انتخابات درروسیه به اندازه انتخابات آمریکا مطبوعاتی نیست، انتخابات در آمریکا 10 ماه دیگر برگزار میشود اما از هماکنون تقریباً همه مردم دنیا از طریق مطبوعات و خبرها در جریان جزء به جزء انتخابات این کشور قرار میگیرند.
گمانهزنیها آغاز شده و حتی نام رئیس دولت بعدی آمریکا را میشود بهسادگی رصد کرد اما انتخابات روسیه که در ماه مارس برگزار میشود هرچند برای ایران به عنوان همسایه و کشوری که حداقل در دو مساله - یکی رژیم حقوقی دریای خزر و دیگری نیروگاه اتمی بوشهر - مهم بلکه تاریخی است ناشناخته باقی مانده است، مساله عضویت دائمی شورای امنیت و رأی روسیه هم بر سرنوشت ما مؤثر است، شاید اسامی خاص با توجه به پسوند خود نمایه مناسبی نباشند اما ازپیروزی انقلاب اکتبر، اسامی با پسوند “ین” و “اف” به ترتیب زیر بر روسیه حکومت راندند: لنین، استالین، خروشچف و برژنف؛ با مرگ برژنف تا دوره گورباچف را باید دوره بیقراری کوتاهمدت رهبران لرزان روسیه نامید تا اینکه ستاره اقبال گورباچف ظهور کرد. مردی که با پرسترویکای خود امپراتوری آمال پطر کبیر که برخون و جنگ و تصرف اراضی دیگران بنا شده بود را لرزاند. شوروی فروپاشید و از وسعت زمانه پطر هم کوچکتر شد، هرچند هنوز وسیعترین کشور دنیاست. مناطقی که به زور از پیکره دیگر کشورها جدا شده بودند به راه خود رفتند و دوباره نوبت پسوند “ین” شد. یلتسین که الکل تاروپود او را فروخورده بود به یمن تانکسواری خود از مجلس دوما تا کرملین، چند سالی در نشئگی شراب بر روسیه زخم دیده از فروپاشی فرمان راند، تا دوباره مردم روسیه آرزوی تزاری جدید داشته باشند. پوتین، مردی ریزنقش که چهرهای یخی دارد و گویی غم فروپاشی روسیه بزرگ، خنده را از چهرهاش فراری داده، طی 8 سال توانست غرور لگدمالشده را اندک مرهمی باشد. راز سربه مهر روسیه این است که دموکراسی مردمی از طرف تودهها در این سرزمین یخزده جایی ندارد و این حکمت کاخنشینان است که رئیس را تعیین میکند. اینبار نوبت پسوند <اف> است؛ دمیتری مدودف، مردی که با اشاره پوتین از صندوقهای رأی بیرون خواهد آمد، چه مردم رأی بدهند و چه در هوای روزهای پایانی زمستان سخت روسیه، خانهنشین باشند. سرنوشت مقدر انتخابات اینگونه است که در بعضی از کشورها، انتخابات برای تثبیت قدرت است، یعنی قدرتمندان به بهانه مشروعیت خود تحت شرایطی انتخاباتی را برگزار میکنند که نماد بیرونی دموکراسی را به ذهن متبادر کند، اما این انتخابات بهانهای است برای تثبیت قدرت و به رخ کشاندن آن برای دیگران، اینجا انتخابات برای گردش و انتقال مردمی قدرت نیست، نماد تثبیت قدرت است و اینگونه است که به اشاره تزار اخمآلود، جوانی 42 ساله زمام روسیه در حال گذار را به دست خواهد گرفت. روسیه درست بر بالای قلهای ایستاده که یک طرف آن تزاریسم ازنوع انتخاباتی تثبیت قدرت و دیگر سو، دموکراسی از نوع چرخش قدرت است و این مدودف است که باید یکی از این دو راه را که سرنوشتی محتوم دارند انتخاب کند؛ او کیست؟ مدودف هماکنون رئیس شرکت گازپروم است؛ شرکتی با سرمایه 345 میلیارد دلاری که بیش از 30 درصد از گاز اروپا را تأمین میکند. چند خط لوله در دست احداث دارد که فرماندهی زمستان اروپا را در آیندهای نهچندان دور در دست خواهد گرفت؛ شرکتی با جاذبه تولید مادهای که خانه و کارخانههای اروپا را روشن خواهد کرد و به گردش درخواهد آورد. فراموش نکنیم گرهارد شرودر، صدراعظم آلمان را که با انتخاباتی زودرس، صدراعظمی آلمان را به آنگلا مرکل واگذار کرد و بهسرعت به جمع پوتین- مدودف پیوست و مدیر خط لولهای شد که گاز را از قسمت شمالی وارد اروپا میکند و روز جمعه 28 دیماه بود که خط لوله جدید اروپای مرکزی را از بلغارستان به درون اروپا طرحریزی کرد. زمانی که این دو خط لوله گاز به پایان برسند تقریباً اروپا به تسخیر روسیه درآمده و آنگاه است که میتواند پله جدیدی را برای سکونشینی مساوی با جهان غرب برگزیند که پایین آوردن روسیه ازاین سکوی استراتژیک نه آسان و نه کاری شدنی است، حال باید دید مدودف کیست؛ مردی که راز انرژی را میداند و طعم گس سرمای ژانویه سال گذشته را با مدیریتی غیرقابل توصیف زیردندان اروپا باقی گذاشت. او معتقد است که دوره سوبسید گاز روسیه به فرزندخواندگانش که سری در دامان غرب دارند به پایان رسیده است؛ اوکراین و گرجستان و بلاروس باید ارزش واقعی انرژی را بدانند.
اولین بار در تاریخ روسیه این نیکلای دوم بود که در جوانی به قدرت رسید و اتفاقاً تزاری محبوب در روسیه نیست. این دومین بارخواهد بود که دمیتری مدودف 42 ساله به مقام ریاستجمهوری خواهد رسید. او در عین حال که معاون اول نخستوزیر است، ریاست شرکت گازپروم را هم برعهده دارد؛ شرکتی که به گفته مدودف قادر به هضم تمام منابع انرژی روسیه نیست که باید به خاطر آن خدا را شکر کرد والا گازپروم تبدیل به وزارت انرژی (چیزی از نوع وزارت دوره شوراها) میشد که تمام روسیه را میبلعید. مدودف همانند پوتین زاده سنپترزبورگ است. زمانی که کلنگ اصلاحات گورباچف بنای دولت شوراها را به لرزه درآورد، فردی در سن پترزبورگ کعبه آمال جوانان نوجوی این شهر شد: آناتولی سابچاک؛ این فرد که شناختی عمیق از چهرههای تاثیرگذار داشت، پوتین را کشف کرد و به مرشد و مراد پوتین تبدیل شد. زمانی که پوتین معاون شهردار سن پترزبورگ در امور بینالملل بود - جوانی که در رشته حقوق تحصیل کرده و به کرسی استادی در دانشگاه این شهر رسیده بود- به مقام ریاست اداره حقوقی شهرداری سن پترزبورگ برگزیده شد. رفاقت پوتین و مدودف در شهرداری سنپترزبورگ تحت زعامت آناتولی سابچاک شکل گرفت. این رفاقت هماکنون 17 سالی هست که ریشهدار و عمیق شده است. وقتی پوتین به سال 2000 میلادی از طرف یلتسین به عنوان کاندیدای ریاستجمهوری معرفی شد. مدودف جوان به سرعت ستادانتخاباتی پوتین را راهاندازی کرد و مدیر انتخاباتی او در راهیابی به کرملین- که چندان دشوار نبود - گردید. شرکت گازپروم تحت مدیریت مدودف، اما با نظارت پوتین توانست طرحهای پوتین در حوزه بهداشت، مسکن، آموزش، تأمین مواد غذایی و تقسیم ثروت در جمهوریهای فقیر را سروسامان دهد.
پوتین با معرفی مدودف به عنوان جانشین خود لابد برنامههایی در سر دارد. مدیران بازمانده از عهد شوراها در سایه قدرت پوتین به ثروت رسیدند و حاضر نیستند از ثروت با جابهجایی قدرت دست بکشند. از طرفی پوتین نیز در میانه کارزار، مترصد قدرت خود است، او با خوشحالی عنوان رهبر ملی - منصبی که در قانون اساسی روسیه تعریف نشده است- را به همراه پست نخستوزیری در کنار رئیسجمهور جوان آینده پذیرفته است. این بستگی به مدودف جوان که دارای افکار بلندی است که با نوع دموکراسی تحت مدیریت کرملین مخالف و معتقد به ظهور احزاب قدرتمندی است که در گردش قدرت دخالت داشته باشند، دارد، تا در سایه پوتین که عنوان رهبر ملی را به همراه پست اجرایی نخستوزیری در کنار مدودف بر عهده دارد و معتقد به کنترل قدرت و تثبیت آن در پناه انتخاباتی فرمایشی است، بتواند شخصیت مستقل خود را بروز دهد و کمکم سایه پوتین تمرکزگرا را از کرملین دور کند. شاید این جوان حقوق خوانده و تربیتیافته در خانوادهای حقوقدان که همانند پدرش راه تعلیم و تربیت دانشجویان حقوق را برگزیده و نسیم آزادی گورباچفی او را به سیاست کشاند و 17 سالی مشق سیاست کرد، میتواند همانند مشوق خود - پوتین - باشد که شرایطی برای یلتسین مهیا کرد تا در سایه امنیتی که برایش فراهم آمده بود دوره بازنشستگی خود و آرامش خانوادهاش را پشت سربگذارد. اما پوتین با آن چهره یخی که از کوران کاگب به آرامش کاخ کرملین رسید، میتواند در میانسالی خانهنشین شود و شاهد ترقی جوانی که او را برکشیده، باشد؟ باید دید پس از انتخابات ماه مارس و جابهجایی صندلی قدرت، شاهد تداوم رفاقت یا آغاز کدورت این دو در سرزمین همسایه شمالی که در سرنوشت ما مؤثراست خواهیم بود؟ باید دید عصر <اف>ها دوباره در روسیه شروع شده است؟ آیا پوتین ترجیح میدهد چهار سالی صبر کند تا مانع قانون اساسی برطرف شود و با حفظ سمت رهبر ملی دوباره تزار شود یا ضربه هولناکی که مشاور نزدیک اقتصادی او، استانیسلاو بکلوفسکی، که مدتی است از پوتین بریده و از ثروت افسانهای او یاد میکند، سرآغاز درخواست پوتین برای حفظ امنیت او و خانوادهاش همانند یلتسین خواهد بود؛ ثروتی که به نوشته روزنامه گاردین انگلیسی و نشریه دی ولت آلمانی او را ابرمرد ثروت اروپا معرفی کرده است، به گفته بکلوفسکی، تزارپوتین مالک شرکت گمنام نفتی گاریور میباشد که در سال 2007 تنها 8 میلیارد دلار سود خالص داشت و 75 درصد این سهام متعلق به پوتین است، علاوه بر آن پوتین 37 درصد از سهام یک گروه نفتی ناشناس دیگر و نیز 5⁄4 درصد از سهام شرکت گازپروم را مالک میباشد.اگر سمفونی ثروت افسانهای پوتین همچون باله دریاچه قوی چایکوفسکی به آرامی نواخته شود با اطمینان آرامش دریاچه ثروت پوتین به هم خواهد خورد و آنگاه این مدودف هوادار خصوصیسازی است که شاهرگ حیاتی کنار گذاشتن پوتین را به دست خواهد آورد تا ضمن رسوایی مالی، با ارکستری بزرگ، برکناری وی را با آهنگی تند در کرملین به نوا درآورد.
منبع: اعتماد ملی