از همه جا

نویسنده

گفت‌و‌گو با رضا براهنی درباره‌ی محمود عنایت:

 معیارگذار بود

 مجتبا پورمحسن

 

 محمود عنایت، یکی از چهره‌های قدیمی مطبوعات ۲۸ دی ماه در پاریس درگذشت. نام عنایت با دو مجله فردوسی و نگین گره خورده است. او در دوسالی که سردبیر مجله‌ی فردوسی بود، توانست با جذب چهره‌های شاخص، فردوسی را به عنوان هفته‌نامه‌ای شاخص مطرح کند. او در ماهنامه‌ی نگین نیز رویه‌اش را با وسواس زیادی ادامه داد. رضا براهنی که در فردوسی و نگین با محمود عنایت همکاری داشت، در گفت‌و‌گو با مهرنامه از او گفته است.

 

آقای براهنی، درباره دوره‌ی همکاریتان با آقای محمود عنایت صحبت کنید، این همکاری از چه سالی شروع شد؟

من سال‌های متعدد با او همکار بودم. می‌دانید که ایشان ابتدا سردبیر مجله‌ی فردوسی بود بعد از فردوسی رفت و عباس پهلوان به جایش آمد. البته من قبلاً با دکتر عنایت همکاری می‌کردم، در آن زمان هیچ مجله‌ی دیگری نبود و اغلب بچه‌ها باز هم شروع کردند به همکاری کردن با مجله فردوسی. ولی من هرگز همکاری‌ام را با عنایت قطع نکردم. یعنی به هر مجله‌ای که رفت با هم همکاری داشتیم. حتی مقالات بسیار متعدد و گاهی هم داستان به او می‌دادم.

 

 مشی فکریتان ظاهراً کمی با هم متفاوت بود. در کار چطور؟ با هم راحت بودید؟

خب من آثارم را می‌دادم او چاپ می‌کرد.

 

 یعنی هیچ‌وقت مشکلی ایجاد نشد؟ شما راضی بودید؟

هرگز هیچ مشکلی پیش نیامد. آدم فوق‌العاده خوبی بود. من بسیار از شنیدن خبر فوتش متأسفم. اطلاعی در این مورد نداشتم. عنایت یکی از آدم‌های فوق‌العاده مترقی و باهوش و در عین حال بسیار انسان بود.

 

 جایگاه ویژه‌ای هم در مطبوعات آن روز داشت؟

بله، در روزنامه‌نگاری ایران به عقیده‌ی من اغلب روشنفکران که زمانی با حاج سید جوادی همکاری داشتند همه‌ی اینها به عنایت مطلب می‌دادند. ما هم همین‌طور و اغلب شعرا و نویسندگان هم با او دوستی داشتند. فرض کنید نادرپور و شاملو خیلی به او احترام می‌گذاشتند. چون آدم بسیار با پرنسیپی بود.

 

 افرادی ممکن بود تضادهای سیاسی عمیقی هم با هم داشته باشند. معمولاً این مسأله روی همکاری آقای عنایت با این دوستان تأثیری نمی‌گذاشت؟

نه به هیچ‌وجه. به طور کلی آقای عنایت مطالب سیاسی از اینها نمی‌گرفت، بیشتر مطالب اجتماعی و ادبی بود.

 

 بله. ولی خب شخصیتی مثل آل‌احمد با وجودی که ادبی بود اما از لحاظ سیاسی تأثیر داشت. می‌خواستم ببینم روی آقای عنایت این مسأله تأثیری نداشت؟

نه. عنایت آدم بسیار مستقلی بود. اگر از آل‌احمد هم مطلب می‌گرفت دقیقاً به این می‌مانست که از من مطلب می‌گرفت هیچ فرقی نداشت. به این دلیل که او کاری به این مسأله نداشت که دیدگاه سیاسی و عقیده فلان شخص چیست. اتفاقاً فکر می‌کنم که از لحاظ فکری خیلی هم با کسانی مثل آل‌احمد و‌… اختلاف نداشت.

 

 اتفاقاً با او نزدیک‌تر هم بود.

بله، اصلاً اختلافی نداشت. یعنی به طور کلی در عنایت حالتی وجود داشت که همه را جذب خودش می‌کرد. در همان زمان که ما با او همکاری می‌کردیم، اشخاصی را که با ما اختلاف داشتند هم به کار وارد می‌کرد. او که به ما نگفته بود شما بیایید با من همکاری کنید، من دیگر با کسانی که با شما اختلاف دارند همکاری نمی‌کنم. هرگز چنین شرطی و شروطی بین ما نبود. خودش اعتبار داشت. دکتر عنایت انسانی بود شخصاً قابل احترام و عجیب. آدم فهمیده‌ای بود. و سواد درست و حسابی داشت هم در فارسی و هم تا اندازه‌ای در مسائل خارجی. از لحاظ سیاسی هم آدمی بسیار مترقی بود، با سایرین فرق می‌کرد. به همین دلیل زمانی که سردبیری فردوسی را رها کرد و رفت و عباس پهلوان سردبیر شد، همه فکر می‌کردند که ممکن است، فردوسی فرو بیفتد. طبیعی است که شخص پهلوان و عنایت متفاوت بودند ولی یک نکته هم هست و آن اینکه پهلوان هم این توانایی را داشت که آدم‌های مختلف را جذب کند. آن‌طور که مثلاً در عین حال در مقابل روشنفکران مستقر و تثبیت‌شده تواضع نشان می‌داد، ازشان کار هم می‌گرفت. به همین دلیل می‌بینیم هم شاملو با عنایت همکاری کرده، هم ماها همکاری می‌کردیم و همین در عین حال قبلاً هم با عباس پهلوان همکاری شده بود. یعنی بیشتر خود مجله فردوسی بود که اهمیت داشت.

 

 شما آن زمان جوان بودید و تفکرات ادبی رادیکالی داشتید. آقای عنایت به این تفکرات برای انعکاس میدان می‌داد؟

بله. هیچ‌وقت نشد که من مطلبی داده باشم و او گفته باشد که این مطلب را عوض کنید. می‌دانید که بعداً در مجلات دیگری هم که عنایت بیرون داد ما باز هم با او همکاری داشتیم. مثل نگین که ‌‌تعدادی قصه و شعر و مقالات من در این مجله چاپ شده.

 

 منظورم این است که شما آن مقاله‌ای که در مورد چهار شاعر رومانتیک و… نوشته بودید، خب مطلبی جنجالی بود در آن روزها، آقای عنایت برای چاپ این مطلب عقب ننشست؟

من مطمئن نیستم که چاپ این مقاله در زمان عنایت بود یا پهلوان ولی فکر می‌کنم که اگر احیاناً من همان موقع هم این مطلب را می‌نوشتم و به عنایت می‌دادم او چاپ می‌کرد. اتفاقاً پهلوان هم زمانی که مطلب را چاپ کرد در مقابل، آنها هم هر چیزی که نوشتند چاپ کرد. یعنی اگر احیاناً چاپ هم نمی‌کرد من خودم می‌گفتم که چاپ کند. چون ما می‌خواستیم یک نوع ارتباط سازنده داشته باشیم.

 

 مجله‌ی فردوسی در این دو سال که او سردبیر بود خیلی مورد توجه قرار گرفت درست است؟

بله. اولاً که ایشان شخص بسیار متواضعی بود و در عین حال موضع داشت. یعنی مواضع انسانی داشت. یکی از مشخصات دکتر عنایت که‌ برادرش ‌حمید عنایت‌ هم همین‌طور بود، این بود که اینها اومانیست بودند، انسان‌دوست بودند و از دیدگاه حقوق انسانی برخاسته بودند. ‌فکر می‌کنم که به طور کلی هم ذات بسیار خوبی داشتند. یعنی هیچ‌گونه بدجنسی آدم از اینها نمی‌دید. من هم حمید را می‌شناختم و هم محمود را. و با محمود عنایت در هر جا که او از من مطلبی می‌خواست من بلافاصله این کار را می‌کردم.

 

 هم‌صحبتی هم داشتید؟

بله معلوم است. گاهی با هم ناهار هم می‌خوردیم، قرار می‌گذاشتیم، حرف می‌زدیم. با هم همکاری داشتیم. عنایت به طور کلی انسان بسیار متین، دوست‌داشتنی و یک انسان واقعی بود که در عین حال نه تطمیع می‌شد از سوی حکومت‌ها و نه‌جا خالی می‌داد ‌‌که یکی بیاید زور بهش بگوید. به هیچ‌وجه این طور نبود. یعنی یک انسان مقاوم، انسان‌دوست به معنای واقعی و در عین حال مشروط به شرایط ایران.

 

 ایشان با وجود اینکه مواضع سیاسی داشتند اما در مجلاتی که کار می‌کردند چیزی که پررنگ‌تر بود فرهنگ و ادب ‌‌بود.

اتفاقاً یکی از چیزهایی که در رویکرد سیاسی اهمیت دارد اعتلای فرهنگ است. اینکه چون اشخاص از لحاظ سیاسی پیشرفته نیستند، لااقل با خواندن آن فرهنگ‌ها به سوی پیشرفتگی حرکت کنند.

وظیفه‌ی یک سردبیر روشنفکر این نیست که همه را ردیف کند‌ در رده خودش، بلکه باید تنوع فکری را معرفی کند، و این دموکراسی است. عنایت اتفاقاً این تنوع فکری را خیلی دوست داشت. از یک طرف سیدجوادی را چاپ می‌کرد از طرف دیگر آل‌احمد را. از سوی دیگر آثار ما را که نسل بعد از آنها بودیم. این مسأله درست است که یک شانسی به خودش می‌داد ولی در عین حال شانس را به تمام آلترناتیوهایی که در جامعه وجود داشتند هم می‌داد و خودش هم خیلی آدم جذاب و در عین حال باسوادی بود.

 

 به شعر ‌هم علاقه‌مند بود؟ اطلاعاتش در این زمینه به روز بود؟

بله بسیار علاقه‌مند بود. به همین دلیل در هر مجله‌ای که داشته با یک عده از ادبا هم همکاری کرده. از آنها مطلب گرفته یا آنها مطلب داده‌اند. به این دلیل که همیشه همه می‌دانند که دکتر عنایت آدم فوق‌العاده باوجدانی بود.

 

 چه طور شد او از فردوسی رفت؟

فکر می‌کنم با جهانبانویی اختلافی پیداکرد. البته من دقیقاً نمی‌دانم. ولی بعداً هم که عباس پهلوان آمد گرچه مجله قدری تغییر پیدا کرد، اما به همان شکلی که عنایت بهش داده بود ماند. یعنی تغییر خیلی ریشه‌ای نبود. فردوسی با وجهه به کار ادامه داد و این وجهه را طبیعی است که در ابتدا مدیون عنایت بود و در عین حال مدیون آن اشخاص که با او همکاری کردند. البته بعداً هم پهلوان آدم کم‌هوشی نبود سعی کرد دوباره آن افراد را جذب کند.

 

 با این ویژگی‌هایی که مجله فردوسی داشت از طرف حکومت وقت تحت فشار قرار می‌گرفت؟

من فکر می‌کنم که فردوسی جزو مجلاتی بود که همیشه از سوی حکومت تحت مراقبت عجیب و غریب قرار داشت که یک وقت از دست کسی مسأله‌ی خاصی در نرود.

 

 در دوره‌ی نگین هم با ایشان همکاری داشتید؟

بله، در این دوره هم با او همکاری داشتم.

 

 مواضع نگین تفاوت‌هایی با فردوسی داشت، اینطور نیست؟

بله، نگین یک مجله‌ی ماهانه بود. در دوره‌هایی هم که اندازه‌ای به تأخیر می‌افتاد، می‌شد گفت فصلنامه‌ می‌شد. ولی عنایت سلیقه داشت، ‌فارسی‌اش فوق‌العاده خوب بود و مطالبی را که می‌گرفت خیلی با دقت چاپ می‌کرد. من هم به او شعر دادم و هم بخش‌هایی از رمان‌هایم ‌‌و سایر مقولاتی را که مطرح بود.

 

 بعد از اتفاقات ۱۳32 که فضا بسته شد و محدودیت‌هایی که برای شما ایجاد شد، باعث نشد که آقای عنایت مثلاً بگوید که از بعضی‌ها کار چاپ نمی‌کند؟

بعد از ۱۳۳۲ که برای ماها نمی‌توانست به آن صورت مطرح باشد. چون ما کمی دیرتر از آن سال‌ها شروع کردیم. فکر می‌کنم این مسأله در این زمان برای امثال شاملو و… یعنی یک نسل قبل از ما مطرح می‌شد. من در زمانی دکتر عنایت را شناختم که سرجای خودش نشسته بود و در آنجا شروع کردیم به همکاری کردن. بعد او از فردوسی جدا شد و مجله خودش را نشر داد.

 

 از همکاری با فردوسی بیشتر راضی بودید یا نگین؟

فردوسی یک مجله‌ی هفتگی بود. نگین اینطور نبود. هر وقت که متن‌ها آماده می‌شد و دکتر عنایت خودش مطالب را از این طرف و آن طرف می‌گرفت تقریباً هر یکی، دو ماه درمی‌آمد. خب طبیعی بود که آنجا دقت بیشتری در انتخاب می‌شد‌ و خود به خود یک مقدار هم از آن چیزهایی که روزانه یا هر هفته به درد اشخاص می‌خورد اجتناب می‌شد، چون هفته‌نامه با ماهنامه یا مجله فصلی‌ متفاوت است.

 

 پس نگین را موفق‌تر و مؤثرتر می‌دانید؟

نه مسأله اینها نیست. می‌توانم بگویم روشنفکرانه‌تر بود. یعنی ما به محتوا به این صورت اهمیت دهیم. به جای اینکه بگویم موفق‌تر بود چون تیراژش بالا بود. طبیعی است که تیراژ یک مجله‌ی هفتگی به مراتب بیشتر از یک ماهنامه است. به خصوص ماهنامه‌هایی که اغلب هم عقب می‌افتاد. گاهی ممکن بود که در هر دو ماه چاپ شود.

 

 خیلی جالب بود که در آن دوره روشنفکری وجود داشت که مرده باد هیچ‌کس را نمی‌گفت فقط زنده‌باد بود درست است؟

نه چرا. به نظر من دیالوگ در آن دوره خیلی مطرح بود و همه در این دیالوگ شرکت می‌کردند.

 

 منظورم این است که شور انقلاب آن زمان خیلی غالب بود. درست است؟

در کدام یکی؟

 

 از سال 40 به بعد.

بله، مسائل اجتماعی در آن دوره حادترین مسائل بود. مسائل روشنفکری هم خیلی جدی بود.

 

 روشنفکری در آن دوره به جامعه نزدیک هم شده بود، درست است؟

بله خب به تدریج روشنفکری بخشی از جامعه شد. این طور نبود که مثلاً چهار نفر در حزبی بوده باشند بعد یک دفعه بیایند یک کار عجیب و غریب انجام دهند. چیزی که خیلی مطرح بود به نظر من این بود که فرد روشنفکر به عنوان فرد روشنفکر مطرح بود. ممکن بود که چند نفر با هم خیلی دوست بوده باشند و با هم کاری کرده باشند، ولی با وجود اینکه همزمان بقیه نویسنده‌ها خواه سن‌شان کمتر از من خواه بالاتر از من در مجلات مطلب می‌دادند، هیچ‌وقت به ذهن من نرسید که از لحاظ سیاسی آیا من موافق او هستم یا مخالفش. یعنی به اشخاص به صورت افرادی که عقاید خودشان را داشتند نگریسته می‌شد.

 

 محمود عنایت‌ها به نظر شما در روزنامه‌نگاری ایران ادامه پیدا کردند؟

به نظر من بله. به طور کلی آنها متر و معیاری را که از گذشته هم گرفته شده بود بنا نهادند نه اینکه خودشان آن را خالص به وجود آورده باشند. ولی آنها ادامه‌دهنده‌ی یک مسیر پیشرفته بودند و در عین حال هم نگاه می‌کردند ببینند آنهایی که سن‌شان ازشان بیشتر است یا تحصیلات‌شان بالاتر است، چطوری عمل می‌کنند یا به اصطلاح مستقل عمل می‌کنند که او را خطی‌مشی خود قرار دهند، نه آن که بیایند عملاً دنباله‌روی او باشند. مثلاً در این تردیدی نیست که عنایت با همه چیز آل‌احمد موافق نبود. ‌این واقعیت است. ولی ضمن این عدم موافقت اما می‌پذیرفت که او هست. یعنی حضورش را می‌پذیرفت و این قدرت پذیرندگی در انسانی مثل عنایت فوق‌العاده زیاد بود. در حالی که وقتی شما به مراحل بعدی می‌رسید مثلاً در دوره‌ی پهلوان، برای او دیگر اینطور به نظر می‌رسد که آل‌احمد باید در این مجله باشد، برای آن اعتبار است. یعنی منظورم اهمیت عنایت از لحاظ تفکر است. فقط اینطور نیست که چون این یک مجله هست و مال من است پس بیاییم بگوییم آل‌احمد بنویسد و آن یکی هم بنویسد. تفکر برایش خیلی اهمیت داشت.

 

 در آن دو سال بعد از انقلاب هم که نگین درمی‌آمد شما مطلب می‌دادید؟

فکر می‌کنم که داده‌ام. اما الان یادم نیست.

 

 در جریان تعطیلی‌اش که بودید؟

بله در جریان بودم. البته ممکن است داده باشم‌؛ عنایت خواه می‌خواست خواه نمی‌خواست، چون عنایت را دوست داشتم.

 

 البته آقای عنایت آدم معتدلی بود خیلی بد شد که جلوی کارش گرفته شد؟

بله معتدل بود اما در عین حال آدمی بود که موضع داشت. همین موضع داشتن خیلی خیلی مهم است. یعنی آدم به اصطلاح زیر بلیت هر کسی نرود. این خیلی مهم است. اتفاقاً به نظر من او در این زمینه معیارگذار بود. انسان خیلی وارسته و از لحاظ سیاسی فوق‌العاده باهوش و در عین حال اغلب جامعه ایران را خیلی خوب می‌شناخت و واقعاً دوست داشت. موقعی که یک مطلب درست و حسابی بهش می‌دادی بسیار خوشحال می‌شد. هم وقتی که خوب نوشته شده بود و هم زمانی که متن هم از لحاظ نویسندگی و هم از جهت محتوا ردیف بود خیلی خوشحال می‌شد. کوچک‌ترین حس حسادتی نداشت.

 

 خودش هم قلم جذاب و مورد توجهی داشت.

بله یکی از باسوادترین روزنامه‌نگاران ایران بود.

 

 رگه‌ی طنزی هم داشت.

جزو صف مقدم سردبیران روشنفکر بود از لحاظ انسان روشنفکر بودن، نه مجله روشنفکری داشتن. بله طنز هم داشت. شعرشناس بود. مثال‌های شعری می‌آورد. آدم‌ها را خیلی خوب می‌شناخت به نظر من حیف شد. راستی عنایت چند سالش بود؟

 

 باوجود اینکه سن‌تان نزدیک بود؛ سخاوت در نگاه و رواداری داشت نه؟

بله، اگر اشکالی هم در کار شما می‌دید به شما می‌گفت چون می‌خواست شما اشتباه نداشته باشید. این از روی حسن نیت او بود. در عین حال نمی‌خواست اشخاص تبدیل شوند به کسانی که در نوشته یقه‌گیری می‌کنند. به متانت نگارش بسیار اهمیت می‌داد.

 

 این چیزی است که معمولاً در افرادی که سن و سال بالاتری دارند دیده می‌شود. مهم این است که دکتر عنایت در احوال جوانی چنین حالتی داشت؟

بله. علتش این است که به طور کلی از یک خانواده باسواد می‌آمد. برادرش یکی از برجستگان دانشکده حقوق بود. من با او هم همکاری‌های دیگر داشتم. از ما که دعوت می‌کردند سوالات کنکور را بنویسیم، او از طرف دانشکده حقوق بود من از دانشکده ادبیات؛ من می‌دیدم که ‌‌آنجا دکتر حمید عنایت چقدر انسان متین و فوق‌العاده‌ای است و در عین حال دوست بسیار خوبی بود. ما گاهی با هم ناهار می‌خوردیم. الان نمی‌دانم او زنده است یا نه؟

 

 نه او سال 61 درگذشت.

اینها مثل اینکه دو قلو بودند.

 

بله. ولی او حدود 30 سال پیش از دنیا رفت.

بله، هر دو اینها انسان‌های فوق‌العاده و روشنفکر و باسوادی بودند و هرگز هم نمی‌شد چیزی را به اینها تحمیل کرد نه از سوی حکومت و نه از طرف آدم‌های گنده و از این نظر آدم‌های مقاوم و متین و فوق‌العاده مودبی بودند.

 

 بعد خیلی عجیب است که آدمی با این استقلال در آن دوران خفقان شاه فعالیت کند و حکومت هم خیلی بهش گیر ندهد؟

دلیل این است که این اشخاص در عین حال محدودیت‌های خاص خودشان را داشتند. یعنی مثل آل‌احمد نبودند که یک مرتبه قلمش را بردارد و یک چیزی بپراند. یک رفتار میانه‌رو داشتند. رفتار رادیکالیزم سیاسی خودشان را داشتند اما در برخورد با کار فرهنگی متفاوت عمل می‌کردند

منبع: مهرنامه