بازدید مسوولان حکومتی از زندان رجایی شهر جز اینکه برنامههای روزانهمان را به هم بریزد و زندانیان بند ۳ را از کار و زندگی بیندازد، هیچ دستاورد مشخصی نداشته است.
خبر بازدید درست بود، اما نه در سطح رئیس سازمان زندانها، سهراب سلیمانی و نه حتی دیگر مقامهای رسمی حکومتی. رفت و روب و بگیر و ببندهای صبحگاهی همگی خبر از درستی خبر، یا دست کم بخش مربوط به بازدید داشت. این امر همزمان شد با قطع آب آشامیدنی بند ۳ و درکنارش بخش های دیگری از زندان. در نتیجه، نه تنها حمام و توالت تعطیل شد و ورود زندانیان ممنوع، بلکه جلو در ورودی سرویس های بهداشتی دو سطل زباله ی رنگی، زرد و سرخ و… با کیسه زباله های سیاه قرار دادند، برای راهبندان مصنوعی و عدم امکان ورود زندانیان. در داخل راهرو، به این لوازم تزئینی خاص، دو گلدان گل و گیاه پلاستیکی که معمولا در این مواقع در سالن ۸ بند ۳ قرار میدهند نیز افزوده شد.
در این موارد به ویژه اگر بازدیدکنندگان خارجی باشند، در ویترین زندان، بند ۲ که در آن به اصطلاح قران ویژه- یا به قول دیگر زندانیان ”نرم تنان”- اسکان دارند و همچنین بند۷، بند نسوان ، جنب و جوش بیشتری به چشم می خورد و برنامههای تمرینی یا نمایشی در درون این بندها یادارالقران مرکزی زندان به مورد اجرا گذارده می شود.
توجه ی خاص به این دو بند باعث شده است که آن ها از وسائل و تزئینات بیشتر و بهتری برخوردار شوند. در بند ۲ برخلاف اغلب بندها که زمینها خالی است یا زیادش با موکت مفروش، قالی های همرنگ با طرحی مشابه پهن کرده اند و بر سر در هر اتاق نیز پردههای یک دست رنگارنگ آویخته اند. در هر طبقه و سالن دکوراسیون محل متفاوت است تا بیشتر به چشم بازدیدکنندگان بیاید و آن ها تصور کنند که زندانیان جمهوری اسلامی در بهشتی زمینی زندگی می کنند! در این موارد به ویژه در زمان دیدار بازدیدکنندگان خارجی مسلمان گروههای قاری و تواشیح و… به دارالقران انتقال مییابند تا به صورت اسلامی هنرنمایی کنند، قران را از حفظ بخوانند، یا با صوتی زیبا و…
امروز بازدیدکنندگان چون اکثر اوقات با بند ۳ کاری نداشتند. تنها خبر آمدن و رفتن آن ها پخش شد و با خود بیبرنامگی و دردسر آورد: بیماران برای چند ساعات از رفتن به بهداری منع شدند؛زندانیان عادی را به اجبار به هواخوری گسیل داشتند و هواخوری جهاد پر شد از اشغال مواد خوراکی و دود و فیلتر سیگار. پس از یک ساعت، دیگر جایی برای ورزش و نرمش و خواندن و نوشتن نبود. تمام برنامههای من هم پر. این جریان به هم ریخت،- فیزیوتراپی، ویزیت پزشک و زدن آمپول در بهداری و از دست دادن اندک جای خود بر روی نیمکتهای آهنی همیشه خالی دیگر روزها.
برنامه ی پیاده روی و نرمش هم که به دلیل پا درد و کمردرد کماکان تعطیل است. با این وجود اندک امکان استفاده از تنها دستگاه بدنسازی باقی مانده نیز از بین رفت چون نشیمنگاه آن کاربرد صندلی برای زندانیان عادی پیدا کرده بود. دیگر دوستان هم اغلب ترجیح دادند که در حسینیه باقی بمانند و از خیر حضور در محوطه ی جهاد و قدم زدن و انجام بحث های روزانه ی دو نفره و چند نفره بگذرند.
نزدیک ظهر با اعلام پایان هواخوری اجباری و باز شدن در خروجی جهاد، معلوم شد بازدید از بند۳ مانند همیشه با خیر و خوشی منتفی شده است، چون بازدیدکنندگان را به جاهای خوش منظره ی دیگر زندان برده بودند. پس از مدتی شایع شد که میهمانان از کارکنان سازمان ملل بوده اند. طبیعی بود که این پرسش مطرح شود که آن ها متعلق به کدام بخش از این نهاد بین المللی بوده و به چه منظوربه زندان رجایی شهر کرج آمده بودند. این پرسشی بنیانی است که پاسخ آن شاید چند روز بعد مشخص شود و شاید هم به بوته ی فراموشی سپرده شود.
در همین حال این شایعه نیز در حسینیه پیچید که فردا نوبت بازدید نمایندگان رهبری است، در حالی که قاضی محبوب آیت الله خامنه ای این روزها زیر فشار شدید تبلیغاتی قرار گرفته است. دادستان جدید تهران در مصاحبهای اعلام کرده که متهم اصلی پرونده کهریزک ، سعید مرتضوی است. البته هنوز کسی به این سوال جواب نداده است که وی با آن پیشنیه ی هولناک در برخورد با متهمان مطبوعاتی، سیاسی و حتی مشکوک به دخالت در شهادت زهرا کاظمی- روزنامهنگار کانادایی ایرانی تبار - آیا می تواند در زمانی واحد، همزمان دو شیوه ی متفاوت را در بازداشتگاه های کهریزک و اوین بکار بگیرد؟! چگونه امکان دارد که در برخورد با زندانیان سیاسی، به ویژه جوان ها، یک جا شکنجه باشد و تجاوز و قتل و در مکانی دیگر همه چیز خوب و مناسب؟ آیا یک تیم امنیتی- قضائی اصولا می تواند در برابر بازداشتشدگان و زندانیان از دو شیوه ی متضاد استفاده کند؟ درکهریزک همه چیز مبتنی بر قتل و شکنجه و اذیت و آزار روحی و جسمی باشد و در اوین همه چیز بر اساس لطافت و رافت اسلامی؟ البته مرتضوی با تکیه بر پشتیبانی همیشگی رهبر جمهوری اسلامی اکنون اعلام کرده که در آن ایام در مرخصی بوده است. او لابد انتظار دارد در دادگاه تبرئه شود و اندکی دیرتر پست و مقامی نان و آب دار به دست آورد، همچون سردار نقدی در ماجرای حمله به کوی دانشگاه.
در چنین روزی که کار چندانی برای ما وجود نداشت، جز روزنامهخواندن و نوشتن و مطالعه در حسینیه-ـ البته به جز من که اکنون بعدازظهرها نیز به صورت غیررسمی به هواخوری جهاد دسترسی دارم-ـ و عصر شطرنج و شب تخته و بازی حکم در کازینو سیدعلی، امروز یک زنگ تفریح خاص هم زده شد. بعد از شام، برای شستن ماهیتابه ی خوراک لوبیا به محل ظرفشویی رفته بودم که صدای زمزمه ی آواز لری رسول از زیر یکی از دوشها بیرون آمد. بداقی چند قطره آب سرد جایزه گرفت. ابتدا صدای اعتراض او بلند شد، برای سرد بودن آب حمام. باریدن قطرات آب سرد که شدت گرفت، همراه با این درخواست که باید بابت اذیت و آزار اهالی حسینیه رسما عذرخواهی کنی، متوجه ی اصل ماجرا شد. درحالی که لرزان حاضر شده بود تن به این کار دهد، یک باره تغییر موضع داد و به آبپاشی از درون حمام پرداخت، با هدف خیس کردن فرد مردم آزار. ماجرا مدتی از هر دو سو بالا گرفت و در نهایت من همراه با لباس و حوله و.. او از محوطه ی حمام خارج شدم. به ناچار رسول دائم پیام می فرستاد که برای گرفتن وسایل و.. حاضر به معامله است. اما پاسخ یک جمله بود: شرط این کار عذرخواهی کتبی است. او آخر تن به این کار داد، با چنین متنی که برای اهالی حسینیه قرائت شد:
به نام خدا
من، رسول بداقی، با اعلام سلامت کامل عقلی، هر چند که میدانم باور نمیکنید، اعلام میکنم بابت تمام مزاحمتها از تک تک شما اهالی حسینیه سالن ۸ عذرخواهی میکنم و قول میدهم دست از مردم آزاری بردارم!
رسول بداقی
جالب اما کارهای جدی رسول است، از جمله بیدار کردن من در ساعت چهار بامداد برای گرفتن مجوز برداشتن نوار شجریان! دیشب هم نیمه شب در حالی که مسعود گوشی در گوش و چشم بسته در حال و هوای خود بود یک باره شبحی را در بالای سر خود دید. پرده ی تخت ناگهان پس زده شد و شبح بر روی او خم شد، با این سوال غیرمنتظره: ”میتوانم کتاب ترا بردارم؟”
بداقی…
امشب ارژنگ در نهایت به طور رسمی اعلام پایان اعتصاب غذا کرد و تن داد به تلفن زدن درمکانی که دیگران تلفن میزنند. تنها فرقی که داشت این بود که خط تلفن زندانیان سیاسی در زیرهشت امروز باز دچار مشکل شد و تماس گرفتن ها، چون موارد پیشین انتقال یافت به بخش کارگری. داوودی آخر شب اجازه گرفت که از این مکان مخصوص زنگ بزند، البته با پا درمیانی منصور و… آخر شب که با اسانلو در این خصوص صحبت میکردم گفت که او با پاسدار بند صحبت و رضایت وی را جلب کرده است، بابیان این سخن که ارژنگ میخواهد به خانوادهاش زنگ بزند و ختم اعتصابش را اعلام کند. احتمال می رود که پاسداربند نیز به نوبه ی خود با مقام های ارشد زندان تماس گرفته و کسب تکلیف کرده و در نهایت مجوز لازم را داده باشد.
منصور عنوان کرد که اوضاع جسمی داوودی حسابی به هم ریخته، دهانش زخم شده، لثهاش خونریزی پیدا کرده و… حالا قرار است به همسرش زنگ بزند و بگوید به بخشی از خواستههایش رسیده، از جمله این که قول جابهجایی محل تلفن را گرفته و در شرایط اصرار دوستان و خانواده تداوم اعتصاب را به مصلحت ندانسته است. نظر من این بود که ده دوازده روز پیش هم میشد همین حرفها را زد و استدلال ها را کرد و حتی گفت که مجوز ملاقات حضوری با همسرم را هم به دست آورده ام. این که… منصور با چشم و ابرو اشاره کرد که بهتر است این موضوع را تمام کنیم. چاره چه میتوانست باشد، جز ثبت یک تجربه ی جدید و توجه به آن در آینده..
چهارشنبه صبح ۲۴/۶/۸۹ساعت ۹ هواخوری جهاد، بند۳ کارگری، رجایی شهر
پس از نگارش:
همان گونه که فضای سیاسی بر روی اصلاحطلبان و رهبران جنبش سبز بستهتر میشود، فضای بینالمللی نیز بر حاکمان به ویژه احمدینژاد تنگتر میگردد. تعویض البرادعی رئیس پیشین آژانس بینالمللی انرژی هستهای با رئیس جدید، یوکیا آمانو، خود به خود لحن گزارشهای ارائه شده را علیه جمهوری اسلامی شدت بخشیده است. اخراج دو ناظر آژانس نیز فضای بدبینی را تشدید کرده و به لحن تند رئیس جدید آژانس افزوده است.
در این وضعیت، دبیر کل جدید سازمان ملل، بان کی مون هم خبر داده است که اگرچه احمدینژاد برای شرکت در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل به نیویورک میرود، اما در نشست ویژه خلع سلاح شرکت نمیکند. این امر یا نشانه ی زیر ذرهبین رفتن هر چه بیشتر ایران است یا نوعی قهر نهادهای بین المللی. هر کدام که باشد پیامدش انزوای بیشتر مقام های جمهوری اسلامی است و سلب بیشتر مشروعیت حاکمیت در خارج و داخل.
کره جنوبی امروز اعلام کرد که صدور قطعات کیاموتورز- پراید- را در چهارچوب تحریمها به ایران متوقف کرده است. تولید زانتیا نیز که به دلیل توقف تولید در فرانسه و نبودن قطعه در حال تعطیل است.
بحث تحریم اقتصادی هر روز بیشتر جدی میشود. هاشمی رفسنجانی در نشست مجلس خبرگان حرفهایی زیرکانهای زده و گوشههایی از واقعیتهای اقتصادی ایران و ناکارآمدی دولت و برنامههای آن را بیان داشته است. این در حالی است که خودش بهتر از همه میداند که سر منشأ این ماجرا کجاست.