حال همه ما خوب است.
۶ سال گذشت. شبی که سرنوشتمان رادر انتخاب یک اسم با خودکار ، آبستن بود.
حال آنها خوب است. سبک بارند. خون و رای مردم به گردنشان سنگینی نمیکند. وقت سحر که برای نماز بیدار میشوند پرنده های صبح چهچه میزنند و ذکر خدا میگویند. در خانه قفل است. در حیاط قفل است. اما پرنده ها روی کاج های بلند آن طرف دیوارهای بلند صبحگاه خدا را تسبیح میگویند و آنها نیز.. ۶ سال گذشت. زندان ها پر از مردان و زنان شد که دلواپسیشان ، نه سرنوشت خودشان که سرنوشت ایران و ایرانیانشان بود.. حال این زندانی ها خوب است.. هرچند تاریکی و قفل و نوزیدن نسیمی بر روی صورتی که آزاد است کمی پیر و خسته کرده جسم هایشان را.. اما.. حال بعضی بد است.. گفته اند اختلاس کرده اند و فساد مالی دارند و بدتر از آن حال کسانی است که هنوز پرونده های فسادهای مالی و جانیشان گوشه ای در مخفیگاه منتظر دادرسی است… و این ها همان هایی هستند که آواز پرندگان را وقت صبح نمیشنوند.. گوش هایشان سنگینند و بارشان سنگین تر…