شواهد محکم اما اثبات نشده

نویسنده

‏ سالی بازبی ‏

مقامات آمریکایی تقریباً هر روز اتهاماتی را به ایران نسبت می دهند: ایران به دنبال سلاح هسته ای است، ‏حمایت ایران از تروریسم، کشتار سربازان آمریکایی در عراق، تمایل ایران به نابودی اسراییل … و حالا ‏برخی مقامات می گویند تنها با یک فشار، دولت ایران سرنگون می شود.‏

آیا ایالات متحده شواهد مستدلی برای مجرم شناختن ایران در قبال این فهرست بلند بالا در اختیار دارد؟ یا ‏اینکه مساله ایران و اطمینان از مقاصد این کشور، در پرده ابهام است؟‏

دستگاه دیپلماسی بوش برای به راه انداختن جنگ عراق، اتهاماتی را علیه صدام حسین وارد کرد که به ‏شهادت آمار، آمریکایی ها آن را باور کردند در حالیکه بعداً خلاف آنها ثابت شد.‏

حالا هم که مقامات بر ایران فشار وارد می کنند، خیلی از آمریکایی ها در حال سبک و سنگین کردن شواهد ‏هستند. آیا دود شلیک اسلحه بلند شده یا حتی اصلاً اسلحه ای آماده شلیک وجود دارد؟‏

در ترافیک گره خورده و خیابان های پوشیده از برگ تهران، همه چیز برای مردم ایران به طور عادی در ‏جریان است. اینجا مرکز کشوری است که رهبر عالی و رییس جمهور تندروی ایران حضور دارند.‏

بدون هیچ شکی، هر دوی اینها مخالف آمریکا هستند. آنها برنامه هسته ای دارند و به دنبال گسترش نفوذ خود ‏در خاورمیانه و ارسال کمک های مالی به گروه های نظامی اسلامی هستند.‏

آنها هرگز آمریکا را به خاطر پشتیبانی از شاه که نزدیک سه ده قبل سرنگون شد، نبخشیده اند. آنها زیر چتر ‏حکومت اسلامی، حاضرند مقدار ناچیزی از دموکراسی را تحمل کنند. و یکی از آنها، که رییس جمهور ‏کشور هم هست، با الفاظ کنایه آمیز به اسراییل حمله کرده است. ‏

حسین شریعتمداری، یکی از طرفداران تندروی محمود احمدی نژاد، اخیراً در مصاحبه ای گفت: “هرگز ‏امکان آشتی ما وجود نخواهد داشت. ما دشمنان ایدئولوژیک هستیم.“‏

از سوی دیگر، ایران نزدیک به دو دهه یک برنامه مخفی هسته ای را دنبال کرده است. این مساله در سال ‏‏2002 خصوصاً توسط افرادی که از آن کشور تبعید شدند درز پیدا کرد و به گوش بازرسان سازمان ملل ‏رسید. ‏

هرچند ایران اصرار دارد برنامه هایش صلح آمیز و در جهت تولید انرژی برق است اما ایالات متحده آنرا در ‏راستای تولید بمب می داند.‏

خیلی از کشورها معتقدند اقدامات ایران تا کنون، از جمله غنی سازی اورانیوم و ادامه سیاست مخفی کاری، ‏شاهدی است بر تلاش این کشور در تولید جنگ افزار. کشورهای نزدیک تر به ایران نظیر چین و روسیه، از ‏آن کشور خواسته اند تا در این مورد شفاف تر باشد.‏

دیوید آلبرایت، بازرس سابق هسته ای سازمان ملل که اکنون عضو موسسه امنیت بین المللی واشنگتن است، ‏می گوید: “بر سر اینکه رهبران ایران تصمیم به ساخت زرادخانه هسته ای گرفته اند، اتفاق نظر وجود ندارد. ‏نظرات بیشتر این است که آنها به مجموعه ای از قابلیت ها دست یافته اند که می تواند برای تولید سلاح به کار ‏گرفته شود.“‏

بوش، رییس جمهور آمریکا، ماه گذشته اعلام کرد از آنجا که رییس جمهور ایران آشکارا دشمن اسراییل ‏است، هرگونه دستیابی ایرانی ها به سلاح هسته ای می تواند منجر به وقوع جنگ جهانی سوم شود.‏

اما دانسته ها در مورد اینکه حتی اگرایران بمب هم داشته باشد، با آن چه خواهد کرد، خیلی ناچیز است.‏

هرچند احمدی نژاد با سخنانش در دنیا سر تیتر اخبار را می سازد، اما او می بایست تا دو سال دیگر با ‏انتخابات ریاست جمهوری دیگری در ایران روبرو شود. این در حالی است که محبوبیت او در حال سقوط ‏است.‏

قدرت واقعی در ایران در اختیار رهبر مذهبی و سیاسی آن کشور، آیت الله علی خامنه ای، است که به عنوان ‏یک فرد کاملاً محافظه کار از احمدی نژاد پشتیبانی می کند.‏

معذالک خیلی از ایرانی ها اعتقاد دارند که خامنه ای بسیار مصلحت اندیش تر از رییس جمهور است. به زبان ‏ساده تر، او به سیاست واقعی معتقد است و برای حفظ موقعیت خودش، میان تندروها و مصلحت گراها یک ‏موازنه برقرار می سازد.‏

مهدی خلجی، که در موسسه واشنگتن مشغول گذراندن دوره خود در سیاست نزدیک شرق می باشد، می ‏گوید: “باید به خاطر داشته باشیم رهبر عالی ایران به تندرویی احمدی نژاد نیست… او به بقای کشور اهمیت ‏می دهد.“‏

خلجی عقیده دارد که خامنه ای هرگز دستور حمله به اسراییل با سلاح هسته ای را صادر نخواهد کرد زیرا ‏اقدام تلافی جویانه اسراییل می تواند به قیمت نابودی ایران تمام شود.‏

ولی نکته قابل بحث این است که: اگر ایران نمی خواهد از سلاح هسته ای استفاده کند، پس چرا به دنبال آن ‏است؟

بسیاری از تحلیلگران معتقدند برخی کشورها سلاح هسته ای را به خاطر برتری منطقه ای و حفظ نفوذ خود ‏می خواهند. بالاتر از همه اینها، در اختیار داشتن سلاح هسته ای، خود بهترین عامل بازدارنده در برابر ‏مهاجمین است.‏

البته خلجی هم محتاطانه نگاه می کند. کسی به طور قطع نمی داند رهبر بعدی ایران چه کسی خواهد بود.‏‎ ‎اتهام ‏بعدی علیه ایران، ترور است . در واقع، شواهد در اینجا واقعی ترند. ‏

دولت ایران به جنگجویان مستقر در کشورهای همسایه کمک ارسال می کند. یکی از این گروهها، حزب الله ‏لبنان است. ایران ضمناً از حماس و جهاد اسلامی هم که مشغول جنگ با اسراییل هستند، پشتیبانی می کند. ‏

ایالات متحده از حزب الله، حماس و جهاد اسلامی به عنوان گروههای تروریستی یاد می کند. به زبان بوش، ‏ایران سردسته کشورهای حامی تروریسم در دنیا است.‏

روهان گوناراتنا، رییس مرکز بین المللی تحقیقات ترور و خشونت سیاسی در سنگاپور، معتقد است گروههای ‏تحت حمایت ایران امروزه خود را درگیر تهدیدات مستقیم و قریب الوقوع علیه ایالات متحده نمی کنند. او می ‏گوید: “بزرگترین تهدید متوجه ایالات متحده، از سوی دوستان و هم پیمانان ایران نمی آید. تکرار می کنم از ‏سوی آنها نمی آید. بلکه این تهدید از سوی القاعده است.“‏

سرویس های امنیتی ایالات متحده با این نظر موافقند. مک کانل، یک مدیر امنیتی، در همین سال به کنگره ‏گفت که القاعده بزرگترین تهدید علیه آمریکا باقی مانده است.‏

گوناراتنا می گوید هیچ کس ایران را به حمایت از القاعده متهم نمی کند. در عوض، به نظر می رسد ایرانی ‏های شیعه با القاعده ای های سنی در خصومت باشند.‏

مک کانل در مورد حزب الله هم گفت ممکن است آنها یک روز تصمیم بگیرند به منافع آمریکا حمله کنند. این ‏در صورتی خواهد بود که آنها احساس کنند موجودیت خودشان یا ایران به عنوان حامی آنها در خطر است. ‏

تنها جای دیگری که ایالات متحده می تواند ایران را به ضربه مستقیم علیه خود متهم کند، عراق است. برای ‏خیلی از آمریکایی ها، این اتهام که ایران یا گروه های تحت حمایت ایران در حال کشتار سربازان آمریکایی ‏هستند به معنای فراخوان برای مداخله است. ‏

مقامات نظامی آمریکا می گویند بمب های نفوذی از ایران به عراق فرستاده می شوند زیرا بر روی آنها ‏علامت ایرانی وجود دارد و ضمناً دستگیرشدگان این را تایید می کنند. ‏

اما ایالات متحده هیچ وقت مشخص نکرده چه کسانی در دولت ایران مسوول این انتقال هستند. با این حال، ‏نظامیان به این نکته اشاره می کنند شاخه قدس سپاه پاسداران که تحت امر خامنه ای هستند دارای سابقه ‏حمایت از جنگجویان شیعه خارج از ایران می باشند.‏

در همین حال ژنرال جیمز سیمونز در 15 نوامبر اعلام کرد به نظر می رسد ایران بر تعهد خود به دولت ‏عراق برای قطع جریان انتقال تجهیزات به داخل عراق، پایبند مانده است.‏

سوال این است که چرا ایران باید به طور ناگهانی دست از حمایت خود از حملات بردارد؟‏

نظریه های مختلفی وجود دارد که هیچ یک قطعی نیستند. شاید ایران احساس می کند این کار به نقطه ‏خطرناکی رسیده است. شاید هم بخواهد در طرف دولت عراق باقی بماند. شاید هم فکر می کند رقبای سنی ‏آنقدر زمین گیر شده اند که به اقدام بیشتری احتیاج نیست. یا شاید هم ایران در صورت قطع نشدن این ‏اقدامات، نگران اقدام تلافی جویانه ایالات متحد شده باشد؟

منبع: سانقرانسیسکو کرونیکل – 24 نوامبر 2007 ‏