بنوشید به قیمت آزاد

نویسنده

mashrobatalkoli.jpg

آرش معتمد

متولدین اواخر دهه ی چهل و اوایل دهه ی پنجاه هنوز سال های اولیه ی انقلاب را از یاد نبرده اند. آن زمان که ‏همراه با موج وسیع ممنوعیت ها، مشروبات الکلی هم در ردیف موادی قرار گرفت که خرید و فروش، نگهداری و ‏مصرف آنها علاوه بر دستگیری، مشمول حداقل 80 ضربه شلاق و جزای نقدی می شد. حالا چه بسیار کسانی که ‏به سلامتی همین ضربه ها، می نوشند اما به قیمت بازار آزاد.‏

در سال های اول انقلاب، کسانی که می خواستند مشروب الکلی استفاده کنند، بدون ترس و لرز آن را تهیه می ‏کردند. از حد هم که می گذشت برای این بود که ترس را به فراموشی بسپارند. در آن سال ها هم به دلیل ممنوعیت ‏ورود مشروبات الکلی و هم به علت تعطیلی کارخانه های مشروب سازی، بازار استفاده از مشروبات دست ساز، ‏رواج بسیار گرفت: عرق خانگی، شراب خانگی و… و دکا و ویسکی هم که معمولا ازمرزهای شمالی و غربی به ‏طور قاچاق وارد می شد. بی پول ها از خوردن عرق خانگی کور می شدند و پولدارها از خوردن ویسکی خارجی ‏مست. ماجرا کشته و معلول هم داشت؛ تا دوران دیگر شد.‏

در سال های اول، خرید و فروش مشروبات الکلی، مسیری پلیسی را طی می کرد. “ساقی” ها - افرادی که به تهیه ‏و فروش مشروبات الکلی می پرداختند- به هر فردی مشروب نمی فروختند. می گویند خریداران مشروب لازم بود ‏پیغامی از طرف یکی از دوستان یا مشتریان ساقی برای او ببرند و البته پاسخ گوی سئوالات او نیز باشند تا مطمئن ‏شوند که طرفشان آدم مطمئنی است. ‏

ساقی - که پاتوق معمولش کنج خانه ها یا قهوه خانه ها بود- بعد از اطمینان از اینکه طرف “آدم فروش” نیست، ‏پول را از او می گرفت. بعد می رفت و چند دقیقه ای خریدار را در جایی میان کوچه و خیابان معطل می کرد. ‏زمانی که حتما بر مشتریان نیز سخت می گذشت. موقع تحویل “جنس” هم لحظه خوبی بود هم لحظه ای خطرناک. ‏اگر مامورین می رسیدند، کار مشتری و فروشنده، ساخته بود. بعد رفتن به خانه با “گالن” عرق دست ساز در ‏دست هم خود ماجرایی داشت. ‏

حسن، از همین مشتریان قدیمیست که می گوید: “یک شب گالن را که گرفتم با عجله خود را به ماشن رساندم. گالن ‏را زیر لباسم جاسازی کردم و به راه افتادم. از شانس بد سر یک پیچ، ماشینی جلوی من پیچید. روی ترمز زدم؛ ‏گالن و لباس افتادند زیر صندلی و ناگهان بوی عرقی برخاست که در بقیه عمرم آن را فراموش نمی کنم. تا رسیدم ‏خانه، از ترس شیشه ها را پایین نکشیدم که بو بیرون نرود. بعد هم لباس عرق آلود را یکراست انداختم در طشت ‏رخت که بویش برود. نمی رفت؛ از بس عرقش خالص بود.“‏

اما آن روزها گذشت؛ “ساقی”ها کم کم صاحب تلفن شدند. مشتریان زنگ می زند، بریشان می آوردند.‏‎ ‎بعد ماشین ‏خریدند؛ “دم” بعضی هارا هم دیدند و مشروبات را گذاشتند صندوق عقب. حالا مشتری هم حق انتخاب داشت هم ‏امنیت بیشتر.خیلی از آن ساقی های روز های اول، این روزها دم و دستگاهی دارند و شغل شان، شده است شغل ‏خانوادگی پردرآمد.‏

حالا در شهرهای شمالی کشور که در ماه های مختلف سال میهمان دارد، کسانی که مشروب می فروشند در ‏‏”سوپر مارکت” یا “رستوران” ساکن هستند. چند دقیقه بعد از اینکه مشتری پول را می دهد، “جنس” را تحویل می ‏گیرد. آن هم نه دیگر دست ساز، که انواع مشروبات “باندرول دار”. در بسته بندی های گوناگون و متنوع: ودکا، ‏ویسکی، آبجو، مارتینی، تکیلا، ابسولوت و… بستگی دارد که چقدر پول خرج کند.‏

مهدی، 28 ساله که تحصیلاتش تا سیکل است و ظاهرا یکی از معروف ترین مشروب فروشان یکی از شهرهای ‏شمالی، می گوید: “ما به طور خانوادگی مشغول این کاریم. بعد از انقلاب پدرم یک مغازه کبابی باز کرد. کباب و ‏مخلفات. عمویم هم هست. به همراه برادرها و پسرعموها. خدا را شکر، درآمدش خوب است.“‏

مهدی در مورد برخوردهایی که تاکنون با او شده، می گوید: “هم من و هم پدرم چندین بار دستگیر شدیم و به ‏زندان رفتیم. دستگیری ها بیشتر این طور بود که کسی به عنوان مشتری نزد ما می آمد و وقتی جنس را به او می ‏دادیم، طرف آنتن از آب در می آمد. چند روزی می رفتیم زندان و جریمه ای می دادیم و بعد موضوع حل می ‏شد؛حالا از قبل «جریمه» را می دهیم، و زندان هم نمی رویم.“‏

مشتری ها اما چه کسانی هستند؟ مهدی می گوید: “همه جور. بیشتر جوان ها هستند البته. بعد هم دیگر ترس شان ‏ریخته. می دانند که حالا می شود شلاق را خرید.“‏

و جالب اینکه در میان خریداران، زنان نیز کم نیستند. مشتریان دائمی که دیگر تلفن می زنند و مشروب مورد ‏علاقه را در خانه تحویل می گیرند. ‏

در دو سال اخیر، محدودیت باز بیشتر شده، اما به گفته حسن، امکان “خرید” هم بیشتر. چرا: “آقایان هم وارد شده ‏اند. حرف سیاسی نیست که قیمت نداشته باشد.“‏

اینطوری جماعت می خورند و در بیشتر مواقع هم با تکیه کلام فیلم مسعود کیمیایی: به سلامتی سه تن؛ رفیق و ‏ناموس و وطن.‏