در شرایط قطع رابطه تهران – لندن در دولت احمدی نژاد، با روی کار آمدن دولت روحانی شتاب محسوسی در تجدید رابطه دو کشور مشاهده می شود. پس از مبادله کاردار غیر مقیم، سفارت های دو کشور از روز اول اسفند ۹۲ آغاز به کار کرده و ارائه خدمات کنسولی به متقاضیان در صدر اولویت کارها قرار دارد.
این شتاب محسوس در حالی است که در یورش به سفارت بریتانیا در تهران در آذر۱۳۹۰ نه تنها ساختمان سفارت بلکه در یک رسوایی بی سابقه در جهان اقامتگاه کارمندان سفارت بریتانیا (یعنی محل اسکان خانواده های آنان) در باغ قلهک نیز مورد یورش عده ای دانشجوی بسیجی! قرار گرفت.
با لمس چنین ناامنی اگر دولت بریتانیا صبر و تأنی از خود در بازگشایی سفارت به خرج می داد، جای تعجب نبود. جای تعجب این است که دولت کانادا به عنوان دولتی که سفارتش در تهران مورد کمترین آسیب قرار نگرفت، سفارتش را تعطیل و کارمندان سفارت ایران در اوتاوا را اخراج کرد و اینک نیز شتابی در عادی سازی رابطه با تهران ندارد.
بی تردید راز این شتاب محسوس را باید در راستای استقرار دولتی دانست که شعار تعامل سازنده را سرمشق سیاست خارجی خود قرار داده است. بدین ترتیب، دولت بریتانیا با علم و اذعان کافی به “حاکمیت دوگانه ای” که با استقرار دولت روحانی در سپهر سیاسی جمهوری اسلامی شکل گرفته، امکان برقراری دیالوگ و گفتگو با جناح عملگرای نظام را مهیا می بیند.
سفر یک روزه
سفر یک روزه سایمون گس، مدیر کل سیاسی وزارت خارجه بریتانیا، به تهران در مورخ ۸ اردیبهشت ۱۳۹۳ را باید در راستای تعمیق دیالوگی دانست که با مکالمه تلفنی دیوید کامرون، نخست وزیر بریتانیا با حسن روحانی در آبان ۱۳۹۲ آغاز شد.
یافتن زبان مشترک با جناح عملگرای حاکمیت ایران به معنی فقدان اختلافات لندن با تهران نیست بلکه معنایش این است که اینک لندن به مانند بسیاری دیگر از کشورهای اروپایی که این روزها سفرهای متعددی به تهران می کنند، زبان مشترکی برای طرح اختلاف خود با تهران یافته است.
دیدار سایمون گس در یک روز با سه معاون وزارت خارجه ایران (عراقچی معاون بین الملل، امیرعبداللهیان معاون عربی و آفریقا و همچنین مجید تخت روانچی معاون اروپا و امریکا) نشان از گستره موضوعات و محورهای دارد که به عنوان دستورکار تهران- لندن وجود دارد.
به رغم آنکه هیچ خبری حاکی از محتوای مذاکرات طرف بریتانیایی با مقامات ایرانی، درز نکرده ولی دیدار او با این سه تن خود گویای تنوع مذاکرات است. بدیهی است بسیاری از این موضوعات، موضوعات محل اختلاف دو کشور است.
سایمون گس، دیپلماتی کارکشته است که اینک پست مدیرکل سیاسی وزارت خارجه بریتانیا و از جمله مسئولیت پرونده هسته ای ایران را برعهده دارد. وی همچنین در پیشنه خود تصدی پست سفارت بریتانیا در تهران را طی سال های ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۰ در کارنامه اش دارد. این سال های آغاز شکل گیری و فعالیت های جنبش سبز بود که پایه های مشروعیت جمهوری اسلامی را لرزان کرد.
ویلیام هیگ، وزیر خارجه بریتانیا گفته بود که: “رئیس جمهوری جدید ایران هم خود و هم کشورش را بسیار مثبتتر از قبل نشان میدهد. ما باید به آزمایشی دست بزنیم که میزان صداقت حکومت ایران را بسنجیم.”
چنان پیشینه ای از سایمون گس به عنوان سفیر بریتانیا در تهران و پست کنونی او از یک سو و دیدار با سه معاون وزارت خارجه از سوی دیگر، چندان پرمعناست که باید دلایل سفر او را گمانه زنی کرد.
خسارت و تضمین
مروری به تصاویر ارسالی از خبرگزاری های رسمی ایران در روز یورش به سفارت بریتانیا کافی است تا حجم زیان مالی وارده (منهای زیان به آبرو ملت ایران) دانسته شود.
نویسنده بنا به تجربه کاری خود، ظن قوی دارد که لندن صورت حساب کلانی بابت تعمیرات از ایران درخواست خواهد کرد. این وظیفه خبرنگاران کجنکاو است که به گونه مقتضی از مقامات وزارت خارجه ایران، میزان خسارات مطالبه شده را جویا شوند تا دانسته شود که در یک اقدام هیجانی چه میزان زیان مالی باید پرداخت شود در حالی که اینک تجدید رابطه با لندن در شرایطی انجام می شود که بریتانیا قدمی از مواضع سرسختانه خود و تحمیل تحریم ها بر ایران عقب ننشسته است.
بدیهی است دیگر محور مذاکره گس با تخت روانچی، موضوع تأمین امنیت افراد و اماکن دیپلماتیک نیز بود تا حادثه یورش به سفارت بریتانیا دگر بار تکرار نگردد. طرف بریتانیایی به دنبال تضمین هایی عینی است که مانع تکرار آن حادثه شود.
پرونده هسته ای و توان موشکی
گفته شد که پرونده هسته ای ایران در دستان سایمون گس قرار دارد. این روزهای طرف غربی تفسیر موسعی از “برنامه اقدام مشترک ژنو” ارائه می دهد که بر اساس آن علاوه بر محدود سازی توان غنی سازی ایران، محدود کردن توان موشکی ایران نیز باید در دستور مذاکرات گنجانده شود. دور از احتمال نیست که این موضوع یکی از موضوعات مطروحه در مذاکرات گس با عراقچی باشد.
ناظر به این تفسیر موسع از سوی کشورهای غربی، سرگی لاوروف وزیر خارجه روسیه گفته که: “موضوع برنامه موشکی ایران در توافقنامه ماه نوامبر در ژنو میان ایران و گروه ۱+۵ قید نشده است.”
بی دلیل نیست که حسن قشقاوی، معاون کنسولی وزارت خارجه، دور آتی مذاکرات با ۱+۵ را “نفس گیر” توصیف کرده و خاطرنشان ساخته که: “مسیر مذاکرات دقیقاً در چارچوب رهنمودهای رهبر معظم انقلاب صورت میگیرد.”
معضل مشترک
جنگ داخلی سوریه، اینک از ابعاد منطقه ای فراتر رفته و تهدیدهایی را متوجه کشورهای اروپایی کرده است. به عنوان یک نمونه، پلیس بریتانیا گفته دستکم ۴۰۰ تبعه این کشور از زمان آغاز جنگ در سوریه به این کشور رفته و حداقل ۲۰ نفر از آنان جان باختهاند. یکی از جانباختگان، پدر سه فرزند بود. وی اولین تبعه بریتانیایی در سوریه بود که با انجام عملیات انتحاری علیه دولت مرکزی سوریه جان خود را از دست داد. (مراجعه شود به مقاله: جهادگران اروپایی در سوریه)
از سوی دیگر جانبداری آشکار جمهوری اسلامی از حکومت بشار اسد، سفارت ایران در بیروت را هدف عملیات های انتحاری قرار داده و احتمال تکرار آن وجود دارد.
نامزد شدن بشار اسد برای انتخابات ریاست جمهوری سوریه که قرار است در تاریخ در ۱۳ خرداد ۱۳۹۳ (۳ ژوئن ۲۰۱۴) برگزار گردد از نظر لندن ادامه جنگ و خونین ریزی در سوریه تفسیر می گردد در حالی که لندن و متحدانش معتقدند کناره گیری بشار اسد از قدرت راه را برای مصالحه سیاسی ملی می گشاید.
طرح چنین پیشنهادی احتمالا یکی از محور مذاکرات گس با عبداللهیان بود تا ارزیابی تهران را از چنین راه حلی استمزاج کند.