش از آن در صدد رویارویی با حزبالله و احتمالا سوریهاند.
آنچه در این میان برایم عجیب است این است که اسرائیلیها بیش از هر ملتی، سخنان رهبران ایران و بخصوص آقای احمدی نژاد را در باره خودشان جدی میگیرند و از دیگر کشورها نیز میخواهند که این نوع سخنان را جدی بگیرند، اما رهبران ایران بیش از همه رهبران جهان، سخنان اسرائیلیها و برنامههای آنها را علیه جمهوری اسلامی بیاهمیت تلقی میکنند و از دیگران هم میخواهند که اهمیتی به آن ندهند.
این در حالی است که اسرائیلیها چند سالی است که برنامههای خود را بر روی ایران متمرکز کردهاند و به نظرم نمیرسد که پیگیرتر و جدی تر از آنها در نقطهای دیگر از جهان یافت شود.
در این بین، چیزی که باید نگرانی بیشتر مقامهای ایرانی را سبب شود، اتحاد پیدا و پنهان کشورهای عرب متحد آمریکا با اسرائیل در موضوع ایران است.
قتل مشکوک و مرموز عماد مغنیه فرمانده حزبالله لبنان و نوع موضع اعراب در برابر آن در واقع نشان داد که از نقطه نظر کشورهای کلیدی عرب، حزبالله لبنان و ایران و متحدان آنان در نزد اعراب خطرناکتر از اسرائیل تلقی میشوند و اگر اسرائیل به هر دلیلی با ایران و یا متحدان آن سرشاخ شود، از حمایت پنهان این دسته از کشورهای عرب برخوردار خواهد شد.
به گمانم مقابله با ارتش مهدی در عراق و تلاش برای خلع سلاح آن نیز با اتفاقات در حال وقوع بیارتباط نباشد.
من اگر به جای مسئولان ایران بودم، به تحولات منطقه با چشم دیگری نگاه میکردم و بویژه از هر نوع مصادره به مطلوب کردن رویدادها پرهیز میکردم.
به هر حال، روزهای عجیب و ترسناکی انتظار خاورمیانه را میکشد و من نمیدانم سرنوشت کشور ما در این میان چه خواهد شد. ای کاش همه به ندای عقل گوش فرا میدادند.