این فقط شایعه نیست

نویسنده


برنارد آویشای و رضا اصلان

احتمال اینکه دولت بوش حملۀ آخر به تأسیسات هسته ای ایران را آغاز کند، کمتر و کمتر بنظر می ‏رسد، اما اسرائیل اینقدر آرام بنظر نمی آید. همزمان با تشدید رقابت ها بر سر جانشینی ایهود اولمرت ‏نخست وزیر اسرائیل، شایعات به گوش رسیده از اورشلیم نیز قطعا ً جدی تر خواهند شد. شول مفاز ‏وزیر دفاع اسبق اسرائیل به شدت در حال رقابت با تزیپی لیونی وزیر خارجۀ این کشور است. در ‏حالیکه لیونی چندان جنگ طلب نیست، اما مفاز اخیرا ً به روزنامۀ یدیئوت آهرونوت گفت که حمله به ‏ایران “اجتناب ناپذیر” است. همچنین احتمال می رود بنیامین نتانیاهو رهبر حزب مخالف راست گرا ‏که احتمالا ً در انتخابات سراسری، لیونی یا مفاز را از میدان به در خواهد کرد، به طور جدی به حملۀ ‏بازدارندۀ اسرائیل به ایران فکر کند.‏

در این میان، مقامات، نویسندگان و تحلیلگران نظامی برجستۀ اسرائیل تأکید می کنند که ایران یک ‏‏”تهدید بالفعل” است. از میان این موارد می توان به بنی موریس یکی از مهم ترین مورخان اسرائیل ‏اشاره کرد که اخیرا ً در روزنامۀ نیویورک تایمز پیش بینی کرد که “اسرائیل قریب به یقین ظرف ‏چهار تا هفت ماه آینده – تقریبا ً بین انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و کنار رفتن دولت بوش از ‏قدرت – به سایت های هسته ای ایران حمله خواهد کرد.” موریس ادعا کرد، “کل طیف سیاسی” با ‏نظر او موافق است که موجودیت اسرائیل در خطر است. ‏

بگذریم از این احتمال که تهدید حملۀ اسرائیل به ایران اهرم فشار را در اختیار دیپلمات های آمریکایی ‏و اروپایی قرار خواهد داد تا ایران را وادار کنند از تلاش های هسته ای خود صرفنظر نماید. بگذریم ‏از این موضوع که اگر شما باور کنید که چنین حمله ای به راستی قریب الوقوع است، پیش بینی آن را ‏در یک روزنامۀ مهم خواهید کرد. بگذریم از این واقعیت که امکان حملۀ اسرائیل وجود ندارد مگر با ‏چراغ سبز آمریکا و اجازۀ پرواز هواپیماهای اسرائیلی در حریم هوایی عراق. و بگذریم از ظن و ‏گمان های همیشگی در این باره که نخبگان نظامی اسرائیل، که این کشور یهود را مهمترین دارایی ‏استراتژیک غرب در منطقه می دانند، مایلند خاورمیانه را از پشت منشور “اختلاف تمدن های” اسلام ‏و غرب ببینند.‏

سؤال اینجاست که آیا تهدیدهای اسرائیل می توانند جدی باشند؟ امیدواریم اینگونه نباشد چون ما خریدار ‏فرضیات پنهان نیستیم. کارشناسان اطلاعاتی تأکید می کنند که ما هم اهداف و مقاصد و هم قابلیت های ‏طرف مقابل را بررسی کنیم. بیایید این کار را انجام دهیم.‏

رئیس جمهور ایران نظام این کشور را رهبری نمی کند. احمدی نژاد تقریبا ً هیچ کنترلی بر برنامۀ ‏هسته ای ایران ندارد؛ این قدرت در دست آیت الله علی خامنه ای است. خامنه ای به تنهایی فرماندهی ‏ارتش ایران را به عهده دارد و سیاست خارجی این کشور را دیکته می کند. خامنه ای از طریق واسطه ‏هایی مانند اسفندیار رحیم مشایی معاون رئیس جمهور لحنی به مراتب ملایم تر از احمدی نژاد دربارۀ ‏مذاکرات هسته ای ایران با غرب اتخاذ کرده است. بر اساس گزارش خبرگزاری های ایران، رحیم ‏مشاعی اخیرا ً اعلام کرده که “ایران خواهان جنگ با هیچ کشوری نیست، و امروز ایران دوست ‏آمریکا و حتی اسرائیل است.“‏

رژیم ایران یک رژیم انتحاری نیست. این تصور که ایران در یک صبح زیبا تل آویو را با خاک ‏یکسان خواهد کرد، دیوانگی است؛ توصیف بنی موریس از “ذهنیت اصولگرایانه و فداکارانۀ” ‏آخوندها ادایی است که دیگران آن را تقلید کرده اند. رژیم ایران به خوبی می داند که اسرائیل علاوه بر ‏موشک، زیردریایی، بمب افکن های استراتژیک و داشتن ذهنیت های دورۀ آخرالزمان، زرادخانه ای ‏شامل حدودا ً 200 کلاهک هسته ای در اختیار دارد که می تواند دست به اقدامات تلافی جویانه بزند. ‏آیا اسرائیلی ها جدا ً باور دارند که ایرانیان بیش از آنکه فرزندان خود را دوست داشته باشند، از آنها ‏متنفرند؟

رژیم ایران خواهان بقاست. بیایید بخاطر آوریم که آخوندها به رغم انزوای بین المللی، جنگ ویرانگر ‏هشت ساله با عراق و انزجار اکثریت غالب شهروندان این کشور از آنها، موفق شده اند سه دهه در ‏رأس قدرت باقی بمانند. آنها در بحبوحۀ مشکلات اقتصادی بر حرکت های حساب شدۀ ضد اسرائیلی و ‏ضدآمریکایی تکیه می کنند تا توجه مردم را از مشکلات داخلی به سمت و سویی دیگر سوق دهند. ‏بنابراین، ما باید برنامۀ هسته ای آنها را در این فضا ببینیم. ما دلایل بیشتری برای این فرض داریم که ‏آخوندها بموقع در برابر فشارهای داخلی تسلیم شوند و درهای کشور خود را به روی سرمایه های ‏فکری جهان باز کنند تا اینکه تصور کنیم آنها در لذت خودکشی دسته جمعی شرکت کنند. ‏

برنامۀ هسته ای ایران جسورانه است، اما خطرناک نیست. دیدگاه تهران را در نظر داشته باشید. ‏آمریکا به منظور دسترسی به نفت ایران دولت این کشور را در سال 1953 سرنگون کرد و این کشور ‏در حال حاضر در محاصرۀ نظامیان آمریکایی قرار دارد. این امر قطعا ً باعث شده است تهران ‏محتاطانه عمل کند. علاوه بر این، شاید رژیم ایران درس ارزشمندی را از عضو دیگر “محور ‏شرارت” گرفته باشد و آن اینکه: هرگز به کره شمالی هسته ای حمله نشد و در عوض، صدها میلیون ‏ها دلار برای چشم پوشی این کشور از ساخت بمب اتم به آن پیشنهاد شد. احتمالا ً آخوندها به این نتیجه ‏رسیده اند که دیپلماسی هسته ای، پرستیژ بین المللی این کشور جهان سوم را ارتقا خواهد داد. ‏

‏ بمب ایران لزوما ً باعث ایجاد رقابت تسلیحاتی در منطقه نخواهد شد. همانگونه که بمب اسرائیل باعث ‏ایجاد این رقابت نشده است. حتی اگر تهران مصمم به دستیابی به بمب اتم باشد، تضمینی وجود ندارد ‏که بتواند از عهدۀ ساخت آن برآید. برنامۀ هسته ای ایران خیلی عادی تر از آن است که سران این ‏کشور بخواهند اعتراف کنند. ‏

هیچ یک از این نکات به این معنی نیست که احمدی نژاد دست از عرض اندام کردن خواهد کشید و در ‏عین حال به این معنی نیست که قدرت های غربی باید از طراحی استراتژی بلندمدت خود دربارۀ مهار ‏ایران صرفنظر کنند. در حال حاضر قدرت های غربی باید نه تنها بر قدرت خود برای بازدارندگی ‏بلکه باید بر توان خود برای جلب توجه دیگران تمرکز کنند. ما باید بر موافقتنامه های جدید در ‏خصوص امنیت جمعی تأکید کنیم که به نفع همه کشورهای منطقه خواهند بود. تهدیدهای اسرائیل برای ‏حمله به ایران تنها باعث ایجاد بدگمانی و همبستگی در داخل ایران خواهند شد. ‏

منبع: واشنگتن پست، 10 اوت‏