این روزها به نظر میرسد در میدان رقابت انتخابات ریاست جمهوری دهم ایران 2 کاندیدا به صورت جدی و با برنامهها و بیانیهها و رفتارهای انتخاباتی جدی، فرصتی را پدید آوردهاند تا یک بار دیگر مردم به طرح پرسش برآیند و مطالبات خود را در میان وعدههای شیخ مهدی کروبی و میرحسین موسوی کنکاش کنند. در عصری که مشی و منش مخالفان یک رئیس جمهور اصولگرا به مشی و مرام “خناسان و براندازان و کودتاچیان” تعبیر میشود به دل مینشیند که سیاستمردانی از گرد راه برسند و در دفاع از مخالف، چنان قامت راست کنند که گویی بعد از سالها کسی صبوری کردن را به یادمان آورده است. در این کش و قوس است که کروبی در نامههای معروفش به شورای نگهبان و رئیس کل ستاد نیروهای مسلح و پیگری وضعیت دراویش و زندانیان و دربندان، نشان میدهد که صدای مخالف و منتقد هم در این فضای سیاسی کشور وجود دارد که به جای ندیدن و پاک کردن صورت مساله باید باید برای شنیدنش صبوری کرد.
کروبی را در تمام این سالها همه خوب میشناسند و مواضع و دیدگاه او در مجلس اصلاحات بر همگان روشن است و به نظر میرسد که او با تمامی سوابق حضور همواره اش در روزهای دشواری که بر اصلاحطلبان رفته است شاید باید به پرسشهای به روزتری در فضای انتخاباتی جواب دهد و میر حسین موسوی نیز که غیبت طولانی او در تمام روزها نیاز، ضرورت هم مینمود باید به پرسشهای بیشتری پاسخ دهد تا نسلی که نخستوزیر روزهای جنگ را سالها در سکوت مطلق دیده است، اینک بتواند او را با اعلام مواضعش بشناسد. در حجم این ستون، با شرح واقعهای کوتاه یک پرسش ساده از 2 کاندیدایی که اصلاحخواهان جامعه گرد آنها جمع شدهاند مطرح میشود. میرحسین موسوی به تازگی در برابر نامه تند فاطمه رجبی، همسر سخنگوی دولت احمدینژاد هیچ نگفت و این نیز از ملزومات بازی انتخاباتی است که نامزدها در برابر هر شیوه ناصحیحی، قداست کلمه را زیر سوال نمیبرند. اما آنگاه که طنزنویسی به نقد سخنان فاطمه رجبی برآمد، موسوی سکوت شکست و طنزی که به تعبیر جناب موسوی توسط یک “طنزنویس مقیم خارج از کشور” نوشته شد و در تعریف ایشان بیادبانه تلقی شد، بازی برهم زد و موسوی را وارد عرصه پاسخگویی و صدور یک بیانیه رسمی کرد. در سوی دیگر ماجرا اما مخاطب و ملت نشستهاند یعنی در حاشیه این بگو مگوهای سیاسی آنان که به نظاره نشستهاند با تردید به فراز و فرود یک رخداد به ظاهر ساده مینگرند و هنوز نمیدانند که مخاطب بیانیه موسوی چه کسی بوده است؛ طنزنویس مقیم خارج از کشور؟ فاطمی رجبی یا جامعهای که نظارهگر مبارزات انتخاباتی میرحسین است؟ برای نسل سوم که هنوز با تردید به قامت مردی که تنها پدرانشان گاهی از او خاطره خوب نقل میکنند، مینگرند تنها یک نکته در این قد برافراشتن و اعتراض کردن به طنزنویس مقیم خارج از کشور به چشم میآید و آن اینکه میرحسین هوشمندتر از آن است که در این بلبشوی سیاسی، وقت و توان هزینه پاسخگویی به یک نفر کند. به نظر میرسد او با یک بیانیه هم پاسخ فاطمه رجبی را داد و حتی نکته مربوط به مسافت دیوار خانه خود را نیز در خلال این بیانیه تکذیب کرد، هم به طنزپرداز مقیم خارج از کشور پیام روشنی داد تا بگوید که طنز او در داخل، دیده و شنیده میشود و حتی ارزش وقت گذاردن برای پاسخ یافتن را هم مییابد و هم پاسخ جامعهای را داد تا بعد از سال ها بار دیگر صبوری مردان حوزه سیاست را مزه مزه کنند و برای دقایقی هم که شده به خاطر آورند که میشود زیر یک سقف ایستاد و سقف بر سر هم ویران نکرد.
بیشک او هم این را نیک میداند که عذر به درگاه زنان بردن آن هم به خاطر تلقی توهین در طنزی که علیه یک زن ( فاطمه رجبی ) نوشته شد بود، میتواند روزنه امیدی بگشاید که دیگر از این پس قرار نیست اگر زنی مجیزگوی سیاستمداران نباشد، زن بودنش را بر فرق سرش بکوبند و از میدان به درش کنند. همان رفتاری که در این سالها و گاه گاه با بخشهایی از زنان کشور شده است که برای مقاله یا فعالیت سیاسی و اجتماعی احضار میشدند اما پای میز و در محضر برخی از همین تصمیمسازان، جز از کنکاش در حریم خصوصی و تحقیر شدن به خاطر زن بودن نشنیدهاند. مردمی که رفتار نامتعارف “برخی” از ماموران گشتهای ارشاد، زخمی را هم بر سر و صورتشان جای داده بود، سیاستمداران را به خاطر وعدهای چنان بزرگ که به هیچ انگاشته شد، میبخشند و باز رو به سمت موسوی بر میگردانند و امیدوار میشوند به فردایی که دیگر نسل جوانش را با زور به رعایت قوانین یک کشور اسلامی فرا نخوانند. به گمانم ماجرای نامه همسر سخنگوی دولت به میرحسین و به طنز گرفتن این نامه توسط “طنز نویس مقیم خارج از کشور” و بیانه آخر موسوی برای دعوت کردن این طنزنویس به رعایت ادب در نقد، روزنهای دیگر گشود تا موسوی که به زیرکی و با نگاهی انسانی، واقعه را مدیریت کرد باری دیگر و در برههای دیگر از وسعت و میزان سعهصدر خود برای دعوت و پذیرش همه ایرانیان زیر سقف مشترکی به نام ایران هم سخن بگوید. شاید این نوع موضعگیری میرحسین موسوی موقعیت خوبی باشد تا از دو کاندیدای اصلاحطلب فعلی پرسشی شفاف مطرح شود؟
بیشک مردم فراموش کردهاند و میبخشند کسی را که در ایام انتخابات ریاست جمهوری گذشته گفته بود: “حتی خوانندههای لسآنجلسی هم میتوانند به ایران برگردند” اما فراموش نمیکنند که در مقابل خوانندهها و هنرپیشههای قدر و روزنامهنگاران توانمند و اساتید برجسته دانشگاه هم در عصر سیاستورزی همان نامزد انتخاباتی دیروز، غریبانه از کشور کوچ کردهاند. مردم ما اگر چه در این سالها گاهی به خاطر فعالیت سیاسی مثلا عمه یا عمو یا به واسطه یک نسبت دور خویشاوندی با یک فامیل “گناهکار” در سیستم گزینش و سنجش مشاغل، حذف شده اند اما خودشان حساب فامیل بزرگ سیاستمداران را از هم جدا میکنند و گناه آن یکی سیاستمدار را به پای این دیگری نمینویسند.
برایناساس راه دوری نمیرود اگر در حاشیه طنزی که میرحسین را رنجاند و منجر به صدور بیانیهای شد، طنز تلخ زندگی ایرانیان مقیم خارج از کشور نیز دل نامزدهای فعلی ریاست جمهوری آینده را برنجاند و حرفی بزند و به زودی اعلام موضع کند که نگاه آنها به همه آنان که در این سالها به هر دلیلی سقف خانه را سرشان آوار دیدند و ناگزیر به ترک وطن شدهاند، چیست؟ ابتدا یک بررسی آماری کوچک کافی است تا روشن شود کشوری که مسوولان و تصمیمسازانش باید فخر رافت اسلامی را در بلاد غرب باشند، چه میزان از اهالی ایران را رانده و مهاجر در غرب مییابند؟ اگر تنها و تنها یک فعال ساده سیاسی غربی یا یک روزنامهنگار معمولی آمریکایی، روزی از در دولت آمریکا، انگلیس یا یکی از همین کشورهای غربی رانده به ایران پناهنده میشد، دولتمردان ما چه میکردند؟ چند بار فخر ناامنی آن کشور غربی را به جهان میفروختند؟ چقدر فرش سرخ برای صورت از سیلی سرخ شده یک مهاجر ناگزیر آمریکایی در ایران پهن میشد تا صورت واقعی آمریکا را به جهان نشان دهند؟ ما چند روزنامهنگار و چند نماینده و چند استاد دانشگاه و چند فعال سیاسی غربی که به ایران پناهنده شده باشند، داریم؟ و حالا غرب از ما چه دارد؟
پاسخ روشن است: مجموعهای از مسوولان صاحب نام کشور، نماینده و روزنامهنگار و فعال سیاسی و اجتماعی و دانشجویی گرفته تا شهروندان معمولی که به کشورهای دیگر پناه آوردهاند. آیا همین اوبامای جوان وقتی در نوروز امسال روبه سوی مردم و دولتمردان جمهوری اسلامی کرد حتی یک بار هم حجم عظیم پناهندگان ایرانی را به رخ دولت جمهوری اسلامی کشید؟
باشد که شیخ مهدی کروبی و میرحسین موسوی نیز به همان اندازه که برای مخالفان خود در داخل کشور چنان حریم قائلاند که کروبی در خانهاش را به روی همه زندانیان سیاسی و اجنماعی باز میکند و موسوی نیز از یک طنز، آزرده میشود و ملتی را به صبوری فرا میخواند به زودی از میزان صبوری دولت آینده خود در مواجهه با همه ایرانیانی که تنها به واسطه داشتن عقیده مخالف در گوشه گوشه این جهان غریب افتادهاند نیز اعلام موضع کند.
منبع: اعتماد ملی