حاکمیت های سیاسی تجزیه طلب هستند

نویسنده

‏ نادرایرانی

‏”در طول تاریخ هیچگاه قومیت ها ایرانی منجر به تجزیه ایران زمین نشده اند.“‏

‏”قومیت های ایرانی” موضوع بحث این هفته جنبش مسلمانان مبارز بود که دکتر عباس اظهری با بیان ‏مطلب فوق، ابعاد مختلف آن را مورد بررسی قرار داد. وی با ذکر اینکه بحث قومیت ها در شهرستان ها ‏بیشتر باز شده و درتهران به آن کمتر پرداخته شده گفت: “مسئله قومیت ها مسئله جدیدی است و انتظار اولیه ‏این است که این بحث از سوی مخاطبان تهرانی نیز با چالش جدی مواجه شود”. ‏

وی بحث “قومیت ها” را به عنوان یک شکاف فعال در گذشته واکنون جامعه ایران ذکر کرد و افزود: ‏‏”برخورد جریانات ملی ـ مذهبی با موضوع قومیت ها نوعا از موضع خطر تجزیه ایران است در حالی که ‏مسئله ابعاد بی شماری دارد که یکی از آن ابعاد خطر تجزیه ایران است.“‏

وی افزود: “در 30 سال گذشته بعد از جمهوری اسلامی تلفات زیادی از ناحیه برخورد قومی عاید ایران شده ‏است. مثلا تلفات جنگ های داخلی در کردستان حدود 20 هزار نفر عنوان شده است”.‏

دکتر اظهری شکاف قومی را در کنار شکاف های طبقاتی، جنسیتی، سنت ـ مدرن دانست و گفت: “مهمترین ‏شکاف در شرایط کنونی شکاف قومی است. اقتصاد ایران به لحاظ ماهیت نفتی آن طرح تضاد طبقاتی را ‏متفاوت از جوامعی که اقتصادشان مبتنی برتولید و کار است دنبال می کند و دولت در ایران به عنوان ‏مهمترین نیروی سرمایه گذاربه شکاف - مرکز پیرامون دامن زده است.“‏

وی در ادامه با اشاره به اینکه اقتصاد ایران در تهران و برخی کلان شهرها متمرکز است و استان هایی که ‏از نظر قومی متفاوت هستند، سهم بسیار ناچیزی در اقتصاد ملی دارند گفت: “مثلا سهم کردستان از تولید ‏ناخالص ملی 21 درصد، این سهم برای سیستان و بلوچستان 41 درصد و برای اصفهان حدود 48 درصد ‏است”.‏

وی آنگاه جدایی دولت ـ ملت را در بخش مهمی مرتبط با سرکوب آغاز دوره پهلوی علیه اقوام ایرانی دانست ‏و اظهار داشت: “تقویت حس ملی مسئله ای است که با مسئله اقوام ارتباط می یابد، به نحوی که حس ملی در ‏ایران در نسبت با دیگر کشورهای منطقه ضعیف ترین حس است، و این ساده انگاری است که موضوع را ‏تنها به حاکمیت و نحوه برخورد آن نسبت دهیم. درحالی که موضوع عمیق تر ازاین هاست؛ شکاف قومی در ‏همه زمینه ها وجود دارد ومانیاز به درمان این شکاف در همه زمینه ها داریم.“‏

میراظهری روند جهانی شدن وسرنوشت قومیت ها در آن را موضوعی حایزاهمیت دانست و گفت: “از دیگر ‏مسایل مهم، تغییرات ژئوپلتیک منطقه است. به وجود آمدن کشورهای جدیدی متعاقب فروپاشی شوروی نیز ‏موضوعی قابل بررسی است”.‏

وی درادامه طرح خاورمیانه بزرگ و سیاست قدرت های جهانی برای تغییر جغرافیای منطقه را مسئله ای ‏خواند که باید درارتباط با مسایل قومی مورد توجه واقع شود. ‏

ناطق همچنین از دیگر پارامترهای مورد بررسی در حوزه قومیت هارا ظهور ماهواره و اینترنت خواند ‏وگفت: “تاثیرتکنولوژی جدید ارتباطی در شکل گیری نواحی همزبان و همچنین تشکیل دولت های ناسیونالیست ‏پیرامون ایران نیز از مواردی است که کماکان باید مورد توجه واقع شود.“‏

وی درادامه افزود: “امتداد قومی اقوام ایرانی دارای اهمیت بسیار است به این معنی که هریک از اقوام ایرانی ‏دارای یک عقبه خارج از مرز هستند به نحوی که کردستان، سیستان بلوچستان، آذربایجان و عرب ها از این ‏عقبه درخارج از مرز برخوردارند وحتی فارسی زبانان دارای عقبه زبانی در افغانستان وپاکستان هستند”. ‏

اظهری در ادامه سخنان خود ایران را اولین کشورجهان با بیشترین امتداد جغرافیای قومی در خارج از ‏مرزهای خود و دومین کشور پرهمسایه ذکر کرد وگفت: “از این رو با هربحث در مورد قومیت ها، طرح ‏خطر تجزیه توسط قو میت ها و ایجاد فوبیای قومیت ها صحیح به نظر نمی رسد. از این رو نیاز به بازتعریف ‏هویت ملی و ملت داریم.“‏

وی افزود: “ملت مفهوم جدیدی است که درگذشته با دین و مترادف با آن تعریف می شد. حال ما می خواهیم ‏یک ویژگی مشترک را در یک سرزمین تاریخی که مرزهای جغرافیایی فعلی اش بسیار کوچکتر از مرزهای ‏فرهنگی اش است تعریف کنیم که این موضوع در درون خود پیچیدگی های فراوانی را بروز می دهد.” ‏

اظهری با اشاره به اینکه “تعریف هویت ملی در کشور ما بسیار سخت تر از تعریف هویتی خواهد بود که مثلا ‏در کشور آذربایجان، یا بحرین می خواهد صورت بگیرد” افزود: “آن جا همه چیز یکنواخت ویکدست است و ‏از ای رو مسایل بسیار ساده تر برگزار می شود”. ‏

وی سپس در ارتباط با تاریخ چند هزارساله ایران گفت: “در کنار تمامی این شرایط، ایران دارای یک تاریخ ‏چند هزار ساله است که در دوره شاه تلاش می شد به 2500 تقلیل یابد درحالی که ایران نزدیک به 7 هزار ‏سال تاریخ دارد وقبل از تاسیس دولت هخامنشی نیز دراین سرزمین هویت تمدنی وجود داشته است. درهمه ‏این هزاران سال تاریخ، ایران حتی یک مورد مشکل نژادی یا قومی نداشته است. به عبارت دیگر در ایران ‏جنگ مذهبی و جدال برسرایدئولوژی ها وجود داشته ولی حتی یک مورد تصفیه قومی یا تجزیه قومی ومشکل ‏نژادی از جنسی که در اروپا سراغ داریم، در این مرز بوم وجود نداشته است.“‏

اظهری با اشاره به اینکه “امپراتوری ایران از زمانی که به وجود آمده تا هنگامی که به شکل کنونی اش در ‏حوزه جغرافیایی تقلیل یافته، همگی ناشی از عملکرد حکومت مرکزی یا حمله خارجی بوده است و هرگز ‏هیچ قومی و هیچ قطعه ای در ایران با خواسته مردمانش از این سرزمین جدا نشده است” افزود: “بنابراین ‏همه صحبت هایی که در ارتباط با تجزیه قومی عنوان می شود، درواقع دمیدن به بوق از سرگشاد آن است.“‏

وی تجزیه طلب واقعی درایران راکه عملکردش منجر به تجزیه شده، حاکمیت مرکزی ذکر کرد و گفت: ‏‏”مسایل قومی درایران دارای یک تاریخ 100 تا 120 ساله است و از زمانی آغاز شده که حاکمیت رضاشاه ‏تلاش کرده یک دولت ـ ملت جدید را تعریف کند که درآن ملت ایران را به یک قوم فرو بکاهد به نحوی که ‏همین امر منجر به ایجاد تضاد درتاریخ ایران شده است. این ایجاد تضاد از زمانی که آموزش و پرورش مدرن ‏برای تعمیم هویت قوم پارس به بقیه اقوام ایران، ایجاد شد، شدت بیشتری یافته ودرمقاطع مختلف در اشکال ‏متفاوت ظهور وبروز پیدا کرده است.“‏

وی ظهور رضاشاه یک سرکوب قومی فراگیر ذکر کرد و گفت: “این سرکوب در سراسر ایران از آذربایجان ‏گرفته تا گیلان، ‌خراسان، جنوب، کردستان، و جود داشته تا معنایی از حاکمیت ملی خود ساخته تسلط پیدا کند ‏به صورتی که پس از این مرحله به صورت سیستماتیک، ما شاهد نفی اقوام ایرانی در حکومت های قبل وبعد ‏ازانقلاب به صورت خود آگاهانه یا نا خود آگاهانه هستیم.” ‏

‏ اظهری در ادامه با اشاره به اینکه “اگر قومیت ها ی ایرانی در خارج از مرز امتداد نداشتند این امکان وجود ‏داشت که آنان به نحوی استحاله شوند یا از میان بروند” افزود: “با توجه به این شرایط درنظرنگرفتن شرایط ‏قومی جز آنکه به تضاد ملت ـ دولت و تضاد مرکز- پیرامون بیفزاید هیچ نتیجه دیگری در درازمدت نخواهد ‏داشت و امتداد این سیاست منجر به گسست و تجزیه طلبی در سطح ملی می شود.” ‏

وی افزود: “جریاناتی که می خواهند هویت متکثر وسیع ایران را به هویت فارس تقلیل بدهند، این ها دقیقا ‏تجزیه طلب بوده و قومیت انحصارگرا به شمار می روند. قوم گرا به معنای این است که کسی یا قومی ‏بخواهد دیگران را حذف و یک هویت وآن هم هویت خود را به هویت دیگران تحمیل کند و این همان تفکری ‏است که درتهران میان اغلب گروه های سیاسی حاکم است. ملت گرای ایرانی نیروهایی هستند که دراقصا ‏نقاط ایران، ایران را همانطور که هست می خواهند. ایران همان طور که هست، کشوری است با زبان ها، ‏ادیان، فرهنگ ها و فلکلورهای مختلف. کسی که این ها را نفی کند در واقع ایران را نفی کرده است.“‏

وی درادامه، کسانی راکه “نافیان تکثر فرهنگی ایران هستند موانع اصلی بازگشت به تاریخ قدرتمند ایران ‏زمین” ذکر کرد و گفت “کسی که عرب را نفی می کند به یک معنا امتداد ایرانی مردمانی را نفی می کند که ‏در گذشته با یکدیگر هم سرنوشت وبر سریک سفره بوده اند”. اظهری انکار قومیت ها را در موازین اقتصادی ‏کشور جستجو می کند ومی گوید: “توجه داشته باشید که انکار به معنای جدیدش این است که بودجه کافی به ‏بخش های اقتصادی و فرهنگی اختصاص داده نمی شوداز این رو برای این هویت واقعی هیچ مابازاء برنامه ‏ای وبودجه ای قایل نیستند. از این رو فکر می کنند اگر ما را رها کنند ما خود به خود مستحیل می شویم ‏درحالی که این ادبیات در آن سوی مرز پایگاه داشته و دارد به صورت بالنده ای به حیات خود ادامه می دهد. ‏امواج ماهواره ها واینترنت این مسایل را به سرزمین ما وارد می کند. در نتیجه روی ریل هویت وزبان ‏وروی ریل مذهب اهل تسنن و تشیع، به جای اینکه به سوی یک ایران قدرتمند برویم، اگر کسی به دنبال ‏احراز هویت باشد ازحاکمیت مرکزی ایران دورتر می شود. ماتصور می کنیم که این یک خطر بزرگ ومهم ‏برای وحدت و آینده ایران است. این خطر امروز که دوران تبادل اطلاعات از طریق ماهواره ها واینترنت ‏است بیش و قوی تر از گذشته مطرح است.” ‏

اظهری درکنار مسئله فوق “ناکارآمدی مدیریت هرمی و ضرورت رسیدن به سیستمی از مدیریت اجتماعی در ‏الگوهای جدید مدیریت شبکه ای” و با طرح این پرسش ها که آیا سیستم مدیریت متمرکز فرم مطلوبی است یا ‏خیر، آیا فدرالیسم بهتر است یا اداره حکومت از مرکز، گفت: “نیروهای ملی ـ مذهبی و دیگر گروه ها نیازمند ‏آن هستند که درباره این مسایل مفهوم سازی کرده و ملت گرایی مطلوب ایران را باز تعریف وسیستم به ‏یادگارمانده از دوران رضا شاه و پرورده شده توسط روشنفکران آن دوره را نقد کرده و تفاوت ها ی خود را ‏با آن بینش مشخص کنند.همچنین گروه های ایرانی نیازمند آن هستند که از نظر مذهبی با شوونیسم تکلیف ‏خود را روشن ومعلوم کنند که از هیچ دیدگاهی قایل بودن به ضرورت تفوق حاملان یک زبان، فرهنگ، ‏سنت و فلکلور بربقیه زبان ها و فلکلورها ودیدگاه ها توجیه دینی ندارد. حتی قشری ترین نیروها در شرایط ‏کنونی از موضوع ارجحیت یک فرهنگ برفرهنگ های دیگر حمایت نمی کند چه رسد به این مسئله که یک ‏جریان مترقی مذهبی به این دست از امور حساسیت نداشته باشد.” ‏

اظهری سپس به دیدگاه هایی که به توسعه انسانی باور دارند اشاره کرد و گفت: “این دست از دیدگاه ها قبول ‏خواهند کرد که ضرورت توسعه انسانی ایجاب می کند که ما هویت متکثر ملی خود را به رسمیت بشناسیم و ‏تضعیف اقوام ایرانی را به مثابه معلول شدن آن ها تلقی کنیم. به عبارت دیگر کسانی که نمی توانند به زبان ‏خودشان سخن بگویند بنویسند، بخوانند، ‌ارتباط برقرار کنند و کار اداری انجام بدهند یا آموزش ببینند، این ها ‏مانند کسانی می مانند که دست و چشم آنان یا قسمتی دیگر از اندام هایشان را از دست داده اند. ذهنیت خلاق ‏این دست از آدم ها دچار محدودیت های اساسی است و این است که شما می بینید که جغرافیای فقر وتوسعه ‏نیافتگی درکشور با جغرافیای اقوام منطبق است، از این رو همان مردمی که از خواندن ونوشتن به زبان ‏خودشان محروم شده اند، فقر و توسعه نیافتگی هم به دنبال این موضوع برآنان نازل شده است و در مشکلات ‏پیتچیده اقتصادی وفرهنگی به صورت توامان درگیر هستند.” ‏

وی افزود: “کسانی که از حقوق بشر صحبت می کنند باید بدانند که بخش بزرگی از حقوق بشر معطوف به ‏حقوق قومی است، از این رو نمی توان از حقوق بشر صحبت کرد و بخش هایی از آن را که مرتبط با مسایل ‏قومی و… است داخل پرانتز گذاشت و روشنفکران تهرانی ما اغلب این گونه هستند.“‏

وی در ادامه با بیان اینکه “این چه مدل دموکراسی است که ازآن دفاع می کنیم که همه چیز در آن وجود دارد ‏ولی مردمان عرب، مردمان کرد، مردمان بلوچ در آن” جایگاهی ندارند گفت: “در واقع آن جایی که به مسایل ‏واقعی مردم ایران بر می گردد، الگویی را اختراع کرده ایم که براساس آن می گوییم اول باید دموکراسی ‏ایجاد شود، سپس مسایل اقوام، بعد زنان و… قابل طرح خواهد بود.“‏

وی درادامه به مفهوم دموکراسی پرداخت وگفت: “دموکراسی به معنای آن است که اجازه بدهید مردم مطالبات ‏خود را مطرح کنند. هنگامی که مردم مطالبات خود را به صورت مسالمت آمیز مطرح کنند وجود دموکراسی ‏از نگاه ناظر خارجی نیز مسجل خواهد بود چرا که همگان می توانند حق خود را مطرح کنند. دموکراسی ‏مجرد از این حقوق نبوده و بدون آن ها نیز امکان تحقق ندارد.“‏

اظهری با تاکید بر اینکه جنبش مسلمانان مبارز از جمله احزابی است که به این موضوع توجه کافی در ‏مرامنامه خود نشان داده است گفت: “البته این توجه کافی نبوده ولی از روزهای آغازین پیدایش جنبش توجه به ‏مسئله قومیت وجود داشته، به نحوی که در صفحه دوم مرامنامه در بخش هدف های اساسی ما آمده است که ‏‏«هدف اساسی ما کمک به فراهم آمدن شرایطی است که درآن همه افراد جامعه بدون تبعیض جنسی، مذهبی، ‏قومی وزبانی، آزادی، استقلال فکر، وجدان وارا ده خود را بازیابند وضمن غلبه برموانع درونی و بیرونی ‏استعدادهای انسانی خود را پرورش دهند وبا بهره مندی از یک زندگی پرنشاط، خلاق وصلح آمیز برای تکامل ‏هرچه بیشتر شخصیت وزندگی فردی و حیات جامعه خویش ودیگر اعضای جامعه همکاری نمایند». درصفحه ‏‏5 دربخش هدف ها بند6 از بخش دوم هم آمده است که «تامین حقوق برابر سیاسی ومشارکت همه اقوام ‏وزیرمجموعه های ملیت ایرانی درچارچوب نظام فدراتیو و شورایی ورفع هرگونه تبعیض ناشی از تفاوت ‏های مذهبی، نژادی وقومی است». در بند هفتم از بخش دوم مرامنامه جنبش هم اشاره شده که «تامین حق ‏حاکمیت همه اقوام از طریق تاسیس شوراهای ایالتی با حقوق خود گردانی درچارچوب وحدت ملی وارضی و ‏اعطای حق حفظ زبان ودیگر عناصر قومی و ملی» میسر است. یا اینکه «تامین حقوق کامل وبرابر برای ‏همه اقوام وملت ها واقلیت های دینی ومذهبی، و احترام به استقلال فرهنگی اقوام ایرانی، و حمایت از حق ‏تصمیم گیری و اداره جامعه خویش در چارچوب وحدت ملی و تمامیت ارضی کشور و با تکیه برگسترش نظام ‏شورایی و فدراتیو» است…. با این همه تصور براین است که مسایل قومی هنوزبه اندازه ای که لازم است ‏مورد توجه نبوده و اهتمام کافی برای حل این مسئله مبذول نشده است. تاکیدمی کنم که تحلیل همه احزاب ‏وگروه ها ازجمله گروه های ملی ـ مذهبی و جنبش مسلمانان مبارز به عنوان بخشی از ملی- مذهبی ها می ‏تواند در باره فهم مسایل قومی و ارائه راه حل برای گشودن گره های موجود موثر واقع شود.” ‏