سامان احمدی
رضا ولی زاده، روزنامه نگار سنندجی و مدیر سایت “بازنگار”، به دنبال درج مطلبی در مورد خرید 4 سگ به مبلغ جمعا 600 میلیون تومان برای حفاظت از محمود احمدی نژاد، روز سه شنبه توسط نیروهای امنیتی در تهران بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.
رضا ولی زاده در این گزارش که 12روز قبل در وبلاگش(ایستگاه) منتشر شده، به خرید 4 سگ بمب یاب وباهوش آلمانی- که در مجموع 600 میلیون خریداری شده اند- پرداخته بود واینکه همزمان با بازدید احمدی نژاد از نمایشگاه مطبوعات این سگها را رها کردند تا به عملیات “چک و خنثی” بپردازند. گزارشی که انعکاس زیادی در رسانه های داخل و خارج کشور یافت.
این روزنامه نگار زندانی در بخشی از گزارش مزبور می نویسد: “باوجود اعتقادات جمهوری اسلامی ایران و همچنین بسیاری از بازدیدکنندگان نمایشگاه، مبنی بر نجس بودن سگ، حضور این حیوان در چنین اماکنی موجب اعتراض عده ای شده بود که این اقدام را نیز با شعارهای ساده زیستی، عدالت طلبی و مبارزه با تجمل گرایی رئیس جمهور در تعارض می دانستند”.
وی درادامه با انتقاد از تاخیر 4 ساعته رییس جمهور جهت بازدید از نمایشگاه می افزاید: “با وجود اینکه خریداری و به کار گیری سگ ها به منظور هرچه سریع تر انجام شدن عملیات «چک و خنثی» انجام شده است این عملیات تا ساعت 14:30 به طول انجامید. ابتدا قرار شد در هر غرفه تنها یک نفر به عنوان متصدی و مسئول آن حضور داشته باشد، اما پس از مدتی تیم حفاظتی به این نتیجه رسیدند که مسئولان غرفه ها را هم از نمایشگاه بیرون کنند. تمامی نمایندگان غرفه ها در ساعات یاد شده ناچار بودند پشت درها بایستند یا در پارک لاله قدم بزنند. اما این انتظار در ساعت 14:30 نیز پایان نیافت؛ چرا که رئیس جمهور با چهار ساعت تأخیر به نمایشگاه آمد و بازدید ایشان هم چندان به طول نینجامید”.
رضا ولی زاده، 32 ساله چند روز قبل از دستگیری به دوستانش گفته بود که از طرف دادسرای کارکنان دولت با وی تماس گرفته و او را احضار کرده اند.
به دنبال بازداشت این روزنامه نگار، دوستان نزدیکش مطالبی برای دوست دربندشان نوشتند که در نوع خود جالب توجه است.
محمد آقازاده روزنامه نگار، پس از بازداشت رضا ولی زاده در وبلاگش نوشت: “کاش نمی شناختمت. پسر می دانی با من چه کردی. تا صبج پلکهایم خیس بودند. می خواستم زار بزنم. اما خودم را خفه کردم آخه دو پسر گلم ٬ همسرم از خواب می پریدند. دیر خوابیدند. نگرانت بودند. غصه ات را می خوردند. صبح وقتی همه رفتند قبل از رفتن به همسرم گفتم به مادرت بگو برای رضا ختم انعام نذر کند. باید به برادر و خواهرم بگم برایت دعا کنند. وقتی همه بیرون رفتند هق هق گریه خانه را پر کرد. برای بسیاری از روزنامه نگاران گریستم. دعا کردم. نذر کردم. تنها برای تو مثل خودم می شوم و مثل خودم می نویسم”.
بهنام و بیتا هم در وبلاگشان “کافه تیتر” چنین نوشتند: “رضا چند روزی بود می گفت دارن به دردسر می ندازنش، اما من و بهنام دستش می نداختیم و می گفتیم بابا جنبه داشته باش، برای چهار تا سگ که با آدم کاری ندارن. امشب قرار بود سه تایی بریم منزل دوستی مهمانی که صبح رضا زنگ زد و گفت کسی از دادسرای کارکنان دولت بهش زنگ زده و آدرس خواسته تا براش احضاریه بفرستن. تا ساعت دو و نیم چند بار بهنام و من باهاش حرف زدیم و کلی لکچر دادیم که چیز مهمی نیست. ساعت سه و نیم بهش زنگ زدم که بگم فردا صبح من و بهنام هم می یایم دادسرا که تلفنش خاموش بود. کاشکی اسپری آسمش همراش باشه. یعنی اگه صدای سرفه هاشو بشنون اونو بهش می دن؟لعنت به هر چی سگ و…..“
و کتایون، وبلاگ نویس دیگری نوشت: “خبر بازداشت مدیر سایت بازنگار، رضا ولی زاده را همین الان خواندم و دلم گرفت. شناخت زیادی از ولی زاده ندارم جز اینکه سایت بازنگارش عالیست، آن هم در این کشور که هیچکس کاری درست و اصولی را برای رضای خدا انجام نمی دهد. شعرهای گهگاهیش را هم در ایستگاه خوانده ام و بارها اندیشیده ام که ای کاش آدمی مثل او به شعر و نوشتن بیشتر می پرداخت و از دنیای خبر که چیزی جز سیاهی با خود ندارد، دوری می جست. حیف! کاش به زودی دروغ بودن این خبر انتشار یابد”.
رضا ولی زاده در سال 1354 در سنندج متولد شد و از سال 77 به روزنامه نگاری روی آورد. او همزمان سایت بازنگار را راه اندازی کرد و پیش از بازداشت، از مجریان رادیو گفت و گوی صدای و سیمای جمهوری اسلامی بود.