شیخ و شمشیر

نوشابه امیری
نوشابه امیری

می گویند هنگامی که شمشیر را زیر گلو می گذارند، تا زمانی که بگویی “نه” و سر، بالا نگاه داری، تیزی شمشیر بر ‏گلو نمی نشیند؛ غیر از این اگر باشد، هر بار که بگویی “بله” و سر فرود آوری، شمشیر بیشتر در گلو فرو می رود و ‏لحظه مرگ را تسریع می کند. همان حکایت شیخ مهدی کروبی که هر روز بیش از روز قبل، سر فرو می آورد ـ به ‏کدام امید؟ ـ وتیزی شمشیر بیشتر برگلویش می نشیند؛ تا آن روز که از وی حتی به “شیخ” نیز نام نبرند چه رسد به ‏‏”شیخ اصلاحات”.‏

مدت هاست که سخنان شیخ مهدی کروبی ـ که خود بر خود نام “شیخ” و “سرو” اصلاحات نهاده ـ خواندنی شده ‏است؛سخنانی که حاصلش، به جبر واقعیت، جدا شدن سره است از ناسره.‏

اول بگویم اسفا که به مدد طنز تاریخ، آدمیانی با هر قد و قامت، از دیوار کوتاه ملتی، سر بالا می کشند و می شوند ‏‏”سرو” و “معجزه هزاره سوم”. و گرنه آدم باید نابینا باشد و فراموشکار، که به خاطر نیاورد کسانی از این دست در ‏فراز و نشیب این سه دهه، در برابر موج ها، چه ها که نکرده و از لحظه ها، چه سود ها که نبرده اند یک به یک. ‏

اما از اینکه بگذریم، باید خطاب به شیخ کروبی گفت:حاج آقا! باورتان شده است ها!چگونه می توان هر لحظه بر تن بی ‏جان اصلاحات، ضربتی زد و باز از “سرو” اصلاحات بودن سخن گفت؟ چطور شورای نگهبان “ تعداد زیادی از افراد ‏شایسته را که می‌توانستند نامزد مجلس باشند” رد صلاحیت کرده، اما “شرایط انتخابات بهبود یافته”؟

چگونه است که شما “از ارایه نظر درباره دولت احمدی‌نژاد خودداری” می کنید[نیوزویک] ـ آن هم در حالیکه خود ‏را”ال گور” ایران می دانید ـ اما از هیچ فرصتی برای کوبیدن محمد خاتمی نمی گذرید؟ ‏

چرا وقت سخن گفتن از مرتجعین، ضبط را خاموش می کنید، اما گاه تازیانه زدن بر مخالفان مرتجعین و “جنبش ‏اصلاح‌طلبی در دوره آقای خاتمی” و درست همان هنگام که “مرتجعین”، شب و روز از کوبیدن باقیمانده مواضع آنان ‏نیز غافل نمی مانند، صدایتان این اندازه بلندی می گیرد که: “مهمتر از همه شیوه تخریبی آنها بود. آنها بخش‌اسلامی ‏جمهوری اسلامی را زیر سوال می‌بردند.“حواس تان نیست یا در کوچه “علی” چپ، نواختن بهنگام را آموزش دیده ‏اید؟

از کی و کجا، و بر اساس کدام کارنامه، شما “کسانی” شدید که “می‌دانند کجا زندگی می‌کنند و چگونه باید دموکراسی را ‏در کشورشان تدوین کنند”؟ نکند راه اندازی یک حزب، که قرار نیست کسی بداند هزینه های آن از کجا تامین می شود ـ ‏آن گونه که در مصاحبه با رسانه های راست گفته اید ـ این توهم را در شما دامن زده است؟نکند به واقع بدین باور رسیده ‏باشید که حزب یک شبه و “شه فرموده” شما، قرار است پرچمدار تدوین دموکراسی و سخنگوی آن در کشوری باشد که ‏‏”مرتجعین” قواعد بازی در زمین های آن را تعیین می کنند؟

درست می گویید: “دولت خاتمی به اندازه کافی برای حفاظت از آرای مردم قوی» نبود. شما قوی هستید؟ شما که آن ‏پشتوانه میلیونی راندارید و دلتان هم خوش است که «آنها [اعضای شورای نگهبان] اینقدرها هم که می گویند کوته نظر ‏نیستند”؟!‏

‏ شما که “حکم حکومتی” به دل و جان خواندید تا دیگر کسی از “قانون مطبوعات” سخن نگوید، به کدام شاهد و مدرک، ‏قوی خواهید بود؟شما که روزگاری، گاه باخت بازی به محمود احمدی نژاد، می گفتید: “وزیر کشور، وزیراطلاعات و ‏گروه های سیاسی و دیگرانی که حرف داشتند، بیایند و‎ ‎حرفهای‌‏شان را مطرح کنند که در غیر این صورت دزد بازار ‏می شود و همه می گویند« دزد‏‎ ‎را بگیرید» و خود دزد صدایش از همه بلندتر است و یک عده بی جهت در این میان تنها‏‎ ‎می‌‏دوند‎ ‎‏” امروز تنها رفتن از چه برگزیده اید؟ با کدام وعده؟

چرا نوبت به دیگران که رسیده، در آنها “مشکلاتی” دیده اید که “قابل دفاع نیستند.” تمام نمایندگان مجلس ششم، وزیران ‏و مقامات جمهوری اسلامی در سی ساله گذشته، نوه بنیانگذار حکومتی که شما نگران بخش اسلامی آن هستید، تنها به ‏دلیل داشتن برخی “مشکلات” از گردونه رقابت حذف شده اند؟‏

شما که می اندیشید “قانون اساسی تفسیر قانون را بر عهده شورای نگهبان گذاشته است و اختلاف بین حقوقدانان این نکته ‏است که حد نظارت تا کجاست؟ اما باید در مجلس قانونی تصویب شود که نه سیخ بسوزد و نه کباب” چرا به جای سیخ، ‏کباب را چسبیده اید سفت و سخت؟

‏…..‏

سئوال ها از این دست فراوان است، پاسخ هاست که جای افراد را تعیین می کند. جایی که نه با حمله به اصلاح طلبان ‏مغضوب به دست می آید و نه با بخشش های 50 هزارتومانی. ‏

و نکته آخر: ما مردم ایران پیچیده تر از این حرف ها هستیم. بعضی رای ها را به حساب خود نگذارید و «بله» گفتن ها ‏را خاتمه بخشید که آن را عاقبتی نیست. ‏