توافق هسته ای به رهبری آمریکا برای متوقف کردن برنامه های اتمی ایران از هر نظر دستاورد بزرگی است. بهتر است از ابتدایی ترین آن شروع کنیم: اگر مذاکرات هسته ای در ژنو شکست می خورد؟
اگر جان کری، وزیر امورخارجه آمریکا و محمد جواد ظریف، همتای ایرانی اش دست خالی باز می گشتند، احتمالا جنگ می شد. سانتریفیوژ های ایران تا زمان دستیابی ایران به سلاح اتمی به چرخیدن خود ادامه می داد؛ چیزی که پرزیدنت اوباما گفته است که اجازه نخواهد داد.
اوباما می توانست تصمیم حمله به تاسیسات اتمی ایران را بگیرد یا صبر کند تا اسرائیل اقدام کند. در هر دو صورت ما درگیر یک جنگ دیگر در خاورمیانه شده بودیم. جنگی که عواقب اقتصادی، سیاسی و انسانی اش وخیم بود.
پس کری در ژنو چه کرد؟ او موفق شد به توافقی دست پیدا کند که نه تنها برنامه غنی سازی اورانیوم ایران را برای شش ماه متوقف می کند بلکه با نظارت هر روزه از به روز شدن تاسیسات اتمی ایران نیز جلوگیری خواهد کرد و مطمئن خواهد شد که ایران به توافقنامه متعهد خواهد بود.
بگذارید به زبان دیگری بگویم تا مشخص تر بشود: در ماه مه سال آینده، ایران نسبت به امروز از ساخت سلاح اتمی دورتر شده است. و این دستاورد مورد حمله قرار گرفت و از آن با عنوان “مماشات” یاد و به قضیه مونیخ نسبت داده شد. خواهش می کنم بس کنید.
در مقابل، آمریکا و قدرت های جهان توافق کردند تا برخی از تحریم ها را بردارند که این 7 میلیارد اقتصاد ایران را تشکیل می دهد. حتی اگر مذاکرات برای یک توافقنامه دائمی با شکست مواجه شود، این مبلغ، قیمت شش ماه صلح است که ایران در آن مدت پیشرفت اتمی نخواهد کرد، بلکه عقب نشینی خواهد کرد.
منتقدان شکایت دارند که این توافق، حق غنی سازی اورانیوم را به ایران داده است؛ اگر درصد غنی سازی اورانیوم کم باشد، برای ساختن بمب بی فایده است. در واقع، توافقنامه ژنو در این مورد نامفهوم است. اما این موضوع مشخص است که تحریم ها هرچقدر هم که سخت باشد، منجر به متوقف کردن برنامه های غنی سازی ایران نمی شود.
در سال 2006، زمانی که سازمان ملل متحد ایران را تحریم کرد، ایران نزدیک به سه هزار سانتریفیوژ داشت که اورانیوم سه و نیم درصد تولید می کرد. حالا ایران نزدیک به 18 هزار سانتریفیوژ دارد که قادر به غنی سازی اورانیوم 20 درصد است که یکی از راه های تولید سوخت اتمی است.
طبق توافقنامه ژنو، نیمی از سانتریفیوژ های ایران از کار می افتد و تولیدی نخواهد داشت. حمله نظامی به نیم دیگری از این سانتریفیوژها قطعا موفقیتی محسوب نمی شود. این تنها می تواند طرحی احمقانه برای حمله به کری و اوباما به دلیل دست یافتن به موفقیت بدون شلیک گلوله است.
منتقدان دلایل عملی برای مخالفت با این توافقنامه ندارند. دلیل واقعی آنها این است که توافق حاصل از گفتگوی رو در روی ایران و آمریکا که از سال 1979، هیچ رابطه ای ندارند، آنها را ترسانده است. این توافقنامه می تواند در منطقه تغییرات ایجاد کند که این به ضرر طرفداران وضعیت موجود است.
ایران با ذخیره وسیع نفت و جمعیت 80 میلیونی، می خواهد که قدرت بزرگ منطقه باشد.با انتخاب حسن روحانی که یک فرد “میانه رو” در حکومت تندرو اسلامی محسوب می شود، به نظر می رسد که ایران روابطش را با غرب حفظ می کند. اوباما نیز مخالفتی با این روند ندارد.
همانطور که گشایش روابط در زمان نیکسون، روابط آمریکا با متحدانش در آسیا را متشنج کرد، تماس تلفنی اوباما با روحانی منجر به عصبانیت متحدان آمریکا درخاورمیانه شده است. نخست وزیر اسرائیل، نتانیاهو، که قاعدتا باید از برطرف شدن خطر ایران راضی باشد، برخوردی عصبی داشت. عربستان سعودی نیز روی خوش نشان نداد.
ممکن است ایران تا زمانی که توسط ملاها اداره می شود، نتواند نقش یک بازیگر مسئول را در منطقه ایفا کند. اما زمانی بود که تصور تبدیل چین دوران مائو که در میدان تیانانمن دیده می شود به یکی از بزرگترین قدرت های اقتصای جهان، غیرممکن بود.
حکومت ها تکامل پیدا می کنند، بعضی وقت ها این روند جهان را به مکان امن تری تبدیل می کنند. اوباما شجاعانه این سئوال را می پرسد: آیا این اتفاق می تواند در ایران بیافتد؟
منبع: البوکرک جورنال