مداخلات ایران در عراق

نویسنده

اخیراً منوچهر متکی، وزیر امور خارجه ایران، در سفر به دمشق، با بشار اسد رییس جمهور سوریه دیدار کرد. این دو مقام عالی رتبه طی دیدار خود قاطعانه خواستار”توقف اشغالگری” در عراق شدند؛ درحالی که این حکومت تهران است که اوضاع این کشور را به شدت تحت الشعاع مداخلات خود قرار داده. درواقع استراتژی عوامل تأثیرگذار حکومت تهران در عراق، سازماندهی و هدایت “هرج ومرج” پیش آمده در این کشور است. رییس جمهور جرج بوش که مرتباً به تأثیرات شوم و زیانبار ایران و سوریه در عراق اشاره می کند، اخیراً حمایت خود را از نوری المالکی، نخست وزیر عراق اعلام کرد.

علی العجیره، مسؤول اتاق بازرگانی کویت می گوید: “به نظر می رسد مردم دیگر بمباران های ایران را در زمان جنگ بخاطر نمی آورند؛ جنگی که در سال های 1980 تهران را در برابر بغداد قرار داد.”

سه سال پس از مداخله نظامی امریکا در عراق، صدام حسین از قدرت برکنار شد و اکنون شاهدیم که سرنگونی او موجب شده است تا این شخصیت فعال در امور بازرگانی دیگر جنوب عراق را به رسمیت نشناسد، و البته چنین طرز فکری تنها مختص به او نیست. یک مقام عالی رتبه سازمان ملل در منطقه نیز که نخواست نامش فاش شود، اظهار داشت: “سران ایرانی ازطریق شبکه های خود در عراق، شیعیان این کشور را به معنی واقعی کلمه رهبری می کنند.”

جمهوری اسلامی می تواند روی صدها هزار مخالف عراقی حساب کند، زیرا آنها در زمان دیکتاتوری صدام حسین در پناه و حمایت ایران بودند. جمال حسین، خبرنگار روزنامه القبس در بغداد که درحال حاضر به دلایل امنیتی در کویت بسر می برد، در این مورد می گوید: “زمانی که این افراد به عراق بازگشتند، اکثر پست های کلیدی را دراختیار گرفتند: کنترل بیمارستان ها، دانشگاه ها و برخی از ادارات دولتی.” این افراد را می توان همچنین از عوامل تأثیرگذار و در عین حال فرمانبردار ایران طبقه بندی کرد؛ افرادی که در زمان تبعید طولانی مدت خود در خاک ایران به خوبی از سوی میزبانان ایرانی مورد خوش رفتاری قرار گرفته اند. اکنون می بینیم که چریک ها و شبه نظامیان سابق با داشتن شخصیت هایی غیرقابل اعتماد چگونه در بصره، العمارة و نجف به پست های بالایی مانند ریاست پلیس یا فرماندهی نیروهای مسلح منصوب شده اند.

برای حکومت ایران که همواره می خواهد خود را به عنوان حامی میلیون ها شیعه در سراسر جهان معرفی کند، اکثریت شیعیان عراق حکم اهرمی را دارند که به واسطه آنها می تواند همسایه خود را تحت نفوذ داشته باشد. همچنین پیروزی ائتلاف های شیعه که در زمان انتخابات مجلس عراق [در اوایل سال] با یکدیگر هم راستا شدند، کمک کرده است تا “اسب های تروای طرفدار ایران” به خوبی در بین عناصر محرک دولتی مستقر شوند. تهران به واسطه طغیان های به وجود آمده در صحنه های سیاسی به خوبی توانسته است نزد حزب دعوه [حزب نوری المالکی، نخست وزیر عراق] تفرقه بیندازد. ازطرف دیگر، به خوبی توانسته با استفاده از ضعف اخلالگری مانند” مقتدا صدر” بر جیش المهدی [سپاه مهدی] و به ویژه بر شورای عالی انقلاب اسلامی عراق و رییس آن، عبدالعزیر الحکیم، تأثیر بگذارد؛ شخصیتی که او نیز به نوبه خود از دسترسی مستقیم به مرکز قدرت ایران سود می برد.

درحال حاضر دو وزیر، پانزده نماینده و شش استاندار از اعضای سابق سازمان بدر، شاخه نظامی شورای عالی انقلاب اسلامی عراق هستند و این سازمانی است که در ایران شکل گرفته و در ایران آموزش دیده است. ازطرف دیگر شاهد بودیم که بیان جبر، وزیر کشور عراق از منصب خود کناره گیری کرد و این درحالی بود که دیگر مسؤولان این وزارتخانه که طرفدار دولت ایران نیز بودند، بر سر پست های خود باقی ماندند. جدا از مسایل ذکر شده، جناح سنی های عراق نیز به گسترش و دامن زدن به جنگ داخلی محکوم شده است.

مهره های ایران

یکی از نمایندگان به نام فلاح حسین طی سفر خود به پاریس اظهار داشت: “حمله امریکا به عراق راهی را به وجود آورد که سران ایرانی می توانند ازطریق آن به راحتی در مسایل مختلف عراق مداخله کنند.” حتی قبل از حمله امریکا و آغاز خصومت ها، تهران به مخالفان عراقی اجازه می داد با ترددهای مخفی خود به خاک کشورشان عوامل امریکایی را ملاقات و بدین طریق راه حمله علیه صدام را هموار کنند. پس از آن، به محض اینکه تهران دشمن بعثی خود را سرنگون شده دید، از گشایش مرزهای بین دو کشور استفاده کرد تا گام به گام توان خود را در ایجاد اغتشاش در عراق افزایش دهد.”

یکی از کارشناسان امنیتی اظهار می دارد: “امروز در سراسر عراق مهره هایی وجود دارند که بازیچه دست سران ایران اند.” آنها حتی در شمال کشور [در نزد کردها] به داخل اتحاد اسلامی کردهای عراق نیز رخنه کرده اند. والتر پوش، محقق مؤسسه مطالعات امنیتی در پاریس می گوید: “فراموش نکنید که ایران همیشه در کردستان عراق حضور داشته است.”

در زمان دیکتاتوری صدام، شاهد بودیم که سرویس های اطلاعاتی کشور در شهر سلیمانیه، مُلک مطلق جلال طالبانی [رییس جمهور عراق]، از جایگاه موفق و محترمی برخوردار بودند. یک دیپلمات و درعین حال متخصص امور مربوط به ایران می گوید: “با این حال، ایران کاملاً هوشیار است که در حمایت های خود از برخی از گروه های کرد زیاده روی نکند، زیرا نمی خواهد حس جدایی طلبی را در نزد کردهای آنسوی مرز تقویت کند.”

ایران در اردوگاه اعراب سنی، با گروه تروریستی انصارالسنه [وابسته به گروه القاعده] روابطی را به وجود آورده. شورشیان و آشوبگران زخمی شناسایی شده و برای مداوا به ایران انتقال یافته اند. تهران همچنین تلاش کرده تا به کمیته علمای سنی نزدیک شود، ولی این رویکرد تاکنون بی فایده بوده است.

به علاوه، ایران در جنوب عراق تلاش می کند صرفاً روی مقوله اسلام گرایی که ازسوی شبه نظامیان شیعه تحمیل شده است متمرکز شود؛ شبه نظامیانی که در نیروهای پلیس و ارتش رخنه کرده و روحیه بی رحمانه و ناملایمی را سبب شده اند. یکی از روزنامه نگاران بصره که نخواست نامش فاش شود اظهار داشت: “ما دخالت ایران را در بسته شدن کلوپ های شبانه و فروشگاه های مشروبات الکلی شاهد بودیم.” حکومت اسلامی مسؤول تفرقه افکنی در بین اکثر گروهک های مظنون به اجرای برخی از اقدامات شرم آور است، به عنوان مثال بسیاری از ایرانیان عرب تباری که به جنوب عراق پناه آورده بودند در اوایل تابستان امسال کشته شدند. یک کارشناس امنیتی می گوید: “ازبین جاسوسانی که از تهران آمده اند، تعداد بسیار کمی در حین مأموریت در عراق دستگیر شده اند.” این حس کینه و انتقام جویی تا بدانجا پیش رفته که امروز حتی می بینیم سرویس های اطلاعاتی جمهوری اسلامی به دنبال خلبان هایی هستند که در زمان جنگ، یعنی حدود بیست سال پیش، شهرهای ایران را بمباران کرده اند.

ردی باقی نمی ماند

تهران به طور رسمی انجام هرگونه مداخله ای در امور کشور همسایه را تکذیب می کند. ولی در مسیر قدرت، هرگونه تکذیب یا عدم همکاری سریعاً فراموش می شود، همان طور که محمدحسین [یک نماینده عراقی] پس از بازگشت از سفر اخیر خود به تهران از نزدیک شاهد این مسأله بود. وی به فیگارو اظهار داشت: “من سعی کردم علی لاریجانی را متقاعد کنم که ایران باید دوستان خود یعنی حکیم و صدر را مجاب کند تا شبه نظامیان را عاری از هرگونه سلاح کنند. می دانید او در پاسخ به من چه گفت؟ استفاده کردن از تجربیات در این زمینه، برای ما یک موفقیت است. شبه نظامیان کاری می کنند که جامعه ایران تحریک شود و در زمانی که قانون به ما اجازه نمی دهد، می بینیم که این جامعه به سوی گام برداشتن در مسیر صحیح پیش خواهدرفت.”

درست مانند تمامی مسایل استراتژیک، این دفتر رهبر انقلاب، آیت الله خامنه ای، است که پرونده عراق را در تهران رهبری می کند. ولی این پاسداران و سپاهیان هستند که ازطریق سردار پاسدار قاسم سلیمانی در عملیات مختلف حضور پیدا می کنند. پاسداران برای کاهش وابستگی خود به هسته های مختلف قدرت، در تلاشند تا فعالیت های مخفی در عراق را خود پوشش مالی دهند؛ مسأله اتهام به قاچاق اجناس مختلف از همین خواسته آنها نشأت می گیرد: مشهود است که حدوداً از هشت بندر غیرقانونی واقع در شط العرب [مرز بین دو کشور] برای این منظور استفاده شده.

ازطرف دیگر می بینیم که سران ایرانی مجدداً سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی را فعال کرده اند و این درحالی است که در زمان رییس جمهور اصلاح طلب محمد خاتمی، فعالیت های این سازمان به حال تعلیق درآمده بود. همان کارشناس امنیتی اظهار می دارد: “با توجه به ترکیب بندی شخصیت های انسان دوست و افراد اطلاعاتی در کنار یکدیگر، شیوه کار این سازمان کاملاً متفاوت از عملکرد سرویس های ویژه است.” سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی حتی در عراق نیز می تواند روی هزاران ایرانی ساکن شهرهای زیارتی مانند نجف و کربلا و یا صدها هزار ایرانی زائر حساب کند.

هرج و مرج سازماندهی شده

تأمین نیروی برق در بصره، ساخت یک فرودگاه در نجف و پروژه وصل خط راه آهن به جنوب کشور: ایران طی سه سال اخیر سرمایه گذاری های بسیاری در این کشور شیعه کرده است. یک دیپلمات می گوید: “به لطف وزارت کشور که وظیفه صدور کارت شناسایی را برعهده دارد، تهران حتی توانسته جمعیت برخی از مناطقی را که هیچ نسب نامه مشخصی نیز ندارند افزایش دهد.” البته این سرمایه گذاری ها بیش از هر چیز “اهداف سیاسی” را دنبال می کنند. در شهر نجف، دانشجویانی که علی خامنه ای را به عنوان مرجع خود انتخاب می کنند، از “حقوق” بیشتری نسبت به دانشجویان رقیب او [آیت الله سیستانی که در نزد شیعیان عراق نفوذ بسیاری دارد] برخوردارند. به دلیل وجود این دو مقام عالی رتبه، جنگ خاموشی بین دو قطب بزرگ شیعه، یعنی قم و نجف، در جریان است. سیستانی که مورد حمایت اکثر آیت الله هاست، به واقع تهدید بزرگی برای رهبر ایران محسوب می شود؛ تا بدان حد که علمای خردمند و منزوی نجف دارای شاگردان و طلبه های بیشتری نسبت به قم هستند و به همین دلیل کمک های مالی بیشتری را در شبکه های خود دریافت می کنند.

دلیل دیگری که تهران تا بدین حد در مسایل عراق دخالت می کند، این است که سران ایران در نظر شیعیان عراقی که در وهله اول خود را عرب می دانند، شخصیت های مقدسی محسوب نمی شوند. والتر پوش خاطرنشان می کند: “آنها احتیاج دارند که با ساخت بیمارستان یا مدرسه، وجهه و تصویر خود را بهتر کنند.”

به واقع ایران در نزد همسایه خود به دنبال چیست؟ حشام داوود، مردم شناس و محقق مؤسسه مطالعات عالی علوم اجتماعی در پاریس می گوید: “دولت تهران قصد دارد از ظهور یک عراق جدید و درعین حال متخاصم جلوگیری کند، ولی آنها نمی خواهند تا بدانجا پیش روند که دولت فعلی عراق ازهم فرو پاشد، زیرا از این واهمه دارند که این مسأله منجر به وقوع یک جنگ داخلی در عراق شود و این جنگ نیز به نوبه خود در بین اقلیت های ضدپارسی در خاک ایران گسترش یابد.” حشام داوود در ادامه می افزاید: “ازطرف دیگر، آیت الله ها نمی خواهند شاهد تجربه موفقی در عراق باشند، زیرا این مسأله که کشور دیگری [عراق] در رأس کشورهای شیعه سراسر جهان قرار گیرد کمی سنگین است و پذیرش آن کمی مشکل می نماید.”

در بین مجموعه اهداف ایران که گاهی بسیار متناقض با یکدیگر هستند، استراتژی پیچیده ای متولد شده که می تواند به خوبی منافع حیاتی حکومت ایران را حفظ کند: استراتژی “هرج و مرج سازماندهی شده”؛ استراتژیی که با تأثیر نظامی ایران در جنوب عراق تقویت می شود. امسال شورشیان از بمبی با چاشنی مادون قرمز استفاده کردند؛ بمبی که به راحتی توانست از ستون نظامی- زرهی نیروهای انگلیسی عبور کند. ولی در عین حال، سردار سلیمانی به منظور جلوگیری از رویارویی مستقیم با واشنگتن، فرمان حمله به نیروهای امریکایی در بغداد را صادر نمی کند.

واشنگتن و لندن به طور مرتب دولت تهران را به ایجاد بی ثباتی در عراق محکوم می کنند و در این اقدام خود هیچ توجهی به این مسأله ندارند که آیا این رویکرد برگرفته از سیاست های دولتی است یا اینکه از سوی گروهک های رسمی و غیرقابل کنترل صادر می شود. به هرحال منشأ این رویکرد هر چه باشد، باز می بینیم که جمهوری اسلامی بین دجله و فرات جاخوش کرده و بی شک موضعی غیرقابل انکار به دست آورده است.

به گفته حشام داوود، “ایران قصد دارد در عوض آبادانی عراق، امتیازاتی در زمینه های مختلف کسب کند: امتیازاتی در زمینه های انرژی هسته ای و اینکه جامعه ملل منافع استراتژیک این کشور را در منطقه به رسمیت بشناسد”.

منبع: فیگارو، 13 نوامبر 2006

مترجم: علی جواهرفروش