چرا بر خلاف زمانه حرکت کنیم ؟…
روزهای پایانی فصل تابستان در حالی که روز ملی سینما در پیش است فخرالدینی در میان تمرین ارکستر سمفونیک در اتاقی که جای جای آن رنگ و بوی زندگی با موسیقی را دارد از سال های دور می گوید. زمانی که برنامه گل ها را دنبال می کرده و پس از آنکه پا به سینما گذاشته است: زمانی که موسیقی ذهن خود را با تصویر پیوند زده و «کیف انگلیسی»، «سربداران»، «ابوعلی سینا»، «امام علی(ع)»، «کمال الملک» و «آدم برفی» را خلق کرده است.
با توجه به نوع استفاده از موسیقی در فیلم های ایرانی، جایگاه موسیقی را در وضعیت فعلی سینمای ایران چگونه ارزیابی می کنید؟
بارها این درد را داشته ام و دیده ام که استفاده از موسیقی در فیلم ها فقط با هدف پر کردن یک خلاء اتفاق می افتد. به عنوان مثال ریتم فیلم آنقدر کند و تدوین به حدی کشدار است که ما شاهد راه رفتن یک آدم هستیم که قرار است یک دقیقه راه برود تا به مقصد برسد. کارگردان می خواهد در اینجا موسیقی قرار بگیرد تا خلاء موجود در فیلم و کندی آن برطرف شود اما این درخواست گاهی اوقات برخی آهنگسازان را وادار به ساخت نوعی از موسیقی می کند که نه در پیشبرد داستان نقش دارد و نه با فیلم و ریتم و شکل آن همخوانی پیدا می کند.
به نوعی اعلام کردید در برخی فیلم ها موسیقی جایگاه خود را نمی یابد و صرفاً در نقش پرکننده خلاهای مقطعی فیلم به کار می رود، به نظر می رسد اینجا ایراد بیشتر به آهنگساز وارد باشد تا کارگردان…
بله، البته در چنین مواقعی نیز می توان نوعی آهنگ را ساخت که تکه یی جدا از فیلم نباشد. به عنوان نمونه در مورد همان راه رفتن یک دقیقه یی شخصیت فیلم من تلاش می کنم تا به واسطه موسیقی پیش زمینه یی برای بیننده فراهم کنم تا او دریابد این حرکت و راه رفتن چه دلیل و هدفی دارد.
پس این حرف کلی را قبول ندارید که موسیقی فیلم در سینمای ایران جایگاه خود را به درستی نیافته است؟
مطمئناً نه، چون ما شاهد تولید فیلم هایی هستیم که موسیقی دقیقاً در جهت اهداف فیلم ساخته شده است یعنی حس برعکس و نادرست به مخاطب خود منتقل نمی کند. حتی می توان گفت کارهای بسیار ارزشمندی در سینمای ایران در زمینه موسیقی شده است اما از آنجا که این جریان، جریان غالب نبوده بنابراین می توان خلاهایی را هم شاهد بود و با آثاری مواجه شد که موسیقی و خود فیلم هر دو در فضایی متفاوت واقع شده اند.
شما به عنوان آهنگسازی که از نوع اول هستید در کارهای مختلف تان دیده شده که هیچ گاه موسیقی و اثر فاصله مفهومی با یکدیگر ندارند، چطور اقدام به آهنگسازی می کنید یعنی ملودی اصلی اغلب الهام گرفته از کدام بخش از یک فیلم است؟
دیالوگ هایش از هر چیز برای من بیشتر اهمیت دارند. بهترین وسیله یی که می تواند به ساخت موسیقی کمک برساند دیالوگ ها است. البته جایگاه فضای فیلم نیز محفوظ است اما می توان فقط با شنیدن یک دیالوگ تم اصلی موسیقی را دریافت. زمانی که در یک سکانس از فیلم شاهد تغییر لحن شخصیت ها و مثلاً خصمانه شدن آن هستیم، من نیز به عنوان آهنگساز درمی یابم که باید این تم خصمانه را در موسیقی به وجود آورم. علاوه بر اینها من بهترین زمان را برای موسیقی فیلم زمان بیان دیالوگ خاصی قرار می دهم. زیرا معتقدم هنگامی که دیالوگی بیان می شود و به عنوان مثال نشان دهنده ایجاد دلشوره در شخصیت اصلی است، می توان با قرار دادن زمینه اصلی موسیقی در این مقطع میزان تاثیرگذاری فیلم را بالاتر برد. شاید تماشاگر هنگام تماشای فیلم درنیابد که مثلاً دیالوگ رد و بدل شده بین شخصیت ها نشان دهنده جهت آنها نسبت به یکدیگر است اما یک موسیقی لطیف عاشقانه می تواند در انتقال این حس بسیار موثر عمل کند.
در این میان نقش تصاویر در آهنگسازی فیلم کجاست؟
یک بخش تاثیرگذار در ساخت موسیقی فیلم تصاویر هستند. تصاویر می توانند در انتخاب سازها اصلی ترین نقش را ایفا کنند. مثلاً سازی که در یک فضای تاریک استفاده می شود، قابل استفاده در فضایی روشن نیست. ساز کلارینت در فضای تاریک باید با استفاده از منطقه بم نواخته شود و در فضای آفتابی برای به تصویر کشیدن تلالو نور خورشید، مناطق بالای ساز می تواند حس تابش خورشید را منتقل کند.
در حالی که یکی از پرطرفدارترین انواع فیلم در سطح جهان، فیلم های موزیکال هستند، در ایران توجه چندانی به این نوع فیلمسازی نمی شود و در تاریخ سینمای ایران فقط می توان نمونه های محدودی را یافت که در چنین قالبی ساخته شده اند.
من موافق تولید فیلم های موزیکال هستم و معتقدم مسائلی از این دست، یعنی نوعی از سینما که شاید رو به فراموشی است باید در برنامه های فرهنگی کشور جای بگیرد تا شاهد به پایان رسیدن آن نباشیم. در همین همسایگی ما در جمهوری آذربایجان زمانی که بخشی از اتحاد جماهیر شوروی بود، فیلم های موزیکال بسیار ارزشمندی مثل «آرشین مالالان» یا «مشهدی عباد» تولید شد. اما در ایران به این مسائل رسیدگی نمی شود. بی توجهی به سینمای موزیکال مثل اتفاقی است که در زمینه اپرا می افتد. جا دارد در کنار توجه به دو موردی که ذکر شد، منظومه سمفونی هایی بر اساس ادبیات ایران نوشته شود. به عنوان مثال بسیاری از اشعار فردوسی امکان آن را دارد که موسیقی بر اساس آن نوشته شده، حرکات موزونی برای شخصیت های اثر در نظر گرفته شود و حتی به واسطه عروسک ها چنین کاری را روی صحنه برد تا موسیقی و شعر ایرانی در کنار یکدیگر قرار بگیرند و ملیت ها را به تصویر بکشند. می توان این کار را در سینما به واسطه کارهای انیمیشن انجام داد. سینمای موزیکال، اپرا… منظومه یی که از آن یاد کردم و کارهای انیمیشنی که گفتم می توانند در کنار هم موجب شادی و لذت بردن مخاطبان شوند اما لزوم توجه به این بخش از سوی سیاستگذاران فرهنگی احساس می شود تا بتواند جایگاه خود را بیابد. در صورتی که امکان تولید چنین آثاری وجود داشته باشد، اعلام می کنم این آرزوی من است در این پروژه حضور داشته باشم و حتماً با اشتیاق این کار را انجام می دهم.
فیلمسازان سرشناسی مثل داریوش مهرجویی و مسعود کیمیایی فیلم می سازند که به غیر از اثر اخیر مهرجویی اغلب شاهد همکاری آهنگسازان بزرگی با این افراد نیستیم. در صورتی که به نظر می رسد حضور آهنگسازان و فیلمسازان بزرگ در کنار هم می تواند حاصل بهتری داشته باشد، شما مایل به شکل گیری این همکاری ها نیستید؟
یکی از وسایل ساخت فیلم، بودجه یی است که در اختیار فیلمساز قرار می گیرد. شاید فیلمسازان برای استفاده از ارکستر بزرگ و به کارگیری موسیقی عظیم در مضیقه باشند و از همین رو سراغ آهنگسازانی می روند که با بودجه کمتری این کار را انجام می دهند. بنابراین احساس نمی کنم عمدی در کار بوده یا این فیلمسازان از همکاری با آهنگسازان به گفته شما بزرگ اجتناب دارند. اما واقعیت این است همواره یک موسیقی خوب می تواند در حاصل فیلم و تاثیرگذاری آن بر مخاطب نقش مهمی ایفا کند. این آهنگ خوب می تواند توسط یک آهنگساز جوان هم ساخته شود و مهم سازگاری موسیقی با فیلم است.
یعنی تاکیدی بر شکل گیری این همکاری ها ندارید؟
نوع کار موسیقی به گونه یی است که نمی توان اینچنین دسته بندی قائل شد. مهم شناخت و درک آن و نوع استفاده از موسیقی است. به عنوان مثال سال ها قبل برنامه گل ها در رادیو توانست مخاطبان بسیاری را جذب کند، این اتفاق زمانی افتاد که در این برنامه شاهد قرار گرفتن موسیقی در کنار شعر بودیم. در همان زمان همه جا شعر خوانده می شد اما ترکیب موسیقی و شعر به گونه یی شد که هم مخاطب شعر را گوش می داد و هم موسیقی می شنید. یعنی شعر و موسیقی تاثیر مضاعف داشتند.
این روزها اتفاقاً نوع پرداخت به موسیقی تغییر کرده است، دیگر کمتر کسی سراغ ارکستر موسیقی سمفونیک می رود.
این جریانی است که در تمام دنیا رخ داده و بسیاری از فیلم های امریکایی و اروپایی را می بینیم که به همین شیوه در آنها کار شده است. اما از آنجا که خودم همواره به گونه دیگری کار کرده ام، معتقدم آن بخش از کار که با کامپیوتر صورت می گیرد بهتر است در کنار کار آنالوگ قرار بگیرد و فضا را به وجود آورد. معتقدم نباید اصل کار را موسیقی کامپیوتری قرار داد.
به نوعی اشاره به پست مدرنیسم دارید؟
بله می توان این چنین هم گفت، این جریان قابل نقد نیست چون زمان به این سو می رود. همانطور که در عکاسی و فیلمبرداری انقلاب دیجیتال رخ داده در موسیقی نیز رسیدن به این شرایط اجتناب ناپذیر است. روز به روز حجم ابزارها کوچک تر می شود و الان در داخل یک هارددیسک جای می گیرد. این جبر زمان است.
پس این را می پذیرید؟
بله، چرا برخلاف زمانه و دوران حرکت کنیم…
منبع: اعتماد