به گواهی شناسنامه٬ آیتالله خامنهای تازه پا به ۷۷ سالگی گذاشته؛ او که در آغاز بیست و هفتمین سال رهبری جمهوری اسلامی یک توافق بزرگ با غرب را پشت سر گذاشته،در خطبههای نماز عید فطر که روز شنبه برگزار شد به اظهارنظر پیرامون توافق هستهای با قدرتهای جهانی پرداخت و موضع جمهوری اسلامی را تشریح کرد. او پیش از این و در زمان ریاستجمهوری، مقطع سرنوشتساز پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل و پایان جنگ با عراق را هم از سر گذرانده است. آیتالله خمینی در سال ۱۳۶۷ ترجیح داد شخصا آن تصمیم مهم و تاریخی را اتخاذ کند و تبعاتش را متوجه خود کند٬ رویهای که ظاهرا مطلوب جانشینش نیست: خامنهای سعی میکند تا حد ممکن فاصله خود را با توافق هستهای حفظ کند، تا جایی که حتی از به کار بردن کلمه “توافق” خودداری میکند.
خامنهای پس از توافق هستهای
سید علی حسینی خامنه معروف به سید علی خامنهای در دهه ۶۰ رییسجمهور مقتدری نبود. او مجبور به تحملِ نخستوزیریِ میر حسین موسوی بود که حمایت رهبر وقت جمهوری اسلامی را داشت. هرچند با پایان جنگ و مرگ آیتالله خمینی ورق برگشت؛ رییسجمهوری اسلامی به مقام رهبری آن رسید و به سرعت پیشوند آیتالله را قبل اسمش نشاندند. نخستوزیر هم پس از مرگِ حامی و به رهبری رسیدن مخالف اصلی، خانهنشینی اختیار کرد تا این که دو دهه بعد به رهبر مخالفان وضع موجود تبدیل شد. این بار دیگر خامنهای لزومی به تحمل میرحسین نمیدید؛ توافق هستهای هم درشرایطی به دست آمده که تحریم ها کمر شکن شده و میرحسین موسوی به همراه زهرا رهنورد و مهدی کروبی همچنان در زندان خانگی است.
پنج سال پیش و در تیر ماه ۱۳۸۹ وقتی میرحسین موسوی هنوز در حصر نبود٬ هشدار داده بود که برایش “مثل روز روشن است” که تحریمهای تازه بر ایران اثر خواهد گذاشت. تحریمها “تولید ناخالص را پائین خواهد آورد، بیکاری را بیشتر خواهد کرد” و فشارهای اقتصادی و اجتماعی بر مردم را شدت خواهد بخشید.
حالا اما در تیر ماه ۱۳۹۴ رهبر جمهوری اسلامی همچنان اصرار دارد که سیاستهای هستهای جمهوری اسلامی برحق بوده و به افزایش قدرت و اقتدار کشور منجر شده است: “جمهوری اسلامی به توفیق الهی و به حول و قوه الهی، مقتدر و قوی است، روزبهروز هم قویتر شده است. ده سال، دوازده سال است که شش دولت بزرگ جهانی -که از لحاظ ثروت اقتصادی و غیره، جزو کشورهای مقتدر دنیا محسوب میشوند- اینها نشستهاند در مقابل ایران، با هدف اینکه ایران را از پیگیری صنعت هستهای خودش باز بدارند[…] ده سال، دوازده سال کشمکش با جمهوری اسلامی، نتیجه[اش] این شد که این شش قدرت، امروز ناچار شدند که گردش چند هزار سانتریفیوژ را در کشور تحمل کنند؛ ناچار شدند ادامه این صنعت را در کشور تحمل کنند؛ ناچار شدند ادامه تحقیقات و توسعه این صنعت را تحمل کنند. تحقیق و توسعه صنعت هستهای ادامه خواهد یافت؛ گردش صنعت هستهای ادامه خواهد یافت؛ این چیزی است که آنها سالها تلاش کردند، [ولی] امروز روی کاغذ آوردند و امضا دارند میکنند که حرفی ندارند. این معنایش چیست جز اقتدار ملت ایران؟”
او که بخش عمده خطبههای نماز عید فطر خود را به توافق هستهای جمهوری اسلامی و ۵+۱ اختصاص داده بود٬ تاکید کرد که ادعای تسلیم ایران به فشار آمریکا٬ دروغی است که رییسجمهوری آمریکا به مردم خودش میگوید: “تسلیم ایران را مگر به خواب ببینند. پنج رئیس جمهور دیگر [آمریکا] از اوّل انقلاب تا امروز، در این آرزو که جمهوری اسلامی را تسلیم کنند یا مُردند یا در تاریخ گم شدند، شما هم مثل آنها؛ شما هم این آرزو را هرگز به دست نخواهید آورد که ایران اسلامی را تسلیم کنید.”
رهبر جمهوری اسلامی حتی بخشی از سخنان رییسجمهوری آمریکا را به “لاف در غریبی” تعبیر کرد که بخشی از یک اصطلاح قدیمی است؛ لاف در غریبی و گ[…] در بازار مسگرها!
خامنهای پس از پذیرش قطعنامه
در تیر ماه ۱۳۶۷ اقامه نخستین نماز جمعه تهران پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل هم برعهده سیدعلی خامنهای بود. او در آن مقطع هم اصرار و تاکید داشت که ایران ناچار و مجبور به پذیرش قطعنامه نشده است: “بعضیها در دنیا تحلیل اقتصادی کردند و گفتند که ضرورتهای اقتصادی ایران را به این موضع رساند. بعضی ها تحلیل نظامی کردند، بعضیها تحلیل سیاسی کردند و هرکسی یک حرفی زد. حقیقت این است که از اول انقلاب تا حالا دشمنان ما هرگز در هیچ حادثهای از جمله در این حادثه نتوانستهاند یک تحلیل درست و واقع بینانه ای به دست بیاورند و ارائه بدهند. بنده عرض می کنم تحلیلهای دنیا نسبت به آنچه که اتفاق افتاد، تحلیل هایی ناقص یا سر تا پا غلط و دروغ است.”
به گفته او آن تصمیم فقط به این دلیل گرفته شده بود که “مسئولین نظام تشخیص دادند و امام بزرگوار بر این تشخیص صحه گذاشتند که امروز قبول قطعنامه به صلاح اسلام و انقلاب و کشور است” اما وعده داد که خیلی زود تشریح خواهد کرد این تصمیم چرا و چگونه “به صلاح” بوده است.
وعده خامنهای هیچ وقت محقق نشد و او یک سال و دو ماه بعد در پیامی به مناسبت آغاز جنگ عنوان کرد: “این قطعنامه که زیر فشار سهمگین رزمندگان اسلام بر پیکر دشمن صادر شد، سندی است که شعار دفاع مقدس ما در آن تأمین گردیده بود و اجرای کامل آن، دشمن را به شکست قطعی میرسانید و لذا هرگز جمهوری اسلامی آن را رد نکرد.”
جانشین آیتالله خمینی در خرداد ماه سال ۷۵ هم بار دیگر توضیح داد که “قطعنامه را هم که امام قبول کرد، بهخاطر این فشارها نبود. قبول قطعنامه از طرف امام، به خاطر فهرست مشکلاتی بود که مسوولین آن روز امورِ اقتصادی کشور مقابلِ روی او گذاشتند و نشان دادند که کشور نمیکِشد و نمیتواند جنگ را با این همه هزینه، ادامه دهد. امام مجبور شد و قطعنامه را پذیرفت. پذیرش قطعنامه، به خاطر ترس نبود؛ به خاطر هجوم دشمن نبود؛ به خاطر تهدید امریکا نبود؛ بهخاطر این نبود که امریکا ممکن است در امر جنگ دخالت کند. چون امریکا، قبل از آن هم در امر جنگ دخالت میکرد. وانگهی اگر همه دنیا در امر جنگ دخالت میکردند، امام رضوانالله علیه، کسی نبود که رو برگرداند. بر نمیگشت! آن، یک مسأله داخلی بود؛ مساله دیگری بود.”