از اینجا

نویسنده

حواشی باورنکردنی جشنواره فیلم فجر…

امیر پوریا

 

مجموع وقایعی که در مراسم اختتامیه بخش های ایرانی بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر در انتهای هفته گذشته در سالن برج میلاد روی داد، نه تنها در طول تاریخ نزدیک به سه دهه یی این جشنواره، بلکه اساساً در کل رخدادهای فرهنگی و فستیوالی و سینمایی جهان، بی سابقه و خارق العاده بود؛ از میان داوران بخش مسابقه سینمای ایران که در ابتدا به شکلی غیرقانونی، چهار روز بعد از شروع جشنواره در قالب هیاتی هفت نفره معرفی شدند و تازه آغاز به کار کردند و به فاصله دو روز روشن شد نام یکی از آنها (فاطمه گودرزی) را بی آنکه خود موافق باشد، در جمع گنجانده بودند، در انتها با کناره گیری غیررسمی اما کاملاً قطعی دو نفر دیگر (مسعود جعفری جوزانی و اسفندیار شهیدی)، تنها چهار نفر روی سن مراسم حاضر شدند و آرای خود را همراهی و نمایندگی کردند، نام و سوابق این چهار نفر، میزان مشارکت سلیقه های هنری و درصد در نظر گرفتن مصالح و مواضع رسمی را نشان می دهد و ثابت می کند کناره گیری سه عضو قبلی نزدیک تر به جایگاه «سینماگر»، مطلقاً تصادفی نبوده است؛ فقط ابوالقاسم طالبی، محسن علی اکبری، محمدابراهیم فیاض و ناصر هاشم زاده روی سن ایستادند. اما این تنها وجه استثنایی اختتامیه امسال ما نبود. شگفتی های دیگری نیز به چشم می خورد؛

یک؛ این اولین باری است که حتی در بخش سینمای ایران هم درصد و ترتیب محبوبیت فیلم ها نزد تماشاگران از سوی دبیرخانه جشنواره اعلام نشد و فقط به اعلام نام فیلمی که به حرف دوستان بیشترین آرای مردمی را کسب کرده یعنی «به رنگ ارغوان» اکتفا شد. بار دیگر برای خواننده یی که احیاناً یادداشت های قبلی این ستون همزمان با جشنواره امسال را نخوانده، عرض می کنم امسال عناوین درج شده روی صندوق های نظرخواهی از تماشاگران، اینها بود؛ «خوب»، «بسیار خوب» و «عالی». یعنی اگر مثلاً شما به عنوان یک زن از میزان عقده مندی شخصیت های زن خشن و کینه جو و مردصفت و دیگرآزار فیلم «تسویه حساب» احساس تحقیرشدگی می کردید و می خواستید به این فیلم رای «ضعیف» بدهید، ناچار بودید برگ رای تان را در صندوق «خوب» که پایین ترین سطح را داشت، بیندازید، فارغ از این روش مفرح برای اثبات آنکه امسال همه فیلم ها خوب اند و اصلاً مادر نزاییده کسی را که در این دوره فیلم بد ساخته باشد مساله این است که بدون اعلام درصد آرای هر فیلم، نمی توان حقانیتی برای نتیجه تک فیلم اعلام شده قائل بود. در بخش بین الملل نیز همین مشکل به چشم می خورد. شاید در مورد مسابقه سینمای ایران، دست کم می توان محبوبیت فیلم حاتمی کیا را هم به خاطر محبوبیت خود او نزد سینماروهای جشنواره یی و هم بابت مقادیری ظواهر مخالف خوان در قصه و دیالوگ هایش پذیرفت. اما در بخش بین الملل، در حالی که مثلاً همین فیلم حاضر بوده یا تمام سانس های عادی و فوق العاده فیلم «طهران، تهران» مهرجویی و کرم پور با تشویق پرشور تماشاگران هیجان زده همراه بوده، اعلام نام فیلم «عصر روز دهم» آن هم در حالی که از آغاز حتی در فهرست فیلم های این بخش نبود، بسیار عجیب به نظر می رسد.


دو؛ این اولین باری است که با وجود آن وسعت و گنجایش سالن اجرای مراسم، تمامی خبرنگاران و اصحاب رسانه را از جلوی درهای ورودی بازگرداندند و به سالن راه ندادند، بنده مفتخر به حضور در آنجا نبودم ولی اتفاقاتی همچون حضور چهار داور به جای رسم همیشگی هیات داوران هفت نفره، قطعاً در گزارش های فرمایشی که در سایت رسمی جشنواره می آید یا در پخش تلویزیونی همیشه کانالیزه شده ذکر نشده و نمی شد. بنابراین تلاش برای راه ندادن روزنامه نگاران و بعد، عذرخواهی دبیر جشنواره از آنان، به روشنی می تواند به منظور محدود کردن اطلاعات آنها از وقایع اختتامیه تلقی شود. ممکن است در وهله اول، این حرفم را نوعی «توهم توطئه» دایی جان ناپلئونی بپندارید اما وقتی برایتان بگویم در بخش مسابقه فیلم های اول و دوم هم به جای پنج داور، فقط چهار نفر (می دانید که تعداد زوج در هیات داوران به دلیل امکان تساوی آرا، آن را از درجه اعتبار ساقط می کند) یعنی شهریار بحرانی (که در بخش مسابقه فیلم داشت و برخی فیلم های اول و دوم مثل «آل» رقیب فیلم او در مسابقه اصلی بودند، )، حبیب الله بهمنی، بهمن حبشی و ناصر هاشم زاده (که داور بخش مسابقه اصلی هم بود، ) روی سن رفتند، یا برایتان بگویم این همه دیپلم افتخار که به کاندیداهای متعدد تعلق گرفت، فقط در مراسم به طور شفاهی اعلام شد و هیچ کدام آماده نبود که به برگزیدگان اهدا شود، می پذیرید که نبودن خبرنگار در سالن و درج نشدن این اخبار در گزارش ها می تواند در ذهن مخاطبان، نظمی هر چند صوری و غیرواقعی به مراسم ببخشد.


سه؛ این اولین باری است که دوستان تصور می کنند مردم و منتقدان و سینماگران، به مفهوم و دلیل اصلی این اتفاقات غریب پی نخواهند برد. مثلاً فکر می کنند کسی نمی فهمد که تعداد زیاد دیپلم های اهدایی در کنار سیمرغ ها، بیش از آنکه نشان دهنده تلاش برای به دست آوردن دل همه باشد، از اختلافات شدید میان اعضای گروه داوری یا احیاناً مصلحت هایی که از بالا به آنها اعمال و اعلام شده، خبر می دهد. وقتی در بخش مسابقه فیلم های اول و دوم، فیلم برگزیده جشنواره یک تله فیلم محصول شبکه چهار است یا در رشته کارگردانی همین بخش، یک فیلم محصول بخش دولتی سیمرغ و سه فیلم دولتی دیگر دیپلم می گیرند و تنها کاندیدای محصول بخش خصوصی یعنی «آل» است که جایزه نمی گیرد، چطور نمی توان خط و ربط اصلی ماجرا را دریافت؟ وقتی در بخش موسیقی متن مسابقه اصلی برای اولین بار در تاریخ، دو سیمرغ اهدا می شود که یکی از آن به آهنگساز هنگ کنگی فیلم «ملک سلیمان» است (بگذریم که با وجود این همه آهنگساز ایرانی استاد ارکستراسیون، موسیقی فیلمی که قصه تاریخ ادیان دارد و در خاور دور هم نمی گذرد، اصلاً چرا باید به دست آهنگساز آن دیار ساخته و دستمزدش به ارز پرداخت شود؟، )؛ وقتی فیلم «شب واقعه» که تهیه کننده اش خود نهاد برگزارکننده جشنواره یعنی بنیاد سینمایی فارابی است، تا لحظه آخر در رقابت می ماند و به عنوان کاندیدای اغلب رشته ها معرفی می شود و وقتی لو می رود که قرار نیست جایزه بهترین فیلم را بگیرد، مدیرعامل فارابی آن را فقط از رقابت در بخش بهترین فیلم بیرون می کشد؛ وقتی برگه یی که روی آن برنده سیمرغ بخش صدا را حسین ابوالصدق برای فیلم «آل» نوشته اند هنوز نزد علی معلم به عنوان مجری اختتامیه محفوظ است اما دوستان که با انبوه اختلافات و مصالح موردنظر رای را عوض کرده اند، می گویند سیمرغ متعلق به فیلم «آناهیتا» بوده و معلم به اشتباه اعلام کرده (چنین چیزی اساساً از کسی که جشن دنیای تصویر را ده سال به شکلی حرفه یی تر از جشنواره فجر اداره و اجرا کرده، از محال هم محال تر است)، دیگر چه جایی برای خوشبینی و خوش باوری می ماند؟


چهار؛ خداوند روح مرحومان مغفور لوئیس بونوئل، من ری، ژان کوکتو و سالوادور دالی را قرین رحمت فرماید. آنان بودند که کمی کمتر از یک قرن پیش، سوررئالیسم را به سینما آوردند. آن موقع حتماً کسی تصور نمی کرد این مکتب بتواند به چنین قدرتی برسد که از روی پرده سینما به بیرون از پرده، به لابه لای صندلی های تماشاگران حاضر در اختتامیه جشنواره فجر، به سن و تریبون جلوی پرده این مراسم و به جوایز اهدایی و تعداد و سطح داوران و تعیین شدگی آرای آنها و ایضاً آرای مردمی برسد. خدا را شکر که ماندیم تا این عینیت یافتن سوررئالیسم را حاضر و ناظر ببینیم.

 

منبع: سینمای ما