فیلم روز ♦ سینمای ایران

نویسنده
کامبیز رحیمی

شرط زندگی‎‎

نویسنده و کارگردان: عبدالرضا کاهانی. مدیر فیلمبرداری: مسعود سلامی. تدوین : شیما منفرد. تهیه کننده: ‏پوران درخشنده. بازیگران: پرویز پرستویی، مهتاب کرامتی، علیرضا خمسه، حبیب رضایی، فرشته صدر ‏عرفایی، مهران احمدی.‏

خلاصه داستان: سلیمانی مدیر یک تالار پذیرایی در جنوب شهر است. او به این دلیل که تالارش را برای ‏مجالس عزا کرایه داده دچار بیماری روحی و فیزیکی شده و به توصیه دکتر می بایست تالار را تعطیل کند. ‏از همین رو به کارگرانش تنها بیست روز فرصت می دهد تا آنجا را ترک کنند. کارگران این تالار نیز هریک ‏دغدغه های خود را دارند و ترک تالار زندگی اجتماعی آنها را به مخاطره می اندازد. از همین رو تصمیم می ‏گیرند کاری کنند که سلیمانی از تصمیم خود منصرف شود. در نهایت سلیمانی با ازدواج کارگر بیوه اش با ‏یکی دیگر از کارگران تالار را نمی فروشد اما خود در شب عروسی آنها آرام روی تخت منزلش می میرد.‏

فیلم بیست سومین ساخته بلند عبدالرضا کاهانی قرار نبود به این زودی ها اکران شود. شرایط و داستان تلخ ‏فیلم چندان مناسب ایام نوروز نبود. اما مافیای اکران برای این فیلم نقشه نورورز را کشید تا این فیلم در رقابت ‏با فیلمفارسی هایی همچون سوپر استار و اخراجی های 2 در عمل از دیده شدن باز بماند. اتفاقی که در این ‏سال ها برای اکثر ساخته های مستقل سینمای ایران رخ داده است.‏

کاهانی در این سه فیلم سه تجربه متفاوت را از سر گذرانده است. فیلم نخست او یعنی آدم داستانی کاملا ‏انتزاعی داشت که با حضور بازیگران حرفه ای ساخته شده بود. آنجا هم فیلمی تجربی در روایت و فرم ‏بصری محسوب می شد که به شکل دیجیتال تصویربرداری شده بود و اما این یکی یعنی بیست اثری قدرتمند ‏در حوزه سینمای فراموش شده اجتماعی است.‏

کاهانی دوربین خود را میان اقشار آسیب پذیری از جامعه می برد که خلق و خوی آنها با طبقه ای که در آن ‏زندگی می کنند ارتباطی دو سویه و مستقیم دارد. شخصیت های فیلم برای یک داستان نود دقیقه ای بسیار ‏هستند اما کاهانی برای اینکه تماشاگر از فضای بصری لوکیشن خود که یک تالار پذیرایی ثابت است خسته ‏نشود برای آنها داستان های جداگانه ای را تدارک دیده و به موقع این داستان ها را به هم می رساند تا پازل ‏نهایی خود را کامل کند.‏

موتور محرک فیلم یعنی فرصتی که سلیمانی با نقش آفرینی پرستویی به کارگرانش می دهد محملی را پدید می ‏آورد تا کشمکش دراماتیک لازم میان شخصیت های فیلم شکل بگیرد. استیصال نخستین برای آنها خلاء ای را ‏پدید می آورد تا سریع دست به واکنش بزنند. آنها برای بقای خود در ابتدا حرکت های فردی را آغاز می کنند ‏اما در ادامه در می یابند باید با یک تصمیم جمعی بر سلیمانی فائق آیند و مانع از تعطیلی تالار شوند. در بخش ‏نخستین است که شخصیت ها مجال معرفی خود را پیدا می کنند. کاهانی نیز در این بخش داستان موفق تر ‏عمل می کند و می تواند فضای سرد و تلخ داستان خود را به تماشاگر منتقل کند. او اگرچه برای راضی نگاه ‏داشتن تماشاگر به سمت و سوی سانتی مانتالیزم نیز پیش می رود اما در عمل با سکوت حاکم بر فضای تالار، ‏خلق و خوی تند کارگران که موجب کشمکش میان آنها می شود این مسئله را جبران می کند.‏

‏ بهترین بازی های فیلم که دو جایزه را به خود اختصاص داد نیز متعلق به علیرضا خمسه و مهتاب کرامتی ‏است. این دو در ایفای نقش خرق عادت کرده اند و همین سبب شد که بیشتر به چشم آیند. کرامتی بیوه زنی ‏است که باید با کودک یتیمش در رستوران حضور پیدا کند و این چندان مورد اقبال سلیمانی نیست. کاهانی ‏چهره کرامتی را تغییر داده و سعی کرده با طراحی نقشی درونگرا او را به سمتی سوق دهد که کمتر سخن ‏بگوید و همین به بازی کرامتی نیز کمک شایانی کرده است. شیکی خاصی در صحبت کردن کرامتی نهفته که ‏در صورت برون گرایی و صحبت های بسیار نقش را خراب می کرد. علیرضا خمسه نیز در نقشی کاملا ‏جدی ظاهر شده است. او در فیلم به همراه همسرش که او نیز کارگر همین رستوران است شب ها در محل ‏کار می خوابند و یک دستش هم به خاطر کار در همینمحل علیل شده است. او نیز با پرخاش های گاه و بیگاه ‏و سکوت هایش بسیار خوب تلخی و آسیب پذیری شخصیت اش را به تصویر می کشد. در دو سکانسی که پس ‏از دعوا با همسرش با نگاه از او می خواهد که در جابجا کرده دیگ برنج به او کمک کند یکی از به یادماندنی ‏ترین بازی هایش را ارائه می دهد. در این فصل است که او ناتوانی و عجز خود را در مقابل همسرش با ‏حسی توام از خجالت و حیا در یک نگاه به نمایش می گذارد.‏

کاهانی در بیست به عمق جامعه رفته است. حرکتی که سال گذشته سینمای ایران بسیار از آن دور بود. ‏شخصیت های فیلم بیست آنقدر آشنا هستند که گویا تک به تک آنها را در اطراف خود دیده ایم. آدم های ساده ‏ای که برای بقا به گوشه ای آرام دل خوش اند. سلیمانی نیز در پرتو همین سادگی در پایان از خیر فروش و ‏در واقع بازیافت سلامتی اش در راه این سادگی گذشت کرده و جان خود را نیز بر سر همین مسئله از دست ‏می دهد.‏

با تمام این اوصاف کاهانی برای نخستین بار نفس تماشاگر را تجربه می کند. فیلم ضعف های کوچکی نیز در ‏نحوه ارتباط برقرار کردن با تماشاگر دارد از جمله اینکه لحظات تلخ فیلم به تناسب در داستان توزیع نشده و ‏همین کمی فشار عصبی تماشاگر را زیاد می کند. تجربه دیدن فیلم با تماشاگر می تواند تاثیر به سزایی در ‏ادامه کارنامه کاری کاهانی داشته باشد.‏