زنان، بانیان تحول در ایران

نویسنده

یک سال و نیم پیش در ماه اوت 2006، یک گروه از زنان ایرانی کمپینی را در جمهوری اسلامی آغاز کردند: “کمپین یک میلیون ‏امضاء”.‏

به راستی این کمپین چیست که اینچنین خشم دولتمردان جمهوری اسلامی را برانگیخته و موجی از سرکوب های خشونت آمیز را به ‏راه انداخته است؟ تنها خواسته این گروه از فعالان و مبارزان تغییر قوانین تبعیض آمیزی است که علیه زنان وجود دارد. مرجع آنان ‏چیست؟ قوانین بین المللی که برابری میان زن و مرد را در کلیه امور در نظر می گیرند: ازدواج، طلاق، حق اولاد، برعهده گرفتن ‏سرپرستی کودک، حق ارثیه، تساوی در برابر دادگاه و… . ‏

دست اندرکاران اصلی این کمپین نیروی خود را صرف پیشبرد این اقدامات کرده اند و دیگر این امکان را نیافته اند تا خواسته های ‏کمپین را به هموطنان خود در سراسر کشور، از جمله مناطق عقب افتاده، بشناسانند. به همین دلیل است که این خواسته های ‏مشروع روز به روز بیشتر در قالب یک فدراسیون متحد و متشکل از زنان، از هر سنی و متعلق به هر طبقه ای از جامعه، شکل ‏می گیرد. البته در میان آنان مردانی نیز به چشم می خورند، به ویژه دانشجویان و اساتیدی که به این کمپین ملحق شده اند.‏

این کمپین قربانی موفقیت خود شد. در حقیقت قبل از شروع آن، زنانی که به شکلی مسالمت آمیز در میدان هفت تیر تهران گردهم ‏آمده بودند، توسط نیروهای انتظامی مورد ضرب و جرح قرار گرفتند و برخی دستگیر و محاکمه شدند. برخی از آنان حتی به ‏زندان و ضربات شلاق محکوم شدند. پس از آن، اعضای کمپین مرتباً تحت پیگرد قرار گرفته و دستگیر شده اند و اکثر این ‏دستگیری ها نیز در حین جمع آوری امضاء که یک حرکت کاملاً قانونی است صورت گرفته. لیست امضاها نیز مرتباً توقیف شده و ‏حکم جلب اعضای کمپین نیز براساس بهانه هایی مربوط به “امنیت ملی” صادر شده است!‏

‏ اعضای کمپین امکان تجمع در هیچ مکان عمومی را نمی یابند و حتی تجمع بیش از 5 یا شش نفر در منازل فعالان کمپین به مداخله ‏نیروهای انتظامی منجر می شود. ارعاب نیز در سطح وسیع مورد استفاده قرار می گیرد و والدین فعالان به طور مرتب تماس های ‏تلفنی تهدیدآمیز دریافت می کنند. گاهی دیده می شود که بازداشت شدگان بسیار جوان اند، در حدود بیست سال و بدون هیچ گونه ‏سابقه سیاسی و یا مبارزات اجتماعی.‏

با این حال، کمپین همچنان به راه خود ادامه می دهد: اعضای آن همچنان در صدد جمع آوری امضاء هستند و جلسات اطلاع رسانی ‏برگزار می کنند و بدین ترتیب خطرات بسیاری را به جان می خرند. زمانی که یکی از آنان بازداشت می شود، بسیج شدن و ‏اعتراض علیه بازداشت او بسیار حائزاهمیت است. سایت کمپین چندین بار توسط مسؤولان توقیف و مجدداً در آدرس جدیدی راه ‏اندازی شده؛ درست به مانند بازی موش و گربه.‏

در حال حاضر فعالان بسیاری هستند که از آزادی و سلامت فیزیکی خود برای پیشبرد این کمپین استفاده می کنند. باید یادآوری کرد ‏که این کمپین بدون هیچ خشونت و کاملاً مسالمت آمیز عمل کرده و به علاوه، خواسته های آن نیز کاملاً بجا و مشروع است. حنا ‏عبدی از 4 نوامبر 2007 و روناک صفارزاده از 9 اکتبر 2007 در بازداشت بسر می برند. یاسر گلی، دانشجوی کرد و یکی از ‏فعالان کمپین، در اوایل ماه اکتبر بازداشت و سپس مادر وی نیز دستگیر شد.‏

ازطرف دیگر، سرکوب خشونت آمیزی که بر اعضای کمپین وارد شده یک نتیجه غیرقابل انتظار درپی داشته است: اعتبار بخشیدن ‏به آن، چه در داخل ایران و چه در خارج. یکی از زنان مبارز کمپین در این خصوص می گوید: “زمانی که ما را بازداشت می ‏کنند، جدا از پرداخت وثیقه برای آزادی خود، باید مبلغی را به مسؤولان پرداخت کنیم. آنها با سرکوب کمپین در واقع یک بازتاب ‏گسترده به آن بخشیده اند.“‏

بدین ترتیب، مسأله برابری بین زن و مرد به یکی از مسایل مهم جامعه ایران تبدیل شده است. به همین دلیل، دولت تهران سال ‏گذشته لایحه ای را برای تشویق “چند همسری” ارائه داد. داشتن چند همسر در آن واحد در ایران امکان پذیر است، ولی چندان ‏رایج نیست. این لایحه که در ماه ژوئیه 2007 تسلیم شده، ازدواج موقت را نیز تبلیغ می کند: وضعیتی کاملاً غیرقانونی که طی آن ‏هیچ حقی برای زن در نظر گرفته نمی شود، زیرا شوهر به تنهایی می تواند در هر لحظه این “قرارداد” را فسخ کند. طی این ‏قرارداد، حق ارثیه وجود ندارد و دختران جوانی که طی این ازدواج های موقت بکارت خود را از دست می دهند، پس از طلاق ‏مشکل بتوانند در جامعه ایران شریکی برای خود بیابند. این لایحه، که در حقیقت جدالی است با کمپین یک میلیون امضاء، واکنش ‏شدیدی را حتی در جناح محافظه کاران باعث شد، به طوری که اکنون از دستور کار مجلس خارج شده است.‏

از آخرین خشونت های شدیدی که زنان قربانی آن بودند می توان به تأیید حکم سنگسار دو خواهر به دلیل رابطه نامشروع که از ‏سوی عالی ترین مقام قضایی صادر شده اشاره کرد. زهره و آذر کبیری اکنون در انتظار اجرای حکم خود در زندان بسر می برند.‏

یک نمونه بارز دیگر: مجوز ماهنامه “زنان” در 28 ژانویه امسال پس از 16 سال انتشار ملغی گردید و این در حالی است که این ‏مجله از موضعی کاملاً میانه برخوردار بوده و متعلق به طرفداران اصلاحات در حکومت می باشد.‏

آیا زنان باعث ایجاد تحول در ایران خواهند شد؟ آیا آنان خواهند توانست اعضای جدیدی را نزد خود گردآورند تا بدین ترتیب ‏حکومت احساس ضعف و بی ثباتی کند؟ این نیروی داخلی کشور بی شک نشانگر خطر بسیار بزرگی برای حکومت آن است؛ تهدید ‏و مداخله مسلحانه تنها به تقویت این جنبش منجر می شود و روز به روز مشروعیت آن را در نظر مردم ایران معتبر می کند؛ ‏مشروعیتی که متأسفانه به شکلی زورگویانه و ظالمانه از آن گرفته شده است. پس باید از این نیروی داخلی حمایت کنیم، با همت و ‏با اراده. ما نباید در برابر شجاعت این زنان و مردان، عقب نشینی کنیم و دلسرد شویم. آنها هستند که راه رسیدن به یک جامعه ‏درست را به ما نشان می دهند؛ جامعه ای که بر پایه تساوی و حاکمیت ملی استوار است. این ایده آلی است که مردم ایران آرزویش ‏را دارند و این هدفی است که ما نیز برای آنان طلب می کنیم.‏

منبع: تریبون، 19 فوریه 2008‏

مترجم: علی جواهری