بشکه باروت

احمد زیدآبادی
احمد زیدآبادی

تشبیه خاورمیانه به بشکه باروت به گمانم دیگر اصلا اغراق آمیز نباشد. من نمی‌توانم پیش بینی کنم که این ‏بشکه باروت خنثی خواهد شد یا منفجر، اما برایم مسلم است که اگر خنثی نشود، انفجار آن قطعی است.‏

آنچه باعث بدبینی من در این باره شده، ادامه بن بست سیاسی لبنان پس از اجلاس سران عرب در دمشق است. ‏قبلا گمانم بر این بود که سوریه برای ترغیب شرکت رهبران کشورهای عربستان، مصر و اردن در اجلاس ‏دمشق در مورد بحران لبنان از خود نرمش نشان می‌دهد و شرکای خود در لبنان را به پذیرش ریاست ‏جمهوری میشل سلیمان به عنوان نخستین گام حل بن بست سیاسی لبنان متقاعد کند.‏

سوریه اما حفظ موضع خود در برابر بحران لبنان را بر حضور سران عربستان و مصر و اردن و دیگر ‏کشورهای عرب را در اجلاس دمشق ترجیح داد و بدین ترتیب، لبنان و به طور کلی خاورمیانه وارد مرحله‌ای ‏خطرناک از تاریخ خود شد.‏

شاید معجزه‌ای شود و روند تحولات به سمت آرامش و ثبات رود، اما از آنجا که معجزه در این بخش از دنیا ‏دیگر رخ نمی‌دهد و اگر هم بدهد تاثیر شناخته شده خود را ندارد، انتظار بروز فاجعه دور از عقل سلیم نیست.‏

در این میان، به نظرم مانور دفاع غیر نظامی اسرائیل خیلی با اهمیت است بخصوص سخنانی که بنیامین ‏الیعازر وزیر امور زیربنایی دولت اهود اولمرت بیان کرد.‏

تردید ندارم که اسرائیلی‌ها با این مانور خود را برای یک جنگ بزرگ و پردامنه آماده می‌کنند و یا دست کم، ‏بروز چنین جنگی را بسیار جدی گرفته‌اند.‏

نمی‌دانم آیا آنان در اندیشه یک حمله غافلگیرانه نظامی به تاسیسات هسته‌ای ایرانند و مانور دفاع غیر نظامی ‏خود را برای خنثی کردن عملیات تلافی جویانه جمهوری اسلامی برگزار کرده‌اند و یا اینکه پیش از آن در ‏صدد رویارویی با حزب‌الله و احتمالا سوریه‌اند.‏

آنچه در این میان برایم عجیب است این است که اسرائیلی‌ها بیش از هر ملتی، سخنان رهبران ایران و ‏بخصوص آقای احمدی نژاد را در باره خودشان جدی می‌گیرند و از دیگر کشورها نیز می‌خواهند که این نوع ‏سخنان را جدی بگیرند، اما رهبران ایران بیش از همه رهبران جهان، سخنان اسرائیلی‌ها و برنامه‌های آنها را ‏علیه جمهوری اسلامی بی‌اهمیت تلقی می‌کنند و از دیگران هم می‌خواهند که اهمیتی به آن ندهند.‏

این در حالی است که اسرائیلی‌ها چند سالی است که برنامه‌های خود را بر روی ایران متمرکز کرده‌اند و به ‏نظرم نمی‌رسد که پیگیرتر و جدی تر از آنها در نقطه‌ای دیگر از جهان یافت شود.‏

در این بین، چیزی که باید نگرانی بیشتر مقام‌های ایرانی را سبب شود، اتحاد پیدا و پنهان کشورهای عرب ‏متحد آمریکا با اسرائیل در موضوع ایران است.‏

قتل مشکوک و مرموز عماد مغنیه فرمانده حزب‌الله لبنان و نوع موضع اعراب در برابر آن در واقع نشان داد ‏که از نقطه نظر کشورهای کلیدی عرب، حزب‌الله لبنان و ایران و متحدان آنان در نزد اعراب خطرناکتر از ‏اسرائیل تلقی می‌شوند و اگر اسرائیل به هر دلیلی با ایران و یا متحدان آن سرشاخ شود، از حمایت پنهان این ‏دسته از کشورهای عرب برخوردار خواهد شد.‏

به گمانم مقابله با ارتش مهدی در عراق و تلاش برای خلع سلاح آن نیز با اتفاقات در حال وقوع بی‌ارتباط ‏نباشد.‏

من اگر به جای مسئولان ایران بودم، به تحولات منطقه با چشم دیگری نگاه می‌کردم و بویژه از هر نوع ‏مصادره به مطلوب کردن رویدادها پرهیز می‌کردم.‏

به هر حال، روزهای عجیب و ترسناکی انتظار خاورمیانه را می‌کشد و من نمی‌دانم سرنوشت کشور ما در این ‏میان چه خواهد شد. ای کاش همه به ندای عقل گوش فرا می‌دادند.‏